۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

گزارش کمیته تحقیق

با توجه به اینکه پس از بروز حوادث کاملا عادی خارج شدن یک قطار از ریل و خارج شدن یک هواپیما از باند فرودگاه در دو روز پیاپی عده ای از عناصر وابسته ، مشکوک و مساله دار سعی در جو سازی علیه وزیر خدمتگزار ، مردمی نژاد ، دانشمند و غافلگیرکننده راه و ترابری بقیه دولت نهم را دارند ، طربخانه خاک در اقدامی کاملا بی طرفانه اقدام به تشکیل کمیته ای برای بررسی علل این حوادث نمود که نتایج بررسی های صورت گرفته به شرح زیر اعلام می شود :

1- هواپیمایی که در هنگام فرود دچار سانحه شد ، به هیچ عنوان آسیب ندیده و تصاویر منتشر شده پیرامون آتش سوزی و کنده شدن دم و بال آن ، ساختگی و برداشتی غیرحرفه ای از سریال صهیونیستی LOST می باشد .

2- هیچ قطاری در تاریخ مذکور از هیچ ریلی خارج نشده و اگر هم چنین اتفاقی افتاده باشد ، قطارش دزدی بوده است .

3- در روزهایی که حوادث سقوط هواپیما و خروج قطار گزارش شده است ، در مجموع 20 نفر در نزدیکی محلهای مذکور مرده شده اند که 5 نفر در اثر عارضه قلبی ، یک نفر در اثر تصادف ، سه نفر در اثر برخورد یک جسم سخت ، دو نفر بر اثر اختلافات خانوادگی ، چهار نفر در اثر سقوط از بلندی ، دو نفر در اثر بی احتیاطی در هنگام تعمیر هواپیما و سه نفر به دلیل عبور از محلهای خط کشی نشده در مسیر عبور قطار و در نتیجه ، برخورد با حیوانات وحشی مرده شده اند .

4- سعید مرتضوی در روزهایی که حوادث مذکور گزارش شده ، در مرخصی بوده است و از اینکه نتوانسته است نقش مناسبی در وقوع رخدادهای مذکور ایفا کند خیلی ناراحت است .

5- آنهایی که به بهانه مرده شدن در آن اتفاقات قصد جریحه دار کردن احساسات ملت را داشته اند ، عده ای بزغاله و گوساله هستند .

6- با توجه به اینکه عده ای می خواستند مردم را به بهانه این اتفاقات که بعدا معلوم شد اصلا اتفاق نیفتاده بود ، تحریک به آشوب کنند پیشنهاد می شود که ریشه های این موضوع بررسی شود و با آنها برخورد شود و به همین دلیل مناسب است روزنامه های باقیمانده به جز کیهان و جوان و وطن امروز ، همگی توقیف و لغو امتیاز ، دست اندرکاران آنها اعدام ، بهزاد نبوی و محسن امین زاده و مصطفی تاج زاده و بقیه به سلول انفرادی منتقل ، دانشجویان زندانی به حبس ابد محکوم ، کلیه سایتها به جز خبرگزاری فارس و ایرنا فیلتر و منافذ باقیمانده در هوا و فضای کشور با پارازیت مسدود شوند .

7- برادر حسین شریعتمداری ، برادر نقدی ، برادر جعفری ، برادر رادان ، برادر سعید حدادیان ، برادر منصور ارضی ، برادر احمدی مقدم ، برادر اسفندیار مشایی ، برادر مهدی جان کلهر و خواهر فاطمه رجبی و بقیه برادرها و خواهرها به خاطر سعی فراوان در برخورد با فتنه مذکور ، به نحو شایسته ای مورد تقدیر قرار گیرند .

8- وزیر راه و ترابری به خاطر شایستگیهای مدیریتی فراوان و لیاقتهایی که از همه جایش بیرون زده است برای پستهای مهمتر در آب و نمک ، دراز بکشند تا خستگیشان در برود .

9- خرم ، وزیر راه دولت خاتمی به خاطر سقوط هواپیمای دادمان ، وزیر قبلی راه دولت خاتمی ، سریعا دستگیر و محاکمه شود.

10- سه صفر از واحد پول کشور حذف و همه مردم به خاطر این همه خوشبختی و امید بالا به زندگی در خوشه سوم به عنوان مرفهین نسبی و مرفهین بی درد ، ماهیانه مبالغی را برای حل مشکل حمل و نقل هوایی مردم گویان ، کومور ، ونزوئلا و سید حسن نصراله بپردازند .

11- سریعا برای احداث 15 واحد هواپیماسازی و 15 کارخانه واگن سازی در بقیه دولت نهم تصمیم گیری و قبل از تصمیم گیری ، تصویب شود .

12- به منظور افزایش ایمنی حمل و نقل مردم ، بعضی ها وسط هفته در بوستانهای تهران ، دوچرخه سواری کنند .

13- اگر می شود در عین حال که به اوباما فحش داده می شود ، او را به جان خواهر و مادر و دخترانش قسم دهیم که به ما نگاه کند ، همانطوری که چین و روسیه خیلی وقت است دارند می کنند .

14- همه این اتفاقات زیر سر هاشمی رفسنجانی و فرزندانش است و آقایان خاتمی ، موسوی و کروبی هم سعی در ایجاد اختلال در برنامه های پرواز هواپیماها و حرکت قطارها دارند . بعضی از گزارشها از حضور میرحسین موسوی و کروبی در حوالی هواپیما و قطار مورد نظر در روز حادثه خبر می دهد . البته اتفاقات بعدی کلا تکذیب شده و قطار هم سرقت شده بود .

توضیح عکس : عکس کاملا مونتاژ و نشانه کذب بودن اصل ماجراست


۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

مرد ، صادر می کنیم


انصافا باید بپذیریم که اوضاع بسی قمر در عقرب و شیر یا بلکه چیز دیگری در شیر یا بلکه چیز دیگری می باشد . اگر قرار باشد کمیاب شدن چیزهای مختلف از نشانه های آخرالزمان باشد ، شکی نیست که به آن دوران رسیده ایم . یک روز گوجه فرنگی کمیاب می شود ، یک روز برنج و دیگر روز ، پودر رختشویی . اما آنچه که این روزها از منابع مختلف و در نقاط مختلف جهان خبر کمیاب شدنش به کرات شنیده می شود از نشانه های قطعی آخرالزمان است . چند وقت پیش که عده ای بزغاله و گوساله و خس و خاشاک در خیابانهای تهران داشتند بی تربیتی می کردند ، تصاویری منتشر شد که نشان می داد یک مرد !!! واقعی در حال کتک زدن یک زن (ضعیفه) است . اما با کمال تعجب ، کسانی که تصاویرشان دیده نمی شد و در حال فیلمبرداری بودند مرتب می گفتند : ای نامرد ! ای نامرد ! البته ما نفهمیدیم که این نامرد را به عنوان فحش درباره آن مرد به کار می بردند یا در حال تشکر از آن ضعیفه بودند . امروز صبح هم که در حال استفاده از وسایل نقلیه عمومی برای رسیدن به محل کارمان بودیم ، به عنوان شکنجه صبحگاهی در کنار تحمل ترافیک و آلودگی هوا ، رادیو پیام عزت اینا رو هم می شنیدیم که در اخبار آن می گفت مغولستان به منظور جلوگیری از کاهش جمعیت در آن کشور قصد دارد از ترکیه ، مرد وارد کند ؛ زیرا در مغولستان به ازای هر 6 زن یک مرد وجود دارد ! یک لحظه پیش خودمان فکر کردیم این مغولها اگر واقعا می فهمیدند به جای اینکه به فکر واردات مرد از ترکیه بیفتند کمی به اصول می گرویدند و راست فکر می کردند . شما خودتان کلاهتان را قاضی کنید ! البته حتما قبلش از کلاهتان بخواهید که گرفتار هیجان نشود و تا پایان قضاوت برای شما حکم بازداشت صادر نکند . اولا که وقتی خود مغولها می گویند به هر مرد ، 6 زن می رسد اگر دولت مغولستان ذره ای مردمی نژاد و اهل تدبیر بود به جای اینکه ارز مملکتش را صرف واردات مرد کند ، سعی می کرد دانش مدیریت جهان را از دولتها و مجلسهایی که اینکاره هستند بخرد . در اینصورت بدیهی بود که مجلس مغولستان قانونی را تصویب می کرد که در آن هر مرد بتواند 4 زن را برای همیشه و 2 زن را برای گاهی اوقات بگیرد . این کار ، هم از خروج ارز از مغولستان جلوگیری می کرد و هم به دلیل فامیل شدن اکثر مغولها در آینده نزدیک ، مشکلات امنیتی این کشور را حل می نمود . ارز صرفه جویی شده هم می توانست صرف سهمیه بندی سوخت و کمک به دولت فقیر و مستمند هوگو چاوز و کشورهای کومور و گویان شود . حالا گیریم که غرور مغولها اجازه نمی داد از دانش و فن آوری سایر کشورها استفاده کنند و آن را بومی نمایند . سوال این است که آیا یک اقتصاددان یا یک موجودی که ترجیحا هم رشته اش جزء علوم انسانی نباشد ، پیدا نمی شد که به این مغولها بگوید وقتی هم می خواهید پول صرف کنید و مرد وارد کنید اقلا در هزینه های حمل و نقلتان صرفه جویی کنید . وقتی ایران ، هم از لحاظ بعد مسافت به مغولستان نزدیکتر است و هم در این مدت نشان داده است چه مردهای باجنم و مردی !!! دارد چرا مغولها می خواهند راه دور بروند . البته شاید هم این دوستان مغول حواسشان پرت شده و نفهمیده اند که قرار نیست مردهایی که وارد می کنند فقط کاربرد افزایش جمعیت داشته باشند و باید خیلی مرد باشند ! طبیعی هم هست که ورثه چنگیز خان ندانند که مرد خوب ، مردی است که هم جمعیت مغولها را زیاد کند و هم بتواند خیلی راحت زنها را بزند تا یادشان نرود که مرد و زن یعنی چه !!! تجربه این مدت ما هم نشان داده که در کشور ما از این مردهای خوب امتحان پس داده ، کم پیدا نمی شود . مردی که نتواند در خیابان ، زنها و دخترهای دیگران را بزند ، در خانه هم نمی تواند از پس ضعیفه ها بر بیاید و کارایی های دیگرش هم خوب نیست و کمکی به افزایش جمعیت نمی کند . البته اگر مغولها فکر می کنند ما می خواهیم بازارگرمی کنیم و مردهای کشورمان را آب کنیم ، بروند از لبنان یا جاهایی مانند آن مرد وارد کنند . مردهای ما روی زمین نمی مانند ! مغولها نخواهند ، دیر یا زود ونزوئلا یا سوریه یا اینجور جاها برای بردنشان التماس می کنند !
توضیح عکس : چند مرد واقعی ایرانی و لبنانی !

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

خدمات متقابل سبزها و اونا



هر کنش اجتماعی دارای واکنشی است که نتایجی در پی دارد و در نتیجه در میانه کنشها و واکنشهایی که رخ می دهد چون همه چیز کنشها و واکنشها دو طرفه است ، کنشگران به هم خدمت می کنند و طبعا خدمات مذکور حالتی متقابل دارند . به این معنا که اگر کنشگر به واکنشگر خدمت می کند ، عینا واکنشگر هم با کنشگر ، یک کارهایی می کند و در این وسط ، آنچه که البته نباید غافل بماند ارزش این خدمات متقابل است .


از آنجا که در ماههای اخیر سبزها در کشور در حال کنشگری نرم بودند پس با توجه به مقدمات ذکر شده بدیهی و بلکه طبیعی است که اونا هم شروع به واکنشگری سفت کنند و در این بین مشغول خدمت رسانی متقابل به هم شوند که در این نوشتار به آن می پردازیم .


در این مدت سبزها با کنشگری خود ، خدمات زیر را به اونا ارائه داده اند:


1- افرادی که قبلا ممکن بود بر اثر حمل چماق و چوب و سلاح سرد ، دستگیر و مجبور به استفاده از آقتابه به جای گردنبند شوند ، خودشان جوش آمدند و مهم شدند .


2- عزیزان بیکاری که شبها در خیابان بی خودی می گشتند ، کار پیدا کردند و قرار شد شبها که در خیابان می گردند روی در و دیوار و کیوسکهای تلفن علیه سبزها فحش نویسی کنند و به این ترتیب نرخ بیکاری هم بر خلاف همه دنیا در ایران کاهش یافت .


3- یک عده عزیزان بیکار دیگر هم که خیلی خواندن و نوشتن را خوب بلد نبودند کار پیدا کردند و شغلشان گوش دادن به مکالمات خصوصی بقیه شد .


4- بعضی ها که نمی دانستند نحوه روشن و خاموش کردن رایانه چگونه است ، موفق شدند بدون هر گونه تپق زدن بگویند : آنتی پروکسی


5- خودروهای مسروقه اونا پیدا و در تلویزیون نشان داده شد و البته بعد هم معلوم شد که اصلا خودرویی مسروقه نشده بود .


6- بعضی ها که درباره گذشته و محل تولدشان اطلاعات خیلی روشنی در دسترس نبود با استفاده از عباراتی نظیر گوساله و بزغاله نشان دادند که محل تولدشان در چه قسمتی از روستا بوده است .


7- محمدعلی رامین ، مهدی جان کلهر ، آقا اسفندیار و بقیه به عنوان آدم مهم معرفی شدند .


همچنین در همین مدت اونا با واکنشگری خود ، خدمات زیر را به سبزها ارائه داده اند:


1- سبزهایی که اگر دو متر را تند راه می رفتند دچار تنگی نفس می شدند ، می توانند بدون هواگیری تا وقتی که اونا به دنبالشان می دوند با سرعت بدوند .


2- در این هوای آلوده تهران ، عده ای از سبزها امکان آن را پیدا کرده اند که از آب و هوای مطبوع ارتفاعات شمال شهر تهران در منطقه اوین استفاده کنند .


3- سبزها یاد گرفته اند که چگونه در شرایطی که هم پارازیت هست ، هم فیلترینگ هست ، هم محمدعلی رامین هست از اخبار مطلع شوند و با هم ارتباط داشته باشند .


4- با عدم استفاده از خدمات مخابرات ، به اقتصاد سبزها کمک شد .


5- ندیدن صدا و سیمای عزت اینا که خودش یکی از اوناست آمار ابتلا به بیماریهای عصبی در بین سبزها را کاهش داد .


6- سبزها یاد گرفتند که حتی وقتی از اونا فحش می شنوند ، لبخند بزنند و برایشان آرزوی موفقیت کنند .



مشارکت کنشگرانه : سایر خدمات متقابلی که به ذهنتان می رسد را در همین جا اضافه کنید !




۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

کنترل می شود


ملتِ تا 22 خرداد ، شریف ایران و کلیه شبکه هایی که به خاطر وجود پارازیت دیده نمی شوند و کلیه سایتهایی که به دلیل فیلترینگ ، قابل دسترسی نیستند و کلیه مطبوعاتی که چون محمد علی رامین هست ، نیستند و کلیه بقیه ای که معلوم نیست با اینکه مخالف هستند ، چرا اصلا و کلا هستند از روی بی انصافی یک چیزهایی می گویند که باعث می شود احساسات پاک خیلی ها جریحه دار می شود . نمونه اش هم همین جنجال اخیری است که تحت تاثیر محافل صهیونیستی و یهودی و بنیاد جورج سورس درباره سخنان اخیر یکی از برادرانمان به نام اسماعیل ، معروف به اسمال آقا راه انداخته اند . جمله ای از ایشان نقل کرده اند که ایمیلها و اس ام اس های مردم کنترل می شود . بعد هم آسمان و ریسمان را به هم بافته اند که ایها الناس ! بیایید که اسمال خودش گفت که کنترل می کنند و حقوق بشر از دست رفت و نقض حریم خصوصی شد و یک چیزهایی که معلوم نیست اصلا یعنی چه ! در حالیکه اگر این گروه به خودشان بیایند و توبه کنند مشخص می شود که همه این جنجالها به خاطر ناآشنایی خبرنگار نقل کننده خبر با دستور زبان فارسی و آیین نگارش رخ داده است . در واقع اگر خبرنگار ، نقطه گذاری مناسبی برای جمله مذکور انجام می داد اینگونه حرف اسمال آقا تحریف نمی شد و سر و صدا راه نمی افتاد . مساله این است که ایشان دقیقا این جمله را گفته است اما لحن گفتنش خبری نبوده است . بدیهی است که هر آدم عاقلی می داند که چون در این مملکت مفاهیمی مانند حریم خصوصی تقریبا ارزشی معادل با یا کمتر از کشک را دارند پس نیازی نبوده است که اسمال آقا وقت صرف اعلام چنین خبری کند و همه می دانستند که این اتفاق می افتد . پس شکی نیست که جمله ایشان یا تعجبی بوده و یا سوالی ! در واقع به نظر می آید که احتمالا ایشان به دلیل مشغله فراوان تاکنون خبردار نشده بود که ایمیلها و اس ام اس های مردم کنترل می شود و احتمالا پس از شنیدن این خبر با حالت تعجب یا پرسش این جمله را تکرار کرده است . البته جهت آرامش خیال ایشان عرض می کنیم که اصلا جای نگرانی نیست . چون اصولا از 22 خرداد به بعد یک مدتی خود مخابرات جلوی اس ام اس ها را گرفت و بعدش هم خود ملتِ تا 22 خرداد ، شریف جلویش را گرفتند و از این به بعد هم می گیرند که عزیزان" اس ام اس چک کن " خسته نشوند . ایمیلها هم که اصولا چیز خطرناکی داخلش پیدا نمی شود . این بنده که مدتهاست به جز چهره آنجلینا جولی و بریتنی اسپیرز و باسن جنیفر لوپز یا مطالبی درباره نحوه پیشگیری از سکته قلبی و مغزی و جلوگیری از ریزش مو ایمیل دیگری دریافت نمی کند و تا آنجا که پرس و جو کردم بقیه هم وضع بهتری ندارند . بر همگان هم واضح و مبرهن است که اینها مثل بیاینه های موسوی و کروبی نیستند که برای امنیت ملی ایجاد مخاطره کنند . فلذا عزیزان " ایمیل چک کن " هم می توانند استراحت کنند .
به هر حال ما که می دانیم این برادرمان منظورش چه بوده ! اما برای اینکه باز جنجال راه نیفتد از حالا می گوییم اگر دو روز دیگر یک نفر آمد و مثلا گفت که هموطنان محترم ، گلاب به رویتان ، داخل موال مراعات کنند چون مستراحها کنترل می شود یا مثلا گفت شبها داخل خانه هایتان رعایت مسائل را بکنید ، چون کنترل می شود ، منظورش اعلام خبر نیست و در حال تعجب کردن یا سوال کردن است . در ضمن آن خودرو هم که اول می گفتند دزدی بوده ، معلوم شد که اصلا نبوده ! این را هم گفتیم که یک وقت در گوش بغل دستیتان چیز دیگری نگویید . چون کنترل می شود !

