۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

اعترافات تکان دهنده ما


با عنایت به ضرورت اعتراف کردن در شرایط کنونی و با توجه به اینکه مردم ایران اصولاً یا خس و خاشاکند و یا به معجزه همه هزاره‏ها اعتقاد دارند و در نتیجه اگر خس و خاشاک باشند طبیعتاً اغتشاشگر و آشوب طلب هستند و در راستای اینکه وقتی دیگران اعتراف می‏کنند،چرا ما اعتراف نکنیم؟! خودمان مثل انسانهای خیلی متشخصی که وزارت فخیمه یا به آنها اخطار داده است یا آنها را احضار کرده است، از خبرنگاران محترم خبرگزاری‏های اینا، اونا و تاس دعوت نموده و ضمن پاسخگویی به سوالات و شبهات آنها و افشای واقعیات به همه جنایات، خطاها، گناهان و کارهای کرده و نکرده خودمان و دیگران به شکل بیرحمانه‏ای اعتراف کردیم تا برای همه دوران‏ها درس عبرت شود. در ضمن باید بگوییم اعترافات آن قدر تکان دهنده بود که خبرنگاران مذکور و روسای خبرگزاری‏های مذکور تمام مدت ناحیه زانو به بالای خود را تکان می‏دادند.در ضمن تاکید می نمایم خبرگزاری تاس با خبرگزاری رسمی شوروی سابق هیچ ارتباطی نداشته و شباهت اسم تصادفی است.متن گفتگوی ما با خبرنگاران مذکور که فارغ از هر گونه فشار دادن و در نهایت آرامش و بدون نگاه کردن به نوشته‏های روی میز صورت گرفته است، به شرح زیر می‏باشد · خبرنگار اینا : قصه از کجا شروع شد - ما : از یک نگاه عاشقانه · خبرنگار اینا : لطفاً موضوع را باز کنید - ما : یک روز که برای خرید به یک کتابفروشی واقع در میدان هفت تیر رفته بودم، با یک دختر خانمی برخورد کردم که به چشم خواهری، خیلی محترم و مودب بودند. در حالیکه داشتم مبلغ مورد نظر را به صاحب فروشگاه تحویل می دادم. این دختر خانم که بعدها فهمیدم اسمش س.ت است ابروی سمت چپش را بالا انداخت. من ناخودآگاه یاد این ترانه مبتذل افتادم که می فرماید "ابرو می ندازی بالا بالا!" و متوجه شدم که سر ایشان خیلی شلوغ است. با این حال، به منظور اینکه هر از گاهی امکان احوالپرسی نامبرده را داشته باشم، شماره تلفن همراه اعتباریم را روی یک تکه کاغذ نوشته به سمت نامبرده پرتاب کرده و با عجله محل را ترک نمودم. بعد از چند روز نامبرده با من تماس گرفت. نکته جالب در زمان تماس ایشان این بود که وقتی به من زنگ زد روی صفحه تلفن همراه بنده عبارت "Private Number" درج گردید · خبرنگار اونا : این تماس کی بود - ما : چند ماه قبل از انتخابات · خبرنگار تاس : دقیقاً کی بود - ما : دقیقاً چند ماه قبل از انتخابات · خبرنگار اینا : در زمان تماس، ایشان به شما چه گفتند - ما : گفتند برای قرار کافی شاپ را ترجیح می‏دهی یا دفتر حزب مشارکت را · خبرنگار تاس: قطعاً شما دومی را انتخاب کردید - ما : بله. هر چه شما بگید · خبرنگار تاس : پس شما از طریق خانم س.ت به دفتر حزب مشارکت رفتید و با رییس سیا صحبت کردید - ما : اگر اشتباه نکنم رییس سیا با ما صحبت کرد · خبرنگار اینا : چی گفت - ما : ایشان گفتند به خیابان بروید و با یک پیت حلبی بنزین چند اتوبوس را آتش بزنید. از مردم کمک بگیرید. البته اول بگذارید انتخابات برگزار شود بعد این کارها را بکنید · خبرنگار اونا : پس شما از این طریق با آقای م.ع.ا آشنا شدید - ما : فکر کنم. الان اینقدر از کارهایی که کردم پشیمان و ناراحتم که قاعدتاً شما بهتر از من می‏دانید · خبرنگار تاس: وقتی که رییس سیا با شما صحبت می‏کرد، شخص دیگری هم در آنجا حاضر بود - ما : آقای س.ح و ب.ن و م.م هم بودند. آقای ش.ط. هم داشتند سرشان را فر شش ماهه می زدند ظاهراً دختر خانم کلینتون برایشان کلاه گیس فرستاده بودند · خبرنگار اینا: آقایانی که اسم بردید در آن لحظه چه کار می‏کردند - ما : پچ پچ می کردند. مشغول برنامه ریزی بودند که میرحسین موسوی که کاندیدا شد، دورش جمع شوند و خود را به حاکمیت وارد کنند و چون می‏دانستند نمی توانند خود را وارد کنند، تصمیم گرفتند کاری کنند که دسته جمعی خارجشان کند و اغتشاش شود. به همین خاطر س.ح با م.ت. تماس گرفت و از او نظر خواهی کرد. ظاهراً م.ت با هماهنگی ع.ر. و م.ا. گفتند حالا که چیزهای نرم جوابگوی نیاز ما نیست بهتر است از مشابه مخملین آن استفاده شود. به همین خاطر از رنگ سبز استفاده کردند · خبرنگار اونا : شما گفتید در زمان تماس خانم س.ت. با شما روی صفحه تلفن همراه عبارت ”Private Number" درج شد . آیا دلیل این موضوع را متوجه شدید - ما : بله، ایشان با تلفن همراه ماهواره ای که آقای ب.ن. برای هدایت آشوبهای خیابانی در اختیار وی قرار داده بود با من تماس گرفتند. به همین خاطر شبکه تلفن همراه قادر به تشخیص نبود و به من اعلام می‏کرد که یک شماره خصوصی به شما زنگ زده است. البته ایشان خدای نکرده کار خصوصی با ما نداشت. یک وقت سوء تفاهم نشود · خبرنگار تاس: البته شما قبلاً در رابطه با مسائل اخلاقی پیش آمده در خانه های تیمی هم گفته بودید - ما : بله، ولی اگر اجازه بدهید به خاطر حفظ آبروی اشخاص اینجا در این مورد حرفی نزنم و موضوع را در یک برنامه زنده تلویزیونی بگم. بگم · خبرنگار تاس : بله ، حتما بگید - ما : چشم. آخه اسنادش هم موجود است · خبرنگار اونا : برای راه اندازی آشوبهای خیابانی چه برنامه ای داشتید - ما : قرار شد از روز اول فعالیتهای انتخاباتی، ما بیخودی فکر کنیم که آقای موسوی برنده انتخابات است و این فکر باطل را به آقای موسوی هم القا کردیم. در این راستا اقدام به انجام نظر سنجی کردیم که در نتیجه حدود 60 درصد مردم می گفتند در نظر سنجی ها به موسوی رأی می دهند اما در انتخابات رقیب آقای موسوی رأیشان را می‏گیرد. ما کلاً با هدایت ب.ن. تصمیم گرفتیم به بهانه کاندیداتوری موسوی، چیز مردم را به هم بزنیم · خبرنگار تاس : چیز مردم را چطور می‏خواستید به هم بزنید - ما : با آشوب و اغتشاش. اطلاعات غلطی که مردم در نظر سنجی‏ها می‏دادند باعث شد، آقای موسوی فکر کند برنده می‏شود و مصاحبه کرد و این مطلب را اعلام کرد. اما به این موضوع توجهی نداشت که شکست دادن پدیده‏ای که درحد و اندازه معجزه همه هزاره هاست کار ایشان نیست. به نظر من، عادلانه این بود که موسوی نهایتاً 500 هزار رأی و رقیبشان حدود 39 میلیون رأی کسب می‏کرد تا این همه شک و شبهه به وجود نیاید · خبرنگار اینا: پس برنامه ریزی آشوب و اغتشاش در ستاد موسوی انجام می‏شد - ما : بله ، بی شک حتی برنامه ریزی کردیم که بعضی از ما کشته شویم تا احساسات مردم جریحه دار شود. برای مثال با آقای م.ه. که پسر یکی از مسوولان بلند پایه نظام و برادر خانم ف.ه. هستند،صحبت شد که خواهر ایشان یکی از قربانیان ما باشد. قرار بر این بود که آقای م.ت. این ترور را انجام دهد که مأموران فهمیدند و چند روز قبل از انجام عملیات م.ت. دستگیر شد و خانم ف.ه. هم در روز موعود دستگیر شد تا از ترور احتمالی ایشان توسط یکی دیگر از ایادی نفاق جلوگیری شود · خبرنگار اونا : به نظر شما چرا کسی که باید رأی می‏آورد، رأی آورد - ما : باید قبول کنیم که آقای م.ا.ن. بی شک باید انتخاب می‏شد. ایشان خیلی محبوب بودند و هستند. انتخابات نشان داد که ایشان محبوبترین سیاستمدار همه هزاره ها در دنیا هستند، از زمانی که آقای م.ا.ن. رییس جمهور شدند بسیاری از مفاهیم در دنیای سیاست تغییر کرد. مثلاً وقتی ما جوانتر بودیم. وقتی می خواستند به بی خاصیت بودن و بی تأثیر بودن یک پدیده اشاره کنند آن را به سیب زمینی تشبیه می کردند. اما رأی آقای م.ا.ن نشان داد که سیب زمینی هم خاصیت دارد و هم تاثیر.من از صمیم قلب از رای دادن به موسوی ابراز ندامت کرده و امیدوارم آقای م.ا.ن. تا آخر عمر همین جا که هستند بمانند تا ما روز به روز وضعمان بهتر شود و دنیا بیشتر از ما بترسد و تورم منفی شود · خبرنگار تاس : چه توصیه ای برای موسوی و دوستانتان دارید - ما : البته من دیگر با آنها دوست نیستم. ولی می خواهم به موسوی بگوئیم که آقای موسوی! من به شما علاقه دارم. برگردید به دامن مردم. بپذیرید که اگر مردم آمدند رأی دادند به خاطر شما بود. ولی قرار نبود اگر به خاطر شما می‏آیند، به شما هم رأی بدهند. به شما اطلاعات غلط دادند. شما حداکثر 1 میلیون رأی داشتید آن 12 میلیون اضافه هم، برای م.ر. و م.ک. است که با کمک آقای ب.ن. از سبد رأی آنها برداشتند و به اسم شما خواندند. اگر هم تقلبی شده به نفع شما بوده است. اسنادش هم موجود است توضیح عکسها:عکس بالا ما هستیم وقتی تصمیم گرفتیم بدون هر گونه فشار مصاحبه کنیم و عکس پایین خبرنگاران و مسولان خبرگزاریها هستند که از شدت تکان دهنده بودن اعترافات ما تکان می خوردند

۱ نظر:

Unknown گفت...

ایهالناس مسلمان کشی‌یکی‌از سرگرمیهای جدید برای کشورها و دولتهای مسلمان و غیره مسلمان شده. جالب اینجاست که دوستان عزیز آقای احمدی خره،چین و شوروی، قبل از شمارش آرای انتخابات به ایشون تبریک گفتند. کشور چین و شوروی یک ساعت بعد از انتخابات به آنترینژاد تبریک گفتند تو نگو اینها با هم یه قرارهایی دارند و آنهم سرگرمی هست که هر ستاشون دوست دارند و آن هم، مسلمان کشی‌. در ارومجی چین و در چچنیا شوروی و در ایران عزیز دولتها همه مشغول مسلمان کشی‌هستند.احمدی‌نژاد ممکن که خایهٔ امریکا و انگلیس را نمیمالد ولی‌ خوب خایهٔ چین و شوروی را ما چ می‌کند. هی‌نماز جمعه داد میزنم مرگ بر یهودی و صهیونیست تو نگو پولدارترین ادمهایی که شوروی را اداره میکنند یهودی هستند. هر هفته میرم نماز جمعه داد میزنم مرگ بر امریکا و مرگ بر انگلیس تو نگو مسلمان کشهای اصلی‌، چین، شوروی و همین رئیس جمهور قلابی خودمون آقای احمقی خره جنایتکار هستند.
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»