۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

پیدا کنیم پرتقال فروشها را !

در مملکتی زندگی می کنیم که سراسر تاریخش ، مملو از مردان و زنانی است که هر یک به تنهایی به دنبال پرتقال فروش دورانشان می گشتند . از آنجا که در بیشتر زمانها این جویندگان پرتقال فروش ، به تنهایی به دنبال پرتقال فروش مورد نظر خود بودند ، بدیهی است که این تلاشها معمولا به نتیجه نمی رسید و از همین روست که تاریخ مملکت ، مخصوصا در یکصد سال اخیر ، نوعی تکرار مکررات شده است . یکی دوباری هم که جویندگان پرتقال فروش ، با هم یکی شدند و بر سر پیدا کردن پرتقال فروش به توافق رسیدند ، بر سر شناسایی آن به نتیجه واحدی نرسیدند و به همین خاطر عده ای می گفتند پرتقالها وارداتی هستند ، پس باید برای پیدا کردن پرتقال فروش به خارج از مرزها برویم و عده دیگری هم که معتقد بودند ، فروشندگان پرتقالهای وارداتی ، خیلی مهم نیستند ، دوست داشتند همه جویندگان پرتقال فروش ، فرد مورد نظر آنها را پیدا کنند . نتیجه منطقی اینکه ، هنوز در این مملکت مردان و زنانی هستند که هر یک به تنهایی و اخیرا گروه گروه به دنبال پرتقال فروش دوران می گردند . بدیهی است که ما هم دوست داریم پرتقال فروش را پیدا کنیم و خیلی هم معتقدیم که بعید نیست حتی در وجود خودمان هم یک پرتقال فروش مخفی باشد . به همین خاطر علاوه بر آنکه مدتی است مدام در حال کنکاش در وجود خودمان هستیم ، ذره بین کارآگاهیمان را هم برداشته ایم و در حال تعقیب پرتقال فروش هستیم .

