۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

نقدی بر سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی و واکنشهای مرتبط با آن

سخنان اخیر سید محمد خاتمی بلافاصله پس از انتشار در سایتها و خبرگزاریها با موجی از واکنش مواجه شد. نفس این واکنشها نشان دهنده جایگاه پراهمیت خاتمی نزد افکار عمومی و فعالان سیاسی و اجتماعی می باشد. بی شک شخص سید محمد خاتمی و مشاورانش ، بهتر از هر مرجع دیگری از این جایگاه آگاهی دارند و از این رو در موضع گیری ها و اظهار نظرهای ایشان، بی شک این موضوع مد نظر قرار می گیرد.

نکته مهمی که در باب اکثر این واکنشها اعم از موافق و مخالف می تواند مورد توجه قرار گیرد بروز روحیه استبدادزدگی و عدم گفت و گوگری ایرانیان است! نکته ای که شخص سید محمد خاتمی چه در دوران ریاست جمهوری و چه پس از آن بارها مورد اشاره قرار داده است. شاهد این مدعا نوع اظهار نظر موافقان و مخالفان درباره گفته های خاتمی و همچنین مجادله های این دو گروه با یکدیگر است که متاسفانه در برخی موارد از دایره ادب هم خارج می شود. به هر روی نگارنده معتقد است که باید بیاموزیم و بپذیریم که سید محمد خاتمی هم مانند هر شهروند دیگری حق اظهار نظر در باب مسائل مختلف دارد. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که عرصه عمل سیاسی، میدان مواجهه با واقعیتهایی هست که ممکن است لزوما با ایده آلهای کنشگران این میدان همخوانی نداشته باشد و هنر واقعی، بازی کردن در این میدان با هدف فراهم کردن شرایط برای حرکت به سمت ایده آلهاست. منش و رفتار سیاسی خاتمی در همه این سالها نشانگر آن است که او مابین انتحار سیاسی و کنشگری اخلاقی و فرهنگی در میدان سیاست، گزینه دوم را برگزیده و ترجیح می دهد که در همان دایره اصول اخلاقی مد نظرش به فعالیت بپردازد. بهترین نمونه این رفتار خاتمی در بحث نامزدی او در انتخابات سال 88 و انصراف او در پی اعلام نامزدی مهندس میرحسین موسوی قابل مشاهده بود. به عبارت دیگر، خاتمی، این جمله معروف خودش در باب اصلاحات را، که اصلاحات یک فرآیند(پروسه) است و نه یک پروژه، در همه شوون کنشگری سیاسی و اجتماعی خود تعمیم داده است. با چنین دیدگاهی، سیدمحمد خاتمی حرکت آهسته ولی پیوسته به سوی ایده آلهای خود را به حرکتهای افتان و خیزان ترجیح می دهد. در این میان، آنچه که سیدمحمد خاتمی را آماج حملات دوست! و دشمن قرار می دهد، روحیه اکستریمیست ایرانیان است. پنداری ما ایرانیان همیشه می خواهیم در یکی از دو سر طیف بمانیم و حاضر نیستیم سفید و سیاه را با آرزوی رسیدن به خاکستری رها کنیم. طرفه آنکه در اکثر مواقع ایرانیان خارج نشین در کوبیدن شلاق نقد و یا حتی هتک پس از هر سخنرانی یا اظهار نظر خاتمی، بر هموطنان ساکن کشور پیشی می گیرند. تو گویی آنها در هر نقطه از دنیا غیر از ایران که هستند بیشتر از باشندگان مرزهای کشور تحت فشار و خفقان هستند و چاره دردشان جز شنیدن اظهار نظرهای تند و آتشین علیه نظام و مقامات آن از زبان سیدمحمد خاتمی نیست! از سوی دیگر ما جماعت ایرانی انگار به تراشیدن مجسمه قهرمان از شخصیتهای شناخته شده کشورمان در هر عرصه و شکستن آن مجسمه عادت کرده ایم . ما ایرانیها، عاشق قهرمانیم، به شرط آنکه بمیرد یا به حبس درآید. نشان این ادعا آنکه از فردای حبس میرحسین موسوی و کروبی، بسیاری از عزیزانی که تا روز قبل، این دو نفر را جزیی از کرباس نظام می دانستند ناگهان به مدافعان سینه چاک آنها تبدیل شدند و در مدح و ثناگویی آنها از مشاوران و اعضای خانواده آنها هم گوی سبقت را ربودند. شاید همین ویژگی سبب می شود، اکثر ما انتظار داشته باشیم سیدمحمد خاتمی هم به گونه ای اظهار نظر کند که دربند شود و آن وقت خیال همه ما راحت شود که سیدمحمد خاتمی هم از کرباس نظام نیست و به جمع زندانیان اضافه شده است و حالا با خیال راحت می توانیم به حرفهایی که دیگر خاتمی نمی تواند به گوش مردم برساند، گوش بسپاریم.

اما از همه اینها که بگذریم، به عنوان یکی از علاقمندان به مشی اعتدالی خاتمی، سخنان اخیر او را از بعضی جنبه ها شایسته نقد منطقی و منصفانه می دانم. اما برای بیان این نقد، لازم است از همه مخاطبان محترم درخواست نمایم که متن کامل سخنان سیدمحمد خاتمی را که در سایت کلمه یا وبسایت شخصی ایشان منتشر شده مطالعه نمایند. نگارنده از اظهارنظر در باب بخشهایی از سخنان خاتمی که ممکن است به دلیل تفاوت اعتقادات یا نوع جهان بینی گوینده با وی ، موافق آن نباشد می گذرد و ترجیحا درباره بحث انگیزترین بخش سخنرانی خاتمی در سایتها و شبکه های مجازی اظهار نظر می کند.

خاتمی در سخنرانی خود گفته است: "ما به اسلام و جمهوری اسلامی اعتقاد داریم. قانون اساسی را چارچوب عملی می دانیم. همین حقوقی را که در قانون اساسی به ملت داده شده است ما همان را می خواهیم. البته قانون اساسی وحی منزل نیست. ساز و کاری هم در آن گنجانده شده و می شود در قانون اساسی تجدید نظر کرد. ما معتقدیم این نظام باید بماند و البته که اصلاحات مداوم براساس موازین و معیارهای درست راه تداوم نظام و انقلاب هم هست و راه دیگری نیست. واقعا من نگرانم با تقابلی که در درون کشور ایجاد شده که باعث ایجاد توهم و شیدایی در یک سو و ایجاد نفرت در طرف دیگر شده است و دائماً هم از دو طرف به آن دامن زده می شود. از اصطکاک میان شیدایی بی حساب و نفرت فزاینده باید ترسید و به خدا پناه برد. برخی از رفتارها دارد نظام را تضعیف می کند و چهره انقلاب و اسلام را زشت جلوه می دهد. ما می گوییم این جو مسموم درمان شود. هر منتقدی برانداز و عامل دشمن به حساب نیاید و اگر فضا تلطیف و تعدیل شود بسیاری از مسائل حل خواهد شد. فضا باز شود، احزاب و گروه ها کار کنند و عقلا هم ساز و کاری را برای انتخابات در نظر بگبرند تا در آن حرف و حدیث نباشد. خدا می داند اگر چنین شود آرامش و ثبات و پیشرفت از هر جهت تأمین خواهد شد. اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد. البته همه بکوشیم برای آینده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمین حقوق مردم همراه و زمینه ساز شویم."

آنچه که خاتمی در این فراز از سخنرانی خود گفته است که البته در ادامه سایر بخشهای سخنانش قابل تفسیر است، پیش از هر چیز بیانگر استقامت ایشان بر موضوع قانون گرایی و قانونمداری در عین برخورداری از دغدغه حفظ یکپارچگی کشور و ملت است. از سوی دیگر خاتمی در مقام یک مصلح اجتماعی تقاضای درمان جو مسموم حاکم بر جامعه را بیان می کند که فی نفسه عملی ممدوح به شمار می رود. شاید داد منتقدان خاتمی آن جایی به آسمان می رود که در اثر تقطیع سخنان خاتمی در بعضی سایتهای خبری با تقاضای چشم پوشی نظام و رهبری از ظلم احتمالی وارده به آنها می گوید و سپس از جانب مردم قول گذشت و بخشش ظالمان در حق فرزندان ملت را می دهد.

نگارنده علیرغم آنکه مقدمه سخنان خاتمی و سپس نتیجه گیری او را در مجموع منطقی و در ادامه همان مشی اعتدالی وی ارزیابی می کند اما طرح چند نکته را خالی از لطف نمی داند:

1- سخن از وارد شدن ظلم به نظام و رهبری اگر مرجع اعمال ظلم مشخص نشود، می تواند ایجاد ابهام کند. چرا که همه صاحبنظران (به استثنای ذوب شدگان در نظام و رهبری) و از جمله شخص محمد خاتمی، گواهی می دهند که مردم و فعالان سیاسی تا پیش از انتخابات کذایی خرداد 88 با تمام توان و نشاط و با آرزوی همان فضای سالم و امن و آزادی که در سخنان خاتمی به آن اشاره می شود، با حسن نیت به میدان آمدند. در این میان اگر ظلمی هم به نظام و رهبری شده باشد، از جانب همان کسانی بوده است که آن فضای بانشاط قبل از بیست و دوم خرداد را به آن جو یاس و سرکوب و خشونت بعد از بیست و سه خرداد نبدیل کردند. نگارنده بر این باور است که نیازی به بیان مصداق برای این امر نیست، زیرا چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است! تنها می توان به همین حد بسنده کرد که اگر ظلمی به نظام و رهبری شده باشد، از جانب مردم نبوده است که بخواهد در قبال مردم بخششی صورت گیرد.

2- مطرح کردن گذشت ملت از ظلمی که به او و فرزندانش رفته است نیز اگر در چارچوب مبارزات بدون خشونت و به یادآوردن الگوی مبارزاتی چهره هایی نظیر نلسون ماندلا باشد، وقتی اجرایی خواهد بود که ملت به این قطعیت برسد که گذشت او از این همه ظلم و ستم منجر به ایجاد فضایی بهتر برای زندگی آزاد و امن همه ایرانیان، صرفنظر از دین و اعتقادشان می شود. از سوی دیگر نمی توان، لااقل در شرایط فعلی از جانب همه ملت وعده بخشش این همه ظلم و ستم را داد. به فرض که ملت از این همه ستم بگذرد. اما باید حساب خانواده قربانیان این ظلم و ستم را از این بخشش عمومی جدا کرد و حق پیگیری و مجازات عاملان جنایتهای رخ داده علیه عزیزان آنها را به رسمیت شناخت. ملت ایران در اوج بزرگواری و بخشش، حق ندارد به جای مادران فرزند از دست داده و همسران و کودکانی که یکی از عزیزانشان قربانی ظلم و جنایت شده اند تصمیم گیری کند و این حق خانواده های قربانیان باید محترم داشته شود.

3- امر مسلم آنکه همه ایرانیان آرزومند فردایی بهتر برای سرزمینشان هستند تا در پناه آن زندگی مطلوبی داشته باشند. از این رو باید از حرکت آهسته و پیوسته و بدون خشونت در این مسیر استقبال نمود و در عین حال باید برای بهتر شنیدن نظر و سخن یکدیگر، ممارست کرد. باشد که ایران فردا، چنانکه خاتمی هم اشاره کرده است، عاری از نفرت و شیدایی متقابل باشد.