۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

یک سوزن به خودمان


بی مقدمه بگویم ، ایمان دارم که هنوز اکثریت جامعه ایرانی آمادگی و رشد لازم برای دموکراسی و مفاهیمی شبیه آن را ندارد . دلیل این ادعا آن است که با کمی دقت در رفتار شهروندان ایرانی ، می توان به راحتی دید که بخش نه چندان کوچکی از آنها با حقوق شهروندی خود آشنا نیستند و مگر غیر از این است که یک جامعه دموکراتیک ، جامعه ای است که حقوق افراد و شهروندان محترم داشته شود ؟ یکی از ویژگیهای بد ما ایرانیان ، این است که همواره ژست مخالفت با حکومت و وضع موجود را داریم و همه چیز را از حاکمیت می طلبیم و همه نواقص و تقصیرات را هم متوجه حکام خود می دانیم ، اما حاضر نیستیم ، اندکی به رفتار و کردار خود ، چه در حوزه مسائل خصوصی و چه در حوزه اجتماعی بیندیشیم و با دید انتقادی به آن نگاه کنیم . به همین خاطر هم ، چه رژیم پهلوی سرکار باشد و چه جمهوری اسلامی حکومت کند و چه خاتمی رییس جمهور باشد و چه آن آقا ریاست دولت را بر عهده داشته باشد ، اصولا اکثریت بزرگی ناراضی و منتقد و مخالف وضع موجود هستند . و در این میان هیچکس به این فکر نمی افتد که بالاخره حکام ، برآیندی از ملت هستند و به قول عباس عبدی ، پس از انتخابات سال 84 ، کسی به این فکر نمی افتد که بالاخره آن آقا از تخم مرغ شانسی بیرون نیامده است .
آنچه که در سیزدهمین روز از فروردین ماه ، نگارنده در بوستان پردیسان تهران دید ، می تواند نمایانگر گوشه ای از واقعیتهای رفتاری ما مردم ایران باشد که خیلی وقتها ، عمدا سعی می کنیم آنها را نبینیم . بعد از ظهر روز سیزدهم فروردین ، در بخشی از بوستان پردیسان که در مسیر پیاده روی نگارنده و همسر محترم قرار داشت ، متوجه ازدحام و تشنج غیرعادی شدیم . نزدیکتر که رفتیم چندین مرد جوان و میانسال را دیدیم که در میانه جمعیت با یکدیگر گلاویز شده و خوشبختانه به خوبی هم در حال پذیرایی کلامی از همدیگر بودند . چند قدم جلوتر ، این محفل انس به اوج خود می رسید و چندین خانم جوان و میانسال نیز به صورت مجزا چنین محفلی برای خودشان برپا کرده و البته از زخمهای روی صورت یکی از آنها مشخص بود که علاوه بر فحشهای آبدار و کشداری که نثار همدیگر می کردند از آلات و ادوات زنانه مخصوص چنین محافلی نیز به خوبی بهره گرفته اند . کار به جایی رسید که مامورین نیروی انتظامی مجبور به مداخله شده و با سرعت خود را به محل واقعه رساندند . گمان ما بر این بود که این چنین نزاع پرمخاطبی ، آن هم در روزی که مردم برای تفریح و خوشگذرانی سنتی به آن محل آمده اند ، حتما ریشه ناموسی و خانوادگی دارد . اما لحظاتی نگذشته بود که از صحبتهای مردم حاضر ر محل متوجه شدیم که گلاب به روی همه شما خوانندگان محترم ، دعوا به خاطر نوبت توالت عمومی خانمها بوده و پس از مغلوبه شدن جنگ میان آنها ، پای مردان به صحنه نبرد باز شده است تا باز هم ثابت شود که همیشه پای یک زن و شاید هم چند زن در میان است !
کلاه خود را قاضی کنیم ! ما ( از جمله خود من ) مردمی هستیم که عده زیادی از میانمان با ساده ترین حقوق و البته قواعد زندگی شهروندی مدرن ، آشنایی کافی نداریم . هنوز نمی دانیم که چگونه مشکلات ساده خودمان را با گفتگو یا هر روش دیگری غیر از فحاشی و درگیری فیزیکی ، حل و فصل کنیم . هنوز اکثریت ما در حال و هوای زندگیهای قبیله ای و دعواهای حیدری و نعمتی هستیم که هر نوع گذشت و به اصطلاح خودمانی ، کوتاه آمدن ، در مسائل اجتماعی نوعی سرافکندگی برایمان تلقی می شود . حالا میلیون ها نفر از ما به خیابانها بیایند و سراغ رایشان را بگیرند ! هنوز میلیونها نفر دیگر هستند که مشکلاتشان در صف توالت عمومی را بدون حضور پلیس نمی توانند حل کنند . و از این روست که اگر همین امروز هم تکلیف رای آن میلیونها نفر و تکلیف خیلی دغدغه های دیگر آن جماعت میلیونی نخستین مشخص شود ، آنچه که در پایان در این کشور ظاهر می شود یک کاریکاتور از دموکراسی و مفاهیم مشابه است . برای رسیدن به آنچه آرزوی ماست راهی دراز در پیش است . اگر قرار بر صبر و استقامت است ، بگذاریم این صبر و استقامت نیز با اصلاحگری همراه شود . با این تفاوت که این بار خودمان را اصلاح کنیم . به جای این همه جوالدوز زدن به حکام ، یک سوزن هم به خودمان بزنیم . مگر نه اینکه هر ملتی لیاقت همان کسی را دارد که بر او حکومت می کند ؟

هیچ نظری موجود نیست: