۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

التماس دعا


ابتدا آغاز سال نو را به تمامی ایرانیان شادباش می گویم.شاید آنچه که در این نوشتار به عنوان نخستین مطلب سال جدید می نویسم چندان بهاری و شادی بخش نباشد ولی حقیقتی است که درگیری ما در شادمانی های نوروزی نباید موجب فراموشی آن شود.در چند روزی که برای دیدار اقوام به شهر ساری سفر کرده بودم متوجه شدم که دختر کوچک یکی از آشنایان دچار بیماری سختی شده و در بیمارستان بوعلی سینای این شهر بستری است.برای عیادت ایشان به اتفاق همسرم به بیمارستان رفتیم.طفل معصوم 4 ساله مراحل شیمی درمانی را پشت سر گذاشته بود و روی جمجمه اش آثار عمل به چشم می خورد.ظاهرا بیماری پیشرفت سریعی داشته به طوری که پلاکتهای خون شدیدا کاهش یافته و بدن، خون سازی هم نمی کند.روفیای کوچولو بسیار بی حال و بی رمق در بستر بود و پدر و مادرش بر چهره نه تنها نشانی از سال نو نداشتند بلکه رنگ غم و نگرانی آرایش نوروزیشان بود.دقایقی در کنار روفیا ماندیم و با آرزوی سلامتی و شفا برای او از اتاقش بیرون آمدیم.در راهروی بخش اطفال بیمارستان نگاهی به اتاقهای دیگر انداختم.بچه های قد و نیم قد در این اتاقها در کنار والدینشان به دلیل مشکلات و بیماریهای گوناگون بستری بودند.از بیمارستان که خارج شدیم اما انگار دنیای دیگری بود.سرشار از رنگ و هیجان نوروزانه.غوغای مسافران نوروزی و شور و شوق دید و بازدیدهای نوروزی مردم محلی!غرض از بیان این ماجرا تلخ کردن کام دوستان نبود.بلکه به این بهانه می خواستم به چند نکته اشاره نمایم:*در این روزهای پر مهر و زیبا از صمیم قلب برای سلامتی بیماران دعا کنیم.*باید به همه کارکنان بخشهای خدماتی جامعه نظیر کارکنان مراکز پزشکی و نیروهای نظامی و انتظامی که در این بازه زمانی بر خلاف اکثر جامعه دوران اوج کار را می گذرانند دست مریزاد گفت.*به جای کمکهای بی ربط به مردم سایر نقاط دنیا به خیریه هایی نظیر محک کمک کنیم تا امکان گسترش خدمات برای کودکان ، بیماران و نیازمندان در سراسر کشور را داشته باشند.*مطالب دیگری هم هست که شاید روزهای نوروز برای بیان آن چندان مناسب نباشد.*به نیت سلامتی روفیای کوچولو که مادرش برای گرفتن شفای او از حضرت معصومه نامش را به معصومه تغییر داده به دیوان حافظ رجوع کردم ، غزلی با این مطلع آمد: بشری اذا السلامه حلت بذی سلم! ما بقی را از دیوان خواجه بخوانید

هیچ نظری موجود نیست: