۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

مشکاتیان هم رفت


دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
یک جمله خبری! ساده و هولناک! "پرویز مشکاتیان در گذشت." به همین سادگی! ایست قلبی در سن 54 سالگی . همین چند روز پیش بود که با دوست هنرمندم ، سیاوش کفاشی به مناسبتی درباره پرویز مشکاتیان و هنرش گفت و گو می کردم و سیاوش می گفت که این مرد علاوه بر آهنگسازی و نوازندگی ، یک ادیب واقعی است ؛ و گواه حرفش ، سخنرانی مشکاتیان در مراسم پنجمین سالگرد درگذشت زنده یاد ایرج بسطامی در زمستان 1387 در تالار وحدت بود . و چه تلخ! اینک باید برای تشییع پیکر این هنرمند احتمالا به همان مکان برویم ؛ و باز هم حتما همان رسم غریب مرده پرستی و داد سخنها راندن در وصف او ؛ اما کسی نخواهد گفت که چرا مشکاتیان های این خاک ، یکی بعد از دیگری باید در کنج تنهایی ، رخت از ورطه دنیا بیرون کشند . هنوز جوهر مرثیه های سروده شده برای سیف اله داد خشک نشده است و هنوز داغ شهریار فریوسفی تازه است و هنوز جای خالی بیژن ترقی حس می شود و ناگهان....مشکاتیان هم به آن کاروان می پیوندند ودر آستانه خزان ، بار دیگر نواگر خزان می شود ....!یاد باد آن روزگاران یاد باد!
این مصیبت بزرگ را به همه اهل فرهنگ و هنر این مرز و بوم ، به ویژه آوا و آیین عزیز تسلیت می گویم . خدایش بیامرزاد . پرویز مشکاتیان با صدای سازش برای همیشه جاودانه است . نمی دانم کدام کارش را برای این لحظات تلخ باید توصیه کرد . زیرا از یکایک آنها نوای زندگی پرویز مشکاتیان به گوش می رسد.
و چه روزگار غریبی است ! آنان که بودنشان مایه امید جامعه است یکی بعد از دیگری می روند و سیه دلان بر جای خود ایستاده با غرور ! تا کی ورق برگردد ؟

هیچ نظری موجود نیست: