می دانم که این طایفه ، چندان اعتقاد قلبی به موعظه ها و مدعیات خودشان ندارند ، که اگر داشتند ، قول و فعلی دیگرگونه داشتند و با مردم با قول احسن صحبت می کردند و برای انسانها به صرف انسان بودن احترام قائل می شدند و به جای بر طبل حبس و تعزیر و تبعید کوفتن ، بر سیاق حرمت و نجابت با مردم روبرو می شدند . می دانم که این روضه خوانی ها بر این جماعت اثری ندارد که خود ، خدایان روضه خوانی هستند ! ولی ای کاش فراموش نکنند که بالاخره آنها هم خواهند مرد و اگر آنچه که در باب زندگی بعد از مرگ می گویند ، همانطور باشد که می گویند ، بابت حق الناس و نارضایتی عده زیادی از مردم از آنها ، باید در پیشگاه خدایشان پاسخگو باشند . از مرگ علی کردان و واکنشهایی که گروههای مختلف به شنیدن خبر مرگ کردان نشان دادند می توان عبرتها گرفت اگر اهل عبرت گرفتن باشند . آقای برادر و خانم خواهر ! کاری کنید که عاقبت به خیر شوید . فاعتبروا یا اولی الابصار !
۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه
فاعتبروا یا اولی الابصار
می دانم که این طایفه ، چندان اعتقاد قلبی به موعظه ها و مدعیات خودشان ندارند ، که اگر داشتند ، قول و فعلی دیگرگونه داشتند و با مردم با قول احسن صحبت می کردند و برای انسانها به صرف انسان بودن احترام قائل می شدند و به جای بر طبل حبس و تعزیر و تبعید کوفتن ، بر سیاق حرمت و نجابت با مردم روبرو می شدند . می دانم که این روضه خوانی ها بر این جماعت اثری ندارد که خود ، خدایان روضه خوانی هستند ! ولی ای کاش فراموش نکنند که بالاخره آنها هم خواهند مرد و اگر آنچه که در باب زندگی بعد از مرگ می گویند ، همانطور باشد که می گویند ، بابت حق الناس و نارضایتی عده زیادی از مردم از آنها ، باید در پیشگاه خدایشان پاسخگو باشند . از مرگ علی کردان و واکنشهایی که گروههای مختلف به شنیدن خبر مرگ کردان نشان دادند می توان عبرتها گرفت اگر اهل عبرت گرفتن باشند . آقای برادر و خانم خواهر ! کاری کنید که عاقبت به خیر شوید . فاعتبروا یا اولی الابصار !
۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه
قلبت را به ما بده
می دانی چرا از دیدن گلهایت در مشامم بوی نفت پیچید ؟ چون حس کردم آنچه که تعارف می کنی از محل سرمایه های ملی به دست آمده که فقط متعلق به تو و دوستانت نبوده است ، بلکه من و ما نیز از آن سهم داریم و راضی نیستیم سهم ما از این سرمایه به چنین مناسبتهایی در چنان راههایی صرف شود . از دیدن جعبه های شیرینی دهانم مزه خون گرفت ، چون به یاد غربت مادرانی افتادم که نام فرزندانشان را تو و امثال تو بهتر می دانید . لبخند مصنوعی تو مرا به یاد لبخندهایی انداخت که چندین ماه است توسط تو و دوستانت از رخ خیلی ها گرفته شده است . تو به ما لبخند تحویل می دادی ، چون ندیدی که هنوز بر دستانم مچ بند سبزی است که از نظر تو و همقطارانت ، داشتنش مستوجب سالها حبس و تبعید و نوش جان کردن ضربات شلاق و محرومیت از حقوق سیاسی و اجتماعی است . کسی چه می داند ؟ شاید اگر آستنیم بالا می رفت و آن مچ بند نمایان می شد از زیر شاخه های گل موجود در آن ترولی ، باتوم و شوکر و اسپری گاز اشک آور بیرون می آمد .
تو ، مرا و ما را دشمن می پنداری چون نمی دانی چرا ؟ آن گل و شیرینی هم که پخش می کنی تا خلقی بداند این هفته به نام شماست ، مانند همان باتوم و چوبی که در این چند ماه بر سر و دست و کمر پیر و جوان و زن و مرد این ملت خیرات کرده ای تا همه به زور بپذیرند که دوران ترکتازی شماست ، از جیب همین کتک خورده ها تامین شده است ! و چه جالب که برای ما ، آن گل و شیرینی همان عطر و طعم باتوم و گاز اشک آور را دارد ! بوی نفت و طعم خون !
تو ، مرا و ما را دشمن می دانی و می خواهی ما نباشیم یا لا اقل وانمود کنیم که نیستیم ! ولی ما می خواهیم همه باشیم ! تو و دوستانت در کنار ما ! ما اهالی جنبشی سبزیم ! سبز رنگ زندگی و جنبش سبز ، جنبش زندگیست ! اگر بزنی و بگیری و ببندی ، ما باز هم از زندگی خواهیم گفت ! اگر خونمان را مباح کنی ، ما را با انتقام جویی کاری نیست ، چون می دانیم که خون به خون شستن محال آمد محال ! ما اهل گذشتیم ، اگر چه آنچه کرده ای را فراموش نمی کنیم ! و اکنون ، ای تو که مرا و ما را دشمن می پنداری ! به جای گل و شیرینی ، قلبت را به ما بده ! مغزت را نمی خواهیم ، چون دوست داریم تفکر خودت را داشته باشی ، درست برعکس تو و بزرگترها و دوستانت که می خواهید ما حتما تفکر شما را داشته باشیم ! قلبت را می خواهیم چون دوست داریم لبریز از انسانیت و عاطفه و نجابت باشی ! گل و شیرینی که از بودجه ما تهیه کرده ای ، ارزانی خودت ! بیا و انسانیت پیشه کن ! قلبت را به ما بده تا بفهمی ، درست در لحظاتی که یک انسان معصوم در آخرین لحظات زندگی رخش را با خون خود گلگون می کند ، هزاران هزار جوانه سبز زندگی در حال سر برآوردن است . بیا و نشان بده که بدون سلاح سرد و گرم و فارغ از حمایت دوستانت هم می توانی شهامت داشته باشی ! از آنها که دشمن می پنداری پوزش بخواه و طلب بخشایش کن ! نه به این خاطر که آنها به این کار تو نیازی دارند ، بلکه به خاطر نیازی که خودت به این عذرخواهی داری ! و بعد ، قلبت را به ما بده تا بشنوی صدای قلب زندگی را ! و فراموش نکن که ما از تو می گذریم ، اما فراموش نمی کنیم .
۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه
بوق نزن!
صبح که از منزل به قصد محل کار خارج می شوید ، در هر کوچه و خیابان و میدان و بزرگراه و تقاطعی ، رانندگان ماشین و موتور ، بوق می زنند . هیچ دلیلی هم برای این بوق زدن وجود ندارد به جز اینکه باید بوق زد . مهم نیست که شما 500 متر دورتر از تقاطع ، پشت چراغ قرمز گیر کرده اید و ثانیه شمار چراغ نشان می دهد که حداقل 70 ثانیه باید ایستادن پشت چراغ قرمز را تحمل کنید . مهم این است که ماشینتان را با بوقش خریده اید و باید از آن استفاده کنید . اصلا فکر کنید ترافیک چراغ قرمز مثل گرفتگی چاه است و بوق مثل محلول چاه باز کنی عمل می کند . پس تا حد امکان بوق بزنید تا راه باز شود . سعی کنید عمدا در هنگام رانندگی راه دیگران را ببندید و جلوی ماشین دیگران بپیچید تا همه با هم در جامعه بوق بزنند . حتی وقتی با دیگران دعوا می کنید و می خواهید فحش بدهید به طرف بگویید برو جلو بوق بزن . البته این پرسش به وجود می آید که چرا طرف نباید برود عقب بوق بزند ؟ مساله دیگر این است که چون ما در جامعه ای سرشار از آرامش و شادی زندگی می کنیم و اعصاب همه افراد کاملا راحت و آسوده است کمی صدای بوق برای ورزش اعصاب بد نیست . این بوقهای خیابانی و بیابانی نمک زندگی روزمره است و مردم بوق پرور ما هم کاملا از آن لذت می برند و به خاطر آن شادمان هستند .
وقتی که بعد از بوقیده شدن (لبریز شدن از صدای بوق) فراوان در کوچه و خیابان به خانه می آیید ، بهتر است صدا و سیمای عمو عزت را تماشا کنید تا سعادت آشنایی بابوقهای حاکمیتی را پیدا نمایید . برای نمونه ، خود عمو عزت پول داده برایش فیلم وسریال بسازند تا در جهت مقابله با تهاجم فرهنگی آن را پخش کند ، اما در هنگام پخش متوجه می شود که نکات بی تربیتی و حرفهای غیر اخلاقی در فیلم وجود دارد . مثلا در یک سکانس از یک سریال خانوادگی پدر خانواده رو به پسرش که شب دیر به خانه آمده می گوید : تو غلط کردی تا این ساعت بیرون بودی ! بدیهی است که این جمله پدر ، دارای بد آموزی و بار ضد ارزشی است . اینجاست که پای بوق وسط می آید و جمله پدر به این شکل اخلاقی می شود که : تو [ بوق ] کردی تا این ساعت بیرون بودی !
البته در همین تلویزیون عمو عزت اگر بعضی چیزها را بوق می کنند ، به همان نسبت ، بعضی چیزها را هم در بوق می کنند . مثلا اگر یک آقای عصبانی که چشمانش در حال در آمدن از حدقه و رگ گردنش در شرف منفجر شدن است ، بیاید در تریبونی بگوید : اکثریت ملت غلط خورد که از موسوی و کروبی حمایت می کند ! این بار نه تنها غلط مذکور را بوق نمی کنند ، بلکه کل جمله و به ویژه آن قسمت غلط را در بوق می کنند و سی و دو هزار بار در شبانه روز همراه با انواع نماهنگ و موزیک و افکت صوتی پخش می کنند . ویژگی دیگر بوق این است که هر چیزی که لازم بود را می توان در آن کرد و سر وصدا راه انداخت . مثلا اگر شما با یک کشوری حرف زده اید و طرف به شما فحش داده است ، می توانید موضوع را اینطوری در بوق کنید که ما این کشور را تحت تاثیر قرار دادیم و وقتی داشتیم با آن کشور خداحافظی می کردیم در حالیکه اشک در چشمان همه مردم آن کشور حلقه زده بود گفتند : منتظر ما می مانند .
همچنین می توان از آدمهایی که یک جورهایی بوق هستند برای تحلیل همه مسائل و مشکلات بشریت اعم از مشکلات زناشویی ، مساله هسته ای ، نقد فیلم ، بررسی دلایل موفقیتهای روزافزون ایران در ورزش و مشکلات فنی تونل توحید استفاده و ثابت کرد که ما در بهترین وضعیت تاریخی از همه لحاظها ، حتی از اون لحاظ قرار داریم .
از همه این تجزیه و تحلیلهای بوقی نتیجه می گیریم که بدیهی است در شرایطی به سر می بریم که سیاستهای بوق محورانه اعصابمان را مورد نوازش و ملاطفت قرار می دهند و عده ای بوق ، هر روز و شب به بوقیدن ملت مشغول هستند . پس از همه شما رانندگان عزیز و محترم به شکلی عاجزانه و مفلسانه خواهشمندیم که جان هر کسی که دوست دارند اینقدر بوق نزنند ! به این اعصاب خیلی آرام و روحیه شادمان خودمان و خودتان رحم کنید ! هم اینکه بوقیدن عده ای بوق را تحمل می کنیم بس است ! قبول ندارید ؟
۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه
مرگ بر منافق
آدمهای منافق ، آدمهایی هستند که به هر حال به هر چیزی اعتراض داشته باشند و بگویند که اعتراض دارند . مثلا کسی که در صف نان بربری از اینکه بربری ، دانه ای 200 تومان است شاکی شده و غرولند می کند ، منافق است . اما آدمهای خوب ، کسانی هستند که شرایطشان طوری است که اصلا اعتراضی ندارند و خیلی از همه چیز راضی هستند و تنها ناراحتیشان در زندگی ، وجود آدمهای منافق است . به همین خاطر هم برای اینکه این ناراحتی را از بین ببرند ، هر کاری که بتوانند می کنند . آدمهای خوب ، چون خوب هستند ، دوست دارند خوبیشان ، دنیا را بگیرد برای همین ممکن است آدمهای منافق را با چوب یا هر چیز دراز و سفت دیگری بزنند . دنیا باید پر از خوبی باشد و منافقها نباید باشند ، پس می توان آدمهای منافق را یا کشت یا اعدام کرد . اگر هم آدمهای منافق ، پررو بودند و کتک نخوردند و نمردند ، باید آنها را در جاهایی که میله دارد نگه داری کرد تا به فکر فرو بروند و قبول کنند که آدمهای خوب ، خیلی خوبند و باید از آدمهای خوب تعریف کرد . آدمهای منافق ، آدمهایی هستند که از کشور روسیه دل خوشی ندارند و می گویند دیکتاتوری ، کار بدی است . آدمهای خوب ، اگر کسی بگوید بالای چشم روسیه ، ممکن است ابرو وجود داشته باشد ، بهشان بر می خورد و اگر کسی گفت مرگ بر دیکتاتور ، در عین حال که مهربانی زیادی از خودشان نشان می دهند ، دندانهایشان را به هم فشار می دهند و مشتهایشان را گره می کنند و فریاد می زنند مرگ بر منافق . در واقع ، نظریه پردازان معتقدند آدم خوبها چون فکر می کنند خودشان دیکتاتور هستند از اینکه کسی راجع به دیکتاتورها حرف بدی بزند ، خوششان نمی آید . آدمهای خوب ، معمولا عصبانی هستند و از سر مهر و محبت ممکن است فحش بدهند و چون می دانند که منافقها آدمهای خیلی بدی هستند ، به خواهر و مادر منافقها هم فحش می دهند و اگر لازم باشد خواهر و مادر منافقها را کتک هم می زنند . البته همه اینها از سر مهرورزی و خوبی است . آدمهای خوب ، می دانند که خودشان حق مطلق هستند و آدمهای منافق عین باطل و تباهی و سیاهی هستند ، حتی اگر رنگشان سبز باشد . آدمهای خوب از رنگ سبز متنفرند چون رنگ منافقهاست . آدمهای منافق انواع مختلفی دارند . در بینشان ، هم سلطنت طلب پیدا می شود ، هم جمهوری خواه ، هم مشروطه خواه ، هم مسلمان ، هم نامسلمان ، هم داخل نظام ، هم خارج نظام ، هم مخملی ، هم ساده ، هم معمم ، هم مکلا ، هم بخش دولتی سابق ، هم بخش خصوصی و هم هر چیز دیگری که آدم خوبها نباشند . آدمهای منافق کلا مسالمت جویانه منافقت می کنند (منظور از منافقت ، منافقی کردن است.) اما آدمهای خوب به طور کلی حالشان از مسالمت جویانه و اینجور سوسول بازیها به هم می خورد . آدمهای خوب ، چون خیلی خوبند باید همه چیز مطابق خواست و نظر و میلشان باشد و اگر چیزی غیر از این بود ، یا مربوط به منافقها است و باید از بین برود و یا مربوط به منافقها نیست و باید از بین برود . آدمهای خوب به آشپزی علاقه دارند و می گویند فقط دیگی که برای آنها می جوشد باید بجوشد . آدمهای خوب اهل سواد و دانش هستند و مدارک معتبر علمی دارند و به همین خاطر از آدمهای تحصیلکرده ، دل خوشی ندارند چون اکثرا منافق هستند . منافقها اگر از روی منافقت ، میلیون میلیون جمع شوند ، خون از دماغ کسی نمی آید ، اما آدمهای خوب ، اگر صد نفرشان یک جا جمع شوند ، صدای آخ و اوخ و شکستن و خرد شدن ، دنیا را بر می دارد .
از این بررسی نتیجه می گیریم که چون آدم خوبها ، می خواهند و می گویند ، روسیه و دیکتاتوری و همه چیزهای اینطوری ، خوب است و منافقها باید به هر شکل نباشند و مرگ بر منافق .
توضیح عکس : یک آدم خوب که دنبال منافقها می گردد .
۱۳۸۸ آبان ۲۶, سهشنبه
خاطره خوب روسیه برای ایران
یادتان هست در نوشته 13 آبان گفتم یک نفر برای مردمی که شعار مرگ بر روسیه می دادند ، چگونه خط و نشان می کشید ؟ به خاطر دارید بعد از راهپیمایی روز قدس ، صاحبان تریبون ، فریاد وااسفا سر دادند که مردم شعار مرگ بر روسیه داده اند و این شعار ، یک شعار انحرافی است ؟ دیده اید دیوارنویسی ها و شعار نویسی هایی که علیه روسیه در سطح شهر صورت گرفته را پاک می کنند و به جای آن فحش های آبدار و کشدار علیه جنبش سبز مردم و سران آن می نویسند ؟ به یاد دارید که وقتی ولادمیر پوتین ، رییس جمهور سابق و نخست وزیر کنونی روسیه به ایران آمده بود ، برخی سران کشور ، آنچنان هیجان زده و سرخوش شده بودند که هر آنچه ظلم و جنایت و خیانت در طول تاریخ از سوی روسها علیه این ملت صورت گرفته را به یکباره به فراموشی سپردند و گفتند که ملت ایران خاطره خیلی خوبی از روسها دارد . حتما کشتار مردم تبریز و آذربایجانات در جریان وقایع انقلاب مشروطه ، از دید این عزیزان ، خاطره خوب است ! شاید جدا کردن بخشهای وسیعی از خاک این کشور در قالب دو عهدنامه خجالت آور ترکمنچای و گلستان به عنوان خاطرات خوب محسوب شده است ! لابد ، خیلی خوبیها ، روسیه در حق ایران و ایرانی روا داشته است که ما نمی دانیم . و امروز در کمال مسرت و شادمانی ، روسها خاطره خوبی از خود برای همان عزیزان به جا گذاشته اند . جفتک پرانی جدید در راه اندازی نیروگاه هسته ای بوشهر ! بیش از 15 سال است که عزیزان !!! روس می خواهند یک نیروگاه 2500 مگاواتی هسته ای را در این مملکت افتتاح کنند و خلقی را معطل گذاشته اند و طبق سنت مالوف خودشان ، در آخرین روزها صحبت از اشکالات فنی می کنند . بر جماعت روس در این باب حرجی نیست ، زیرا نیش عقرب نه از ره کین است ، اقتضای طبیعتش این است . تعجب از زمامدارانی است که هر چند وقت یکبار بر طبل توانایی های اینچنینی و آنچنانی هسته ای این کشور می کوبند و جهانی را علیه ایران متحد می کنند و آن گاه در عمل ، از پس راه اندازی یک نیروگاه هسته ای کوچک بر نمی آیند . آدم می ماند این وسط ، دم خروس را باور کند یا قسم حضرت عباس را ! اصلا ، الان وقت این نیست که در باب توانمندی ها و ناتوانی های خودمان بگوییم . قصد نصیحت اولیای امور را هم نداریم که الا ای اصحاب قدرت ! اگر دست از توهم دشمن پنداری دنیا بردارید و با جهان اطراف بر مبنای منافع متقابل و از سر عزت ، بر سر میز مذاکره بنشینید و مدام برای جهان و جهانیان ، خط و نشان نکشید و این مملکت و ملتش را قربانی منافع گروههای بی ارزش و بی ریشه ای مانند حزب الله لبنان و حماس و اخیرا هم این میوه های نورسیده یمنی نکنید ، آن وقت می توانید همین چیزی که 15 سال است برای به دست آوردنش ، با گردن کج پشت در دولت روسیه ایستاده اید را از کشورهای دیگر با سر فرازی بگیرید ! چه فایده ، که نرود میخ آهنین در سنگ ! مساله این است که این حکام ، امروز علاوه بر درگیر شدن با دولت دروغگو و حیله گر روسیه در برابر افکار عمومی بخش بزرگی از جامعه هم قرار دارند . همان کسانی که روز 13 آبان از نیروهای این صاحب منصبان در کوچه و خیابان این شهر به خاطر شعار دادن علیه روسیه و لانه جاسوسی خواندن سفارت این کشور ، کتک خوردند . نمی دانم شبکه های ماهواره ای چه تصاویری از آن روز نشان داده اند که پلیس امنیت ، آن را تکذیب می کند . اما من شاهد ضرب و شتم افراد زیادی بودم و خودم هم از ضربات باتوم مصون نماندم و دیدم که یکی از دلایل این همه خشونت در برابر مردم ، مخالفت آنها با روسیه بود . آقایان بدانند که امروز به این سادگی نمی توانند با دولتی درافتند که به خاطر به دست آوردن دل سرانش ، تاریخ این کشور را در لفظ تحریف کرده اند و مردم مملکتشان را ضرب و شتم نموده اند . کسانی که تلاشهای دولتهای قبلی در باب انرژی هسته ای را با دادن در غلتان و گرفتن آب نبات مقایسه می کردند ، امروز این همه ساده لوحی و شیفتگی بی دلیل در برابر روسیه را چگونه توجیه خواهند کرد ؟ روزگار سختی ، پیش روی این گروه است . حق ندارند و نمی توانند با دولت روسیه برخورد تندی کنند چون ملتشان را به خاطر مخالفت با این کشور ، سرکوب کرده اند و رطب خورده ، منع رطب چون کند ؟ اگر هم بر همین سیاق به باج خواهی های روسیه پاسخ دهند ، نامشان در کنار منعقد کنندگان عهدنامه های ننگین ترکمنچای و گلستان و امثالهم به تاریخ می پیوندد . باشد که روزی صاحب منصبی دیگر پیدا شود و آن را حمل بر خاطره خوش ملت ایران از روسها کند !
۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه
برای عبداله مومنی و همه زندانیان دربند
دیشب شنیدم که برای عبداله مومنی حکم 8 سال حبس صادر کرده اند . حقیقت این است که از روز 22 خرداد که این شرایط تهوع آور در کشور ایجاد شد و روز به روز ، بر وسعت و عمق عفونت افزوده شد ، قصد کردم که درباره هیچ یک از عزیزان به ناحق دربند ، مطلب اختصاصی ننویسم و به جز یک بار ، درباره سید محمدعلی ابطحی بر این قصد و نیت ایستادگی کردم . برای این ننوشتن هم دو دلیل داشتم . نخست آنکه بسیاری از چهره های سرشناس در زمره کسانی بودند که یا از نزدیک و یا دورادور به آنها ارادتی داشته ام و نمی خواستم با اسم بردن از عده ای در حق گروه دیگری جفا کنم . دوم آنکه چهره های دربند ناشناس و بی اسم و رسم ، بسیار بیشمارتر از سرشناسانند . بگذریم ! صدور حکم عبداله مومنی سبب شد که به بهانه و به نام او این مطلب را بنویسم .
ناخودآگاه یاد دوران دانشجویی و ماجراهای دفتر تحکیم وحدت در سالهای آغازین دهه 80 افتادم . ماجراهایی که از دل آن ، مومنی به شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت راه یافت و به آن سبب چندین بار بازداشت شد . نگارنده جزو آن گروه از دانشجویانی بود ، که با عبداله مومنی و اکثریت اعضای تحکیم بر سر خیلی مسائل اختلاف نظر داشتم و شاید از آخرین باری که مومنی را در مراسمی دیدم بیش از 3 یا 4 سال می گذرد . امروز هم شاید اگر مومنی ، نگارنده را در جایی ببیند اصلا به جا نیاورد . اما مساله اینجاست که علیرغم اختلاف نظرهای سیاسی ، عبداله مومنی را به خاطر شرافت و مردانگیش می ستایم . اگر ذهنیت کلیشه ای و حکومتی تحمیل شده در باب مفاهیمی نظیر شهادت و فداکاری را کنار بگذاریم و به این مفاهیم ، آزادانه بنگریم ، آنگاه مومنی را خواهیم ستود که برادر شهید است و سرپرستی خانواده برادر شهیدش را بر عهده گرفته و برای برادرزاده هایش پدری کرده است . و بعد از این ستایش ، وقت آن است که برای این کشور و مردمان نجیبش سوگواره برگزار کنیم . زیرا فداکاری های آنها به ثمن بخس فروخته شده و با فداکاران آنها چنان می کنند که می دانیم . خانواده شهید را تحت فشار می گذارند و به بند می کشند و تهدید و تحدید جامعه را در دستور کار قرار می دهند و شب و روز برای مردمان این کشور خط و نشان می کشند که آی ! خلق صغیر ! شما را چه به اظهار نظر و احساس تمیز و تشخیص ! سر به لاک خود فرو کنید و بگویید هر آنچه ما می گوییم درست است و هر آنچه ما می کنیم عین حق است و هر که با ما نیست بر ماست و هر که بر ماست ، دشمن است و دشمنان را باید اشداء علیهم بود و این هدفیست که کاربرد هر وسیله ای را توجیه می کند . روز شنبه 23 خرداد ، فردای روزی که مردم ، امیدهای زیادی را در آن می جستند ، میلیونها نفر منتقد بودند . حتما مومنی هم جزء آنها بود ، همانطور که احمد زید آبادی وووو . کودکان و نوجوانان بی شماری نیز بودند که فرزند خانواده های منتقد بودند ، ولی ترجیح می دادند به لذت بردن از تعطیلات تابستانی پیش روی خود بیندیشند . اقتضای کودکی و نوجوانی آنها ، همین بود . ولی ، آنان که برخلاف ادعاهای فراوان ، نه شیفتگان خدمت که تشنگان قدرت هستند ، انتقاد و منتقد را برنتافتند و داغ و درفش و حبس و تعزیر و سرکوب و کشتار را در پیش گرفتند . انتقادها به پایان رسیدند و منتقدان خاموش شدند . ولی به جای آن میلیونها منتقد ، امروز میلیونها مخالف در جامعه ما نفس می کشند . اگر در روزهای پایانی خرداد ، فرزندان مومنی ها و زیدآبادی ها به اقتضای سن و سالشان در پی لذت بردن از ایام تعطیلات بودند ، امروز آنها هم جزو میلیونها مخالف به ظاهر خاموش هستند . اینها همه از نتایج کوری و کری منبعث از تشنگی قدرت است . گره ای که می شد آن را با دست باز نمود ، آنقدر از اطراف کشیدند که امروز با دندان هم نمی توان باز کرد و تقلا برای گشودن آن با دندان ، بی دندانی خواهد آورد !
حضرات صاحب قدرت و مکنت ! نجابت این مردم بی شمار ، چشمان جهانی را خیره به خود کرده است . می دانم که وجدان خواب آلوده شما قصد بیدار شدن ندارد . اما باور کنید ، کمی شرافت بد نیست . صحنه های چندش انگیزی که در این چند ماه در کوچه و خیابان خلق کرده اید برای بدنامی ابدی شما کافیست . سعی کنید از این بدنام تر نشوید . دیری نخواهد پایید که فرزندان مومنی ها و زیدآبادی های این مملکت ، تقاص سختی از شما خواهند ستاند و آن گاه فریاد استغاثه شما راه به جایی نخواهد برد . یادتان باشد که مرحوم مهندس مهدی بازرگان در سال 1343 در بیدادگاه نظامی شاه ، که نتیجه اش سالها حبس و تبعید برای بازرگان و یارانش بود ، خطاب به شاه اخطار داد که آنها آخرین گروهی خواهند بود که از راه قانون با شاه مخالفت کرده اند و تاریخ بر صحت این ادعا مهر تایید زد . گویی که امروز ، تاریخ قصد بازآفرینی خودش را دارد .روغن ریخته را نمی توان نذر امامزاده کرد و بدنامی موجود را نمی توان به این سادگی از لوح دل این ملت پاک نمود ، لااقل این عفونت را بیش از این وسعت ندهید . همین امروز همه زندانیان را آزاد کنید . هان!ای دل عبرت بین ! از دیده عبر کن هان !/ ایوان مدائن را ، آیینه عبرت دان !
۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه
پناهندگی نشانه آزادی است
توضیح : این متن را در همان دوره ای که قبلا توضیح دادم ، نوشته بودم .
۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه
بیله دیگ ! بیله چغندر !
۱۳۸۸ آبان ۱۹, سهشنبه
دیواری که فروریخت اما غلط کرد!
۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه
روش شناسی استدلالات
1- استدلال شکمی : این نوع استدلال ، شباهت عجیبی به بخارات معده دارد . به این معنا که باید به طور منظم وجود داشته باشد و اگر فرد مبتلا به این نوع استدلال در طولانی مدت استدلال نکند نشانه بیماری اوست . برای انجام چنین استدلالاتی فرد بهتر است یک وری لم بدهد و در حالیکه دستش را به شکمش می مالد اقدام به استدلال کند . فلذا بدیهی است که برخورداری از یک شکم نسبتا بزرگ جزو شرایط لازم و کافی قوت این نوع استدلال است . به عنوان نمونه اگر فردی از همه شرایط مذکور برخوردار باشد می تواند استدلال کند که این همه آدمی که در طی 8 سال جنگ بین ایران و عراق به جبهه رفتند و هزار و یک دردسر را تحمل کردند و خیلی هایشان هم مردند از فیلمهای وسترن الگو گرفته و تحت تاثیر این نوع فیلمها بودند . طبیعی است که در نتیجه این استدلال به زودی در همه شهرها مجبور شویم برای برادر "جان وین" و سایر برادران مشابه مجالس بزرگداشت برگزار کنیم که با فیلمهایشان باعث شدند ما کشور را دو دستی به اعراب ندهیم . همچنین با همین روش می توان چنین استدلال کرد که اگر مردمی از یک کشور به کشور دیگر پناهنده شدند این پناهندگی ، نشانه وجود آزادی در کشور نخست است . قائلان به این روش استدلال را شکمیون می نامند .
2- استدلال کشککی : تفاوت عمده این نوع استدلال با نوع قبلی در این است که به جای مالیدن باید اقدام به سابیدن کرد . این نوع استدلال گاهی اوقات آنقدر شوری به بار می آورد که قابل هضم و تحمل نیست . برای انجام این نوع استدلال باید فرض کنید در حال سابیدن حجم انبوهی کشک در یک تغار بزرگ هستید . در نتیجه باید کاملا خونسرد باشید و وانمود کنید که هیچ چیزی هیچ اهمیتی برایتان ندارد . البته تا حد امکان در دلتان فحش بدهید و نفرین کنید . برای نمونه با رعایت شرایط فوق می توانید استدلال کنید که ایران در المپیک پکن نتایج بسیار درخشانی گرفت و موفقیت در المپیک که فقط به کسب مدال نیست و اگر کسی از این طرف دنیا تا آن طرف دنیا به نیت مسابقه رفت و بعد مسابقه نداد خودش نتیجه درخشانی است . طرفداران این روش کشککیون نام دارند .
3- استدلال سیخکی : این نوع استدلال به طرز عجیبی مانند سیخ است و ممکن است وارد چشم طرف مقابل بشود . برای انجام چنین استدلالی مناسب است یک چیز دراز مانند سیخ ، باتوم ، شیشه نوشابه ، چماق یا چیزی مشابه آن را در دست گرفت ویا به دست طرف مقابل داد و بعد استدلال کرد . در این نوع استدلال ، نیت خیلی مهم است و فرد استدلال کننده باید نیت پاکی داشته باشد تا هر کاری که در راه انجام استدلال انجام داد مشمول پاداش باشد . استدلال سیخکی در همه مکانهای عمومی و خصوصی قابل انجام است . در نتیجه فرقی نمی کند که شما در خیابان استدلال کنید یا در بیابان یا در ییلاق و مکانهای خوش آب و هوا . اگر کسی از همه این شرایط برخوردار بود می تواند دست به استدلال سیخکی بزند . مثلا خرسی که دارای شرایط مذکور بود می تواند استدلال کند که خرگوش است . اهل این فرقه ، سیخکیون نامیده می شوند .
4- استدلال پشمکی : این نوع استدلال مثل پشمک است ، یعنی هم پف می کند ، هم خوشمزه است . این نوع استدلال بیشتر درباره مواد غذایی و مایحتاج مردم کاربرد دارد . در استدلال پشمکی اصلا نباید برای شعور طرف مقابل احترام قائل شد و باید بای نحو کان استدلال را وارد حلق مخاطب کرد . اگر کسی از این قابلیت برخوردار بود می تواند به راحتی استدلال کند که اصلا تورم و فشار اقتصادی نداریم یا مثلا اگر گوجه فرنگی گران است مردم بروند از محله فرد استدلال کننده خرید کنند تا گوجه فرنگی ارزان گیر بیاورند . طرفداران این روش به پشمکیون معروفند .
5- استدلال آبکی : در استدلال آبکی ، کیفیت اهمیتی ندارد و کمیت خیلی مهم است . برای انجام این نوع استدلال آشنایی با بسته نرم افزاری office به ویژه نرم افزار excel جهت رسم نمودار از اهمیت خاصی برخوردار است . در این نوع استدلال باید تا حد امکان تظاهر به خونسردی کرد . برای تمرین این نوع استدلال هر روز ساعت 12 ظهر روبروی آینه بایستد و 1000 بار بگویید الان شب است ، مدارکش هم موجود است . یا اینکه به بقالی محل مراجعه کرده یک سطل ماست بخرید و به آن نگاه کنید و 500 بار بگویید ماست سیاه است ، مدارکش هم موجود است . برای قوت بیشتر این نوع استدلال می توانید علاوه بر نمودار از عکس هم استفاده کنید . بدیهی است که عکس زن و بچه مردم خیلی به انجام این نوع استدلال کمک خواهد کرد . اگر کسی در این زمینه تمرینهایش را خوب انجام دهد می تواند بگوید که تورم نداریم ، بیکاری کاهش یافته است و اگر کسی از میدان میوه و تربار حدود 2 کیلو انگور و 1 کیلو شلیل بخرد سرجمع باید 530 تومان بپردازد نه 5300 تومان . این گروه آبکیون نام دارند . البته برخی اندیشمندان به این گروه ، اهل هاله هم می گویند .
6- استدلال آب دوغ خیاری : شباهت عجیبی به استدلال آبکی دارد اما پیچیده تر است و بار معنایی سنگین تری دارد . در این نوع استدلال علاوه بر آنکه باید شرایط مذکور در استدلال آبکی را داشته باشید ، باید اهل دل هم باشید . باید با غیب رابطه داشته باشید و در عین حال طوری برخورد کنید و حرف بزنید که اگر حرف نزنید بقیه فکر کنند لال هستید . اگر می خواهید آب دوغ خیاری تر استدلال کنید بهتر است با مرتاضان هندی و سامورایی های ژاپنی و اقوام لب بشقابی آفریقا رابطه حسنه برقرار کنید تا هم میراث فرهنگی حفظ شود و هم گردشگری . کسی که واجد چنین شرایطی باشد ، می تواند به آن شکل استدلال کند و مثلا بگوید وقتی اوباما مثل بعضی ها حرف می زد ، بقیه تشویقش می کردند . این جماعت ، آب دوغ خیاریون نام دارند که برای راحتی خیاریون هم خوانده می شوند .
7- استدلال تخم مرغی : نوعی از استدلال است که تخمش از مرغش مهم تر است . یعنی مهم نیست که منظور تخم مرغ است یا کبوتر یا شتر مرغ . کسی می تواند چنین استدلالی کند که خیلی آدم باحالی باشد و در عین حال اهل مذاکره هم باشد . اگر کسی قادر باشد با شیطان در قعر جهنم مذاکره کند ، حتما قادر به انجام استدلال تخم مرغی هم خواهد بود . البته در مواردی دیده شده کسانی که به صورت مخفیانه هم مذاکره کرده اند ، حالا فرقی نمی کند با یک دیپلمات انگلیسی یا یک راننده روسی ، توانسته اند چنین استدلالی را مطرح نمایند . اگر کسی این قابلیتها را داشت می تواند برای اینکه ثابت کند انتخابات ریاست جمهوری کاملا سالم بوده است ، استدلال کند که فقرا به آن آقا رای داده اند و ثروتمندان به موسوی و کروبی و در نتیجه آن آقا به درستی برنده انتخابات بوده است . نتیجه چنین استدلال تخم مرغی این است که از برکت سی سالگی انقلاب اکثریت جامعه را فقرا تشکیل می دهند و بدیهی است که در شصت سالگی انقلاب با همین استدلال ، همه جامعه فقیر خواهد بود . به این گروه تخم مرغیون گفته می شود که البته بسته به نوع جانور تخمگذار ، قسمت دوم نام این گروه قابل تغییر است . البته برخی هم به تسامح اصلا قسمت دوم را نمی گویند .
8- استدلال منطقی : این روش استدلال ، چند سالی است که منسوخ شده است و اندک افراد باقیمانده طرفدار این روش هم یا طی این چند ماه به فکر فرو رفته اند که این روش را کنار بگذارند یا در آینده نه چندان دور به فکر فرو می برندشان و این روش را کنار خواهند گذاشت . صاحبنظران معتقدند استدلال سیخکی جایگزین مناسبی برای استدلال منطقی است . آن وقتهایی که این روش وجود داشت مثلا می شد استدلال کرد که اگر اکثریت جامعه به یک موضوعی معترض بودند باید به اعتراض آنها رسیدگی کرد و حرفهایشان را شنید . این گروه را منطقیون می گفتند . سیخکیون ، اما می گویند منطقیون را باید کشت ، چه با لگد چه با مشت ، یا با چیزهای سیخکی!
مسابقه : به این سوال پاسخ مناسب بدهید و جایزه بگیرید!
این جمله جواد که میرحسین موسوی فرقی با مسعود رجوی ندارد برمبنای کدام روش استدلال است؟
توضیح : این مطلب را در دوران چله نشینی نوشته بودم !
۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه
نئولمپنیسم
الغرض ! نئولمپنیسم خیلی چیز مهمی است و اگر برای ملت آب ندارد اما برای نئولمپنها ، نان دارد ؛ مخصوصا این روزها ! به هر حال مهم این است که یک لقمه نان باشد که شکم آدم سیر شود ، اینکه از چه راهی به دست بیاید خیلی مهم نیست .
توضیح عکس : دو تصویر بالا ، نمایشگر نئولمپنها و تصاویر پایینی ، نمونه هایی از لمپنهای قدیمی است .
۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه
امروز 13 آبان 88 است
راستی ، وزارت کشور گفته بود این آقا چقدر رای آورده است ؟