شاید به همین خاطر است که در روزهای اخیر یک سری مسائل پرتقالی ، خیلی بیشتر از قبل توجه ما را به خود جلب می کند . در هفته های اخیر ، پنج نفر از کردها را که هنوز اتهامها و نحوه دادرسی پرونده هایشان بر همگان واضح و مبرهن نیست ، بدون اطلاع وکلا و خانواده هایشان در یک سپیده دم بهاری به دار آویختند . بعد که خیلی ها از شنیدن خبر اعدام ، شوکه شدند ، کسانی که مسئول اعدام بودند ، گفتند خیلی خوب کاری کردند که این کار را کردند . بعد ، با فرض اینکه دستگاههای رسمی در این مملکت جز راستگویی کار دیگری ندارند ، دو نفر آدمی که طبق اعلام همین دستگاههای فرضا راستگو در حدود 15 میلیون نفر طرفدار دارند ، و غیر از آن طبق ادعای مسئولان و قانون اساسی ، حق اظهار نظر دارند ، نسبت به این نحوه اعدام شهروندان اقدام به طرح سوال نمودند . نتیجه این شد که آن آقایی که ظاهرا باید بیشتر از هر کسی به مفاهیم حقوقی واقف باشد ، گفت که اینها جرمی به جرایم قبلیشان اضافه کردند و اصلا اگر راست می گویند ، چرا در آن زمانی که خودشان پست داشتند به اعدامهای سال 67 اعتراض نکردند ؟ و ما در این میان انگشتهایمان را در دهانمان کردیم که اولا مگر نه اینکه تا زمانی که کسی در دادگاه محاکمه و محکوم نشده ، ممکن است متهم باشد و مجرم نیست و تازه به فرض اینکه این افراد اتهامشان اثبات شده و مجرم هستند ، و تازه جرمی هم به جرایم قبلیشان اضافه کردند ، پس همان آقای حقوقدان و قاضی که خیلی هم به حرام و حلال نان سفره شان اعتقاد دارند ، اصولا چه کاره هستند و حقوق چه کاری را در این مملکت از پول نفت و مالیاتهایی که ما می دهیم می گیرند ؟ بعد دیدیم که گفته اند برای محاکمه آن یکی دو نفر ، یکسری مصالح را در نظر گرفته اند ! انگشتهایمان را بیشتر در دهانمان فرو کردیم که مگر در مملکتی که دولت نهمش و بقیه آن دولت و همه مسئولانش می گویند آمده اند که مانند انبیا عدالت را بیاورند ، می توان برای اجرای عدالت ، مصلحت اندیشی کرد . بعد هم مگر اصلا ما در این مملکت ، مصلحتی هم داریم ؟ یک مجمع تشخیص مصلحت ، روزگاری بود که مدتی است انگار نیست ، چون مصلحت قابل تشخیصی نمانده است ! تازه به فرض هم که مانده باشد ، بعید می دانیم جایی در بحث قضا بگویند عدالت را معطل مصلحت کنید ! فکرش را بکنید که یک مقام قضایی می گوید می داند که عده ای مجرم هستند اما مصلحت نمی گذارد با مجرم برخورد کند و در عین حال حقوق می گیرد که با مجرمین برخورد کند . از آنجا که انگشتهایمان تقریبا تمام شده بود ، وقتی موضوع اعدامهای سال 67 و نحوه بیان آن را دیدیم ، دو عدد شاخ روی سر مبارکمان سبز شد ( که این دو شاخ به حالت حرف بیست و دوم الفبای انگلیسی بود ) زیرا تا پیش از این هر کسی که پست و مقامی داشت می گفت اصلا چنین موضوعی نبوده است ! حالا به فرض هم که بوده است ما نفهمیدیم بالاخره سوال کردن یا اعتراض به اعدام افراد جرم است یا نه ؟ چون رفیق حقوقدان و قاضیمان از یک طرف می گوید کسی که به اعدام آن پنج نفر اعتراض کند مجرم است و از طرف دیگر می گوید چرا به اعدامهای آن سالها اعتراض نشد ؟ به عبارت دیگر با استدلال خود ایشان ، منظورش این است که چرا آن موقع هم مرتکب جرم نشدید ؟ حالا اینها را داشته باشید ! بعد از چند روز یک عده ای که حتما و بی شک و بی تردید نماینده مردم در مجلس هستند ، یک نامه نوشتند که ایها الناس ! یک عده آدم وقیح هستند که به اعدام انسانها اعتراض دارند و قصاص را زیر سوال برده اند و اینها همانهایی هستند که می خواستند "کودتای انقلاب تقلب" بکنند ! در این لحظات بسان سریال صهیونیستی و امپریالیستی "لاست" ، دود سیاهی از سر ما به هوا رفت که مگر می شود در یک زمان ، هم کودتا کرد و هم انقلاب نمود ؟ اصولا هر چه تاریخ را ورق زدیم به این نتیجه رسیدیم که در اکثر مواقع یا کودتا علیه انقلاب رخ داده و یا انقلابی علیه کودتا شکل گرفته و هیچ متن و سندی از هیچ استاد و پرفسوری ندیدیم که بگوید پدیده ای به نام کودتای انقلاب وجود دارد ! البته این دوستان که در نماینده مردم بودنشان هیچکس کوچکترین شکی ندارد ، شاید چون حواسشان به خاطر استفاده از واژه تقلب پرت شده و یاد خاطراتی افتاده اند ، همزمان مزاح کرده اند و جمع ضدین را در بیانیه شان آورده اند که سبب انبساط خاطر خودشان و دوستان دیگرشان شود . در هر حال داشتیم سعی می کردیم حال خوبی داشته باشیم و آنچه که می بینیم و می شنویم را نبینیم و نشنویم که با آزادی برادر عزیز و متعهد ، علی وکیلی راد ، قاتل گرانقدر شاپور بختیار ، آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی از سوی دولت فرانسه مواجه شدیم . پدیده ای که از پس این خبر نمایان شد و باز هم انگشتهای ما را به سمت دهانمان برد ، برگزاری استقبال رسمی از این قاتل عزیز و حضور معاون وزیر و عضو مجلس در این مراسم بود . ما که دنبال پرتقال فروش مربوطه می گشتیم ، کمی حیران شدیم که اگر آدمکشی بد است و قصاص خوب است ، پس چطور کسی که در خارج از کشور آدم کشته ، یا شاید قشنگتر و رومانتیک تر این باشد که بگوییم یک نفر را اول مثله کرده و بعد کشته است ، آزاد می شود و راست راست به مملکتش برمی گردد و مورد استقبال رسمی واقع می شود و ژست قهرمانهای از تبعید برگشته را می گیرد و کسی هم یادش نمی آید که مفهومی به نام قصاص وجود دارد ، اما اگر کسی به اعدام بدون رعایت تشریفات عده ای معترض باشد ، قصاص را زیر سوال برده و مجرم است ؟

در هر صورت آنچه که پیش آمد ما را برای پیدا کردن پرتقال فروش مربوطه ، بسیار بیش از پیش مصمم نمود و ما را به این نتیجه رساند که ما و همه کسان دیگری که دوست دارند به دنبال پرتقال فروش بگردند ، باید به یکدیگر کمک کنیم و به جای اینکه هر کس برای خودش ، به دنبال پرتقال فروش مورد نظرش بگردد ، همه با هم به دنبال پیدا کردن صنف پرتقال فروشها باشیم . در واقع باید پیدا کنیم پرتقال فروشها را !

توضیح عکس : با پرتقال ، چه ها که نمی توان کرد !


هیچ نظری موجود نیست: