چند وقتی است که تحت تاثیر القائات بعضی از شبکههای ماهوارهای ، گروهی روی دیوارهای شهر با اسپری و رنگ مینویسند "ماهستیم". البته در اینکه" همه هستیم"، هیچ شکی ندارم. اما یک نکته جالب برای من این است که کسانی که درسالهای میانی دهه 80 از طریق شبکههای خود از مردم میخواستند ، با روشهای عجیب و غریبی نظیر بوق زدن وایجاد ترافیک ، انقلاب کرده و قاعدتا رژیم را ساقط کنند، پس از شکست خوردن پروژه "انقلاب بوق" لابد امروز از طریق دیوارنویسی میخواهند قدرت درایران را به دست بگیرند به عنوان یک شهروند ایرانی، از این دوستان که در منازل قشنگشان در ینگه دنیا نشستهاند و به فکر ملت کشورشان هستند واقعا متشکرم.خیلی زحمت میکشند.البته بد نیست به خاطر اینکه این همه تفکر و شجاعت و ایثاری که در وجود این گردانندگان عزیز شبکههای ماهوارهای فوق وجود دارد بر همگان آشکار گردد، این عزیزان سفر کوتاهی به تهران داشته باشند و فقط یکبار همین جمله را وسط میدان آزادی فریاد بزنند. و اما ، مراد من از نوشتن این سطور پرداختن به شبکههای ماهوارهای مذکور نبود. چرا که معتقدم این رسانهها آنقدر واجد ارزش و اهمیت نیستند که بخواهیم در موردشان صحبت کنیم. هدف من بیشتر همان عبارت "ماهستیم "و انتخابات پیش رو است.در واقع میخواهم با استفاده از عبارت فوق باب بحث درباره انتخابات را در این وبلاگ باز نمایم در اینکه شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه مطلوب نیست ، شکی ندارم .همچنین مطمئنم که نسبت به چهار سال پیش در همه شئون زندگی روزمره افت و عقبگرد داشتهایم.همه اینها را میدانم! خیلی چیزهای دیگر را هم میدانم! و با جمعبندی همه این دانستهها معتقدم ، باید در انتخابات شرکت کرد و رای داد. در جامعهای که تحزب و حرکتهای حزبی جا نیفتادهاند رای ندادن مترادف با تحریم نیست ، و حتی اگر چنین معنایی داشته باشد، نمیتواند واجد پیام باشد. در چنین جامعهای برای اینکه بگوییم ما هستیم باید بودنمان را با کیفیت رای خود نشان دهیم و به همین خاطر باید تلاش کنیم از میان انتخابهای موجود ، ولو محدود،بهترین را برگزینیم و پیام و حتی اعتراض خود را از این طریق بیان کنیم. دوستان عزیز! تبلور "ما هستیم " در این چهار سال در چهره محمود احمدینژاد نمایان شد .کما اینکه هشت سال قبل از آن در چهره محمدخاتمی هستی خود را میدیدیم و اکنون زمان آن است که برای چگونه بودن چهار سال آینده تصمیم بگیریم، زیرا هیچکس شک ندارد که "ما هستیم " .مهم این است که بگوییم "ما چگونه هستیم ".هرچقدر هم بعضیها معتقد باشند در انتخاب آقای احمدینژاد امدادهای غیبی ایفای نقش نمودند، من بازهم معتقدم محمود احمدینژاد برآیند رای و نظر یکایک ایرانیان بود. به قول عباس عبدی باید قبول کنیم که آقای احمدینژاد از تخم مرغ شانسی بیرون نیامد، بلکه ایشان از صندوقهای رای به این عنوان دست یافتند .باورکنیم تاثیر رای دادن در سرنوشت چهارساله جامعه بسیار عمیقتر و بیشتر از رای ندادن است. لطفا از تجارب گذشته درس بگیریم .ایران، روزگار سختی را پشت سر میگذارد .زمان خوبی برای قهر و ناز نیست
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر