۱۳۹۲ بهمن ۲۱, دوشنبه

همه چیزمان به همه چیزمان می آید!

1-     هفته گذشته، در صبح یکی از روزهای برفی که سرما تا مغز استخوان را می سوزاند در صف تاکسی به انتظار ایستاده بودم و بنا به دلایلی که می توان حدس زد خبری از تاکسی نبود. من نفر ششم صف بودم. نفر پنجم مردی بود مسن و جا افتاده که بعد از حدود پانزده دقیقه معطلی شروع به تجزیه و تحلیل دلایل عدم وجود تاکسی در آن صبح سرد برفی کرد. پس از آنکه در این موشکافی علمی، رانندگان خط را به خاطر به زعم او کم کاری و عدم توجه به حقوق مسافران، مورد سرزنش و ملامت قرار داد، به سراغ تاکسیرانی رفت و عدم ارائه امکانات مورد نیاز رانندگان از سوی این اداره را به وجود فساد مالی در برخی دستگاهها مرتبط نمود و سپس کل مجموعه دولت را مسوول عدم وجود تاکسی معرفی کرد و در ادامه، ضعفهای فرهنگی ملت را یکی یکی برشمرد و بر این نکته تاکید کرد که ما ملتی به غایت بد شده ایم و کار خود را خوب انجام نمی دهیم و به حق خود قانع نیستیم و ...! در این حین یک تاکسی وارد ایستگاه شد و ایشان بدون درنظر گرفتن نوبت و جایگاه خود در صف، سخنرانی را نیمه تمام رها کرد و سوار تاکسی شد و ...!
2-     متولیان جدید فرهنگ و هنر در دولت، در حرکتی پسندیده و به منظور آشتی دادن ملت با سینما، تماشای فیلم در سینماهای کشور را برای یک روز رایگان اعلام کردند. آنچه که در این روز بر سر برخی سینماها آمد و تصاویری که در پایان روز از سینماها منتشر شد، موضوع بحث نگارنده نیست. بلکه، آنچه که در قالب تزهای روشنفکرمآبانه از سوی برخی شهروندان در گوشه و کنار در باب بی فرهنگی ملت ایران شنیده می شود، محل مداقه است. اینکه یک روز رایگان بودن سینماها حجم انبوهی از کسانی را به تماشای فیلمها کشانده است، که به هر دلیلی شاید پیش از آن رفت و آمد چندانی در چنین محیطهایی نداشته اند، در کنار محسنات فراوان طبیعتا می توانست تبعاتی در پی داشته باشد که بعید است از نظر برنامه ریزان روز "سلام سینما" به دور مانده باشد. اما اینکه پس از واقعه، بخش عمده ای از جامعه به ویژه در میان طبقات متوسط یا فرادستان، تبدیل به منتقدان فرهنگ سایر بخشهای جامعه می شوند و خود را بری از ایرادات و اشکال می نمایانند، جالب توجه است.
3-     دولت با هدف کمک به اقشار آسیب پذیر جامعه اقدام به توزیع بسته هایی به نام سبد کالا کرده است. در جریان صف بستن مردم برای دریافت این بسته ها، درگیریهایی به وجود می آید و کار به جایی می رسد که عده ای مصدوم شده و براساس آنچه در خبرها آمد، دو نفر نیز جان می دهند. بررسی درست یا غلط بودن حرکت دولت از منظر اقتصادی و حتی اجتماعی بماند برای صاحبنظران و متخصصان این حوزه ها! اما اینکه عده ای به دلیل مخالفت تعصب آمیز خود با دولت یا از روی تافته جدابافته دانستن خود از کلیت جامعه ایرانی، ابتدا به نقدو شاید هتک دولت پرداخته و سپس الفاظی عجیب و غریب درباره رفتارهای مردم برای دریافت سبد کالا به کار می برند، نگارنده را یاد همان آقای مسن و جاافتاده صف تاکسی می اندازد.
4-     نگارنده به دلیل حرفه خود، در نمایشگاههای تخصصی متعددی در حوزه های نفت و گاز و انرژی در کشور شرکت کرده است. انتظار طبیعی این است که مخاطبان چنین نمایشگاههای از اقشار تحصیل کرده و همچنین طبقه متوسط یا فرادست جامعه باشند. بدیهی است که در میان این قشر و طبقه از جامعه، سطح مشکلات معیشتی و نوع نیازهای اقتصادی با طبقات فرودست جامعه متفاوت باشد. از این رو، وقتی به عنوان مسوول غرفه یک شرکت نفتی با مراجعانی مواجه می شوید که برای گرفتن یک کیسه پلاستیکی خالی آرم دار یا یک خودکار یا هر نوع هدیه تبلیغاتی تا مرز التماس هم پیش می روند یا خود را به دروغ صاحب مقام و منصب در دستگاههای اجرایی یا وزارتخانه ها یا سایر بخشهای وابسته به حاکمیت معرفی می کنند آن وقت چاره ای جز حسرت خوردن برای مناعت طبعی که در میان بخشهای عمده ای از جامعه در حال رنگ باختن است، نخواهی داشت. بماند که در برخی موارد این مراجعان عزیز، اتفاقا دارای مقام و رتبه در برخی دستگاهها نیز هستند و برای دریافت هدایای تبلیغاتی ناقابل، به گونه ای رفتار می کنند که سبب خجالت زدگی غرفه داران شوند، هم محل تعجب و هم جای پرسش است!

5-     بدون تعارف و بی پرده، باید برای توجیه شدن در قبال واکنشهای مردم در روز "سلام سینما" یا در صف سبد کالا، سخن حکیمانه!!! مظفرالدین شاه را به خاطر آورد که: "همه چیزمان به همه چیزمان می آید!" شاید بد نباشد که در کنار این همه نظریه پردازیهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، که به نظر می رسد همه شهروندان ایرانی در آن استاد شده اند، و به جای این همه جوالدوزی که در ریشه یابی مشکلات و نقصهای موجود در جامعه به پیکر دولت و حاکمیت می زنیم، یک سوزن هم به خودمان بزنیم! آنچه که این روزها در گوشه و کنار کشور می بینیم و همه مسائلی که می تواند نقطه شروع گفت و گوهای بی پایان شهروندان در زیر سوال بردن همه چیز و حسرت خوردن برای گذشته های دوری که اوضاع این چنین نبود! باشد، برآیند و حاصل رفتار یکایک شهروندان در قبال زندگی اجتماعی آنهاست. اگر روزی برسد که بیاموزیم به جای بهانه جویی و زیر سوال بردن و مقصر دانستن دیگران، ذره بین نقد را روی حرکات و سکنات خود در زندگی بیندازیم و البته در عمل به حق خود قانع باشیم و حقوق دیگران را محترم بشماریم، صف حضور رایگان در سینما یا دریافت سبد کالا که سهل است، در صف توزیع طلای رایگان هم کسی مجروح یا کشته نخواهد شد! روزگاری را تصور کنید که هر یک از ما، خودمان را به خاطر نقض قانون یا حقوق دیگران یا کم کاری، به اندازه آنچه که تاکنون در قبال سایرین کرده ایم، سرزنش کنیم! احتمالا جامعه ایرانی، علیرغم همه مشکلات، جای بهتری برای زندگی خواهد بود!