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

پارازیت بهداشتی



با تشکر بسیار از وزارت فخیمه و وزارت هلو نشان که به فکر سلامتی مردم هستند و گفته اند اگر پارازیت را بقیه پرت کنند برای سلامتی مردم بد است ولی اگر اجازه بدهند وزارت فخیمه پرت کند می تواند به شکل بهداشتی این کار را انجام بدهد ، ویژگیهای پارازیت بهداشتی جهت آشنایی و اطلاع عموم اعلام می گردد:


1- پارازیت پرت کن محترم و متعهد قبل از پرت کردن ، دستهایش را با آب و صابون به مدت حداقل 2 دقیقه خوب می شوید.


2- پارازیت پرت کن مهربان در شبهای جمعه قبل از پرت کردن پارازیت ، حتما غسل می کند .


3- پارازیت پرت کن عزیز ، پارازیتش را روی شبکه های غیربهداشتی نمی اندازد تا یک وقت پارازیت عزیز ، کثیف نشود . پارازیت بهداشتی فقط به شبکه های بهداشتی که می توانند در ذهن بینندگان علامت سوال ایجاد کنند تخصیص می یابد .


4- پارازیت بهداشتی در بسته بندی مناسب و کاملا استریلیزه نگهداری می شود و هر چند وقت یک بار استفاده می شود .


5- پارازیت بهداشتی ، جهت جلوگیری از ایجاد هزینه های درمانی برای شهروندان عزیز طوری پرت می شود که در جا بکشد و خلاص !


6- جنس پارازیت بهداشتی به گونه ای است که اگر کسی طولانی مدت آن را بخورد احساس نمی کند در وسط یک هاله نور است .


7- پارازیت بهداشتی ، جنسش طوری است که اگر کسی محل کارش ، نزدیک مغازه پارازیت پرت کنی بود به طور ناگهانی تبدیل به یک موجود بانمک نمی شود و حرفهای خنده دار نمی زند .


8- پارازیت بهداشتی ، با اسانس هلو در فضا پخش می شود.


9- پارازیت پرت کن محترم بهداشتی ، سر پارازیت را خیلی تکان نمی دهد و روی یک نقطه خاص تمرکز می کند.


10- پارازیت بهداشتی روی شبکه هایی که از یک حد مشخص بیشتر چاخان و دروغ تحویل بیننده و شنونده بدهند تاثیر نمی گذارند.



توضیح:همان توضیحی که درباره مطلب پارازیت نوشته بودم.



۱۳۸۸ دی ۲۲, سه‌شنبه

پارازیت



اینکه عده ای روی بلندی می نشنینند و دکمه هایی را فشار می دهند تا پارازیت ایجاد کنند به نظر این بنده ، مصداق بارز اقدام علیه امنیت ملی و مستوجب اشد مجازات است . دلایل فراوانی برای ایراد این اتهام وجود دارد که بهتر است ارسال کنندگان بعد از خواندن آنها و فهمیدن اتهامشان ، مثل فرزندان آدم برای اجرای حکم اعدام به دادگاههای معتبر مراجعه کنند. نخستین دلیل جرم بودن ارسال پارازیت این است که هیچکس مسوولیت ارسال پارازیت را قبول نمی کند . دو فرضیه در این باره وجود دارد . یا دوستان پارازیت پرت کن ، یقین دارند که در حال انجام فعل مجرمانه هستند و یا اینکه مسوولیتش را قبول نمی کنند تا یک وقت ریا نشود . فرضیه دوم تقریبا با قطع و یقین باطل است . زیرا دوستان در مورد بعضی امور بدشان نمی آید که اتفاقا ریا بشود . بالاخره هر چه که باشد ، پارازیت پرت کردن که بدتر از تجاوز کردن نیست . فلذا فرضیه اول بیشتر به واقعیت نزدیک است .


از این قسمت ماجرا که بگذریم می رسیم به بعد فنی فعل مجرمانه پارازیت پرت کنی ! اصولا کاربرد پارازیت این است که خس و خاشاکهای محترم که طبق اظهار نظر جدید محمود جان تنها 10 درصد از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند موفق به تماشای برنامه های شبکه های گوناگون ماهواره ای نشوند و مجبور شوند فقط صدا و سیمای عمو عزت را نگاه کنند . بگذریم از اینکه پارازیتهای عزیز ، اکثر مواقع آنقدر محکم پرتاب می شوند که به امواج ارسالی صدا و سیمای عمو عزت می خورند و خود به خود موجب تحریم رسانه عمو عزت و محمود جان می شود . مساله اینجاست که آیا پارازیت پرت کنهای مهربان ، واقعا فکر می کنند اگر خس و خاشاک نتواند ماهواره تماشا کند ، رادیو و تلویزیون عمو عزت اینا را تماشا می کند ؟ به نظر می رسد که این گروه اتفاقا خیلی هم از این توفیق اجباری استقبال می کنند و با خاموش کردن تلویزیونهایشان شروع به مطالعه خواهند کرد که مصداق بارز اقدام علیه امنیت ملی می باشد مخصوصا اگر مطالعه در حوزه علوم انسانی باشد . حالا اگر به فرض مطبوعات توقیف شوند و کتابها سانسور شوند این جماعت که خیلی هم سمج هستند احتمالا تصمیم می گیرند با هم دید و بازدید داشته باشند و از حال هم باخبر شوند و آن وقت قوز بالا قوز ایجاد می شود . زیرا بر هر آدم عاقلی واضح و مبرهن است که هر نوع تجمع ، تبادل اخبار ، شادمانی و شنگولیت ، مصداق اقدام علیه امنیت ملی است و پارازیت پرت کنهایی که باعث و بانی اقدام علیه امنیت ملی شوند خودشان بیشتر علیه امنیت ملی اقدام کرده اند و باید به اشد مجازات برسند .


و اما بعد ، گروهی معتقدند که پارازیت پرت کردن برای سلامتی انسانها بد است . این گروه باید بدانند که اولا چه کسی گفته که بد است . در ثانی اگر هم بد باشد در نهایت ممکن است موجب مرگ بشود که خیلی هم اتفاق ناگوار و عجیبی نیست . این همه آدم هر روز در زمین و هوا در کشور بر اثر تصادف می میرند ، حالا چه عیبی دارد اگر یک عده هم در اثر پارازیت بمیرند . چیزی که ارزان است جان آدمیزاد . در واقع این قسمت از پارازیت که ممکن است باعث سرطان و مرگ و میر بشود نه تنها ایرادی ندارد بلکه خیلی هم بد نیست . اما یک جای دیگرش اقدام علیه امنیت ملی است . به این مثال توجه کنید . یک آقایی بود که برای خودش رییس یک پژوهشگاه در منطقه نیاوران بود و چند تا پست دیگر هم داشت و هر از گاهی هم یواشکی و پنهانی با نمایندگان انگلیس یا سایر دول بیگانه مذاکره می کرد و حتی حاضر بود با شیطان هم در قعر جهنم مذاکره کند و علیرغم همه کارهایی که می کرد حرف نمی زد و لطیفه نمی گفت . این قصه ادامه داشت تا اینکه عده ای شروع کردند از منطقه دارآباد پارازیت پرت کردن . از آنجا که دارآباد به نیاوران نزدیک است این آقا در معرض پارازیت قرار گرفته است و تازگیها فقط لطیفه می گوید و تبدیل به یک موجود بانمک شده است . حالا اگر خدای ناکرده این پارازیتها اثر مشابه روی بعضی از آدمهای مهم بگذارد تکلیف چیست ؟ اگر کسی ناگهان آمد و گفت دورش را هاله نور گرفته است و معلوم شد که تاثیر پارازیت بوده است و یا آنکه اگر کسی تحت تاثیر پارازیت ادعا کرد نه تنها ملت ایران با ملت اسراییل دوست است ، بلکه دولت ایران با دولت اسراییل پالوده می خورد آن وقت انصافا ارسال پارازیت اقدام علیه امنیت ملی محسوب نمی شود . آقای برادر ! پارازیت پرت نکن ! اقدام علیه امنیت ملی نکن ! اگر اعدام شدی آن وقت ناراحت نشوی ها ! از ما گفتن .


داشتیم بساط نوشتن این متن را جمع می کردیم که دوستی جمله ای از دکتر شریعتی را به ما نشان داد ، ما در راستای قسمت کردن شادی هایمان آن را برای شما می نویسیم : اگر مثل گاو گنده باشي ، ميدوشندت ؛ اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند ؛ اگر مثل اسب دونده باشي ؛سوارت مي شوند.... فقط از فهميدن تو مي ترسند .


توضیح: این متن را حدود 3 ماه پیش نوشته بودم ، با توجه به اینکه ظاهرا دوباره انسانهای بیکار زیادی با پارازیت پرت کنی ، سرکار رفته اند بد ندیدم که آن را منتشر کنم.

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

توبه نامه ما




آقای نجار که با توجه به اسمش ما فکر می کردیم ، رییس سازمان صنایع دستی است اما بعدا فهمیدیم که وزیر کشور بقیه دولت نهم است ، فرموده اند که فریب خوردگان توبه نامه بنویسند . ما در عمق این جمله خیلی فرو رفتیم و با توجه به روحیه آزاداندیشانه ایشان و همه بقیه دولت نهم به این نتیجه رسیدیم که منظور ایشان از فریب خوردگان کسانی هستند که طرفدار بقیه دولت نهم نیستند ، اما هنوز می توانند کشته نشوند . از طرف دیگر هم شنیدیم که دوستان به فضای مجازی دخول کرده اند و در حال شناسایی فریب خوردگان مجازی هستند . به هر حال در مجموع به این نتیجه رسیدیم که یا باید برای برادر نجار ، توبه نامه بنویسیم یا منتظر باشیم تا بیایند به فکر فرو ببرندمان ! فلذا بر سیاق عقلای قوم راه اول را انتخاب کردیم و توبه نامه ای به شرح زیر برای برادر نجار نوشتیم :
برادر نجار !
ما خودمان به فکر فرو رفتیم تا موجب زحمت شما نشویم و به این نتیجه رسیدیم که باید توبه کنیم . ما قبلا فکر می کردیم اصولا وقتی قرار است مثلا انتخابات برگزار شود ، آدم باید از هر نامزدی که خوشش آمد طرفداری کند اما اکنون توبه می کنیم و اعلام می کنیم اگر زبانمان لال از این به بعد انتخابات برگزار شد از هر کاندیدایی که خودش ، خوشش آمد طرفداری خواهیم کرد . ما قبلا فکر می کردیم از سال 57 که انقلاب شد تا همین امسال هر کسی که مسوول دولت بود داشت خدمت می کرد ، اما ضمن توبه کردن اعلام می کنیم که تا سال 84 هر کسی مسوول بود داشت کلاه برداری می کرد و مملکت را نابود می نمود و تازه از سال 84 ما در حال پیشرفت هستیم . ما توبه می کنیم که فکر می کردیم موسوی و هاشمی رفسنجانی و خاتمی ، به هر حال ممکن است برای مملکت کاری هم کرده باشند . ما توبه می کنیم که فکر کردیم در دولت نهم و بقیه اش ، یک نفر بود که دکتر بود اما نبود و یک نفر هم بود که خیلی پولدار بود تازه ، اگر هم بود عیب ندارد چون باغ پسته نداشت و در بقیه دولت نهم در حال رفاه افروزی در کشور است . ما توبه می کنیم که فکر می کردیم روسیه قاعدتا کشور استعمارگری است و بخشهایی از مملکت را در ترکمنچای و گلستان بالا کشید . رفتیم تحقیق کردیم ، دیدیم در قراردادهای مذکور ، آمریکا و انگلیس ، خاک کشور را خوردند . ما توبه می کنیم که فکر می کردیم ما هم می توانیم شهروند این مملکت به حساب بیاییم . اصلا در کجای دنیا ، خس و خاشاک و بزغاله و گوساله از حق شهروندی برخوردارند که در کشور عزیز ما باشند ؟ چه توقعاتی دارند بعضی ها ؟!
نجار جان !
ما توبه می کنیم چون فکر می کردیم آن خودرو مال یک جای خاص بود ! اما بعد فهمیدیم که سرقتی بود و بعدتر فهمیدیم که کلا و اصلا نبود . ما توبه می کنیم چون فکر می کردیم رییس مجلس خبرگان و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ، جزو مسوولان مملکت به حساب می آید و توهین کردن به ایشان جرم است ، اما بعدا که مردم خودشان در یک تظاهرات ، جوش آمدند فهمیدیم که ایشان این کاره نیست و می توان به خودش و خانواده اش فحش داد . ما توبه می کنیم که فکر می کردیم ممکن است در کهریزک ، غیر از کار خیر ، کار دیگری هم بکنند . ما توبه می کنیم چون اگر توبه نکنیم برادر حسینیان که پشت ستاره حلبیش ، قلبی از طلا دارد ممکن است ناراحت شود . ما توبه می کنیم چون فکر می کردیم خدای نکرده صدا و سیمای عزت اینا ، ممکن است گاهی اوقات ، آن هم از ساعت 12 شب به بعد ، جهت دار باشد . ما توبه می کنیم چون فکر کرده بودیم در ایران زندانی سیاسی داریم و دانشجویان ، گاهی ستاره دار می شوند .
نجار جان !
اصلا ما توبه می کنیم ، چون اگر توبه نکنیم احتمالا شما و بقیه دولت نهم شبها خوابتان نمی برد و تحقیقات پزشکی ثابت کرده بی خوابی برای پوست ضرر دارد و روی زیبایی چهره تاثیر می گذارد .

۱۳۸۸ دی ۱۷, پنجشنبه

چون برای فصل کردن آمدند


حکایت دم خروس و قسم حضرت عباس را تقریبا همه ما از بریم . حالا انگار این حکایت ، وصف الحال حکام روزگارمان است . از طرفی دم از حکمرانی بر سیاق دینی می زنند و سخن از مهرورزی بر زبان می آورند و از طرف دیگر در عمل سعی در ریشه کن کردن هر نوع مهر و محبت بین مردم جامعه ، به بهانه اختلاف دیدگاه و سلیقه سیاسی دارند . اجازه بدهید برای اینکه لقمه را دور سرمان نچرخانیم ، مصداقی صحبت کنیم . دو سایت فیس بوک و گرداب ، برای همه ایرانیانی که دستی در دنیای مجازی دارند ، شناخته شده هستند . نخستین ، یک شبکه مجازی اجتماعی بین المللی است که با استفاده از آن می توان دوستان قدیمی را پیدا کرد ، دوستان جدید هم پیدا کرد ، و باب بحث و گفت وگو در باب زمینه های گوناگون را گشود . دومی ، سایتی است که در آن می توان چهره های آشنا پیدا کرد و لابد فی سبیل الله ! به سرویس اطلاعاتی رد و نشانی آنها را اعلام نمود تا سرویس اطلاعاتی و دوستان سپاهی دست اندرکار این سایت به همان روشهایی که خودشان بلدند مابقی ماجرا را پیگیری نمایند . برخورد دستگاه حاکمه با این دو سایت می تواند نشان و نمادی از پایبندی حاکمیت به مدعای مهرورزی و مردمی بودن باشد .
سایت فیس بوک مدتهاست که اسیر فیلترینگ است . اعضای این شبکه بزرگ اجتماعی در ایران برای اینکه بتوانند به سایت مورد علاقه شان دسترسی داشته باشند باید از هزار و یک لطایف الحیل بهره بجویند و در به در آخرین نسخه های فیلترشکن باشند . جالب اینجاست که دستگاه حاکمه و به صورت خاص ، بخش قضایی آن که احتمالا در روز تاسیس ، فلسفه وجودیش دفاع از حق مردم در برابر قدرت و حاکمیت بود ، ناگهان قانونی وضع می کند که استفاده از فیلترشکن و دراختیار دیگران قرار دادن آن را جرم می داند . انگار نه انگار که حرمت امام زاده را متولی آن باید حفظ کند . تو گویی در قانون اساسی این مملکت و در منشور جهانی حقوق بشر که اتفاقا ایران هم از امضاکنندگان است اشاره ای به حق همه افراد در دسترسی به جریان آزاد اطلاعات و اخبار نشده است . از طرفی دستگاهی که باید پاسدار قوانین باشد ، قانونی می آورد که موجب استهزا و وهن قانونگذاری می شود . دوستان یادشان رفته است که امسال سال 1388 خورشیدی و 2010 میلادی است نه 1308 خورشیدی و 1930 میلادی ، که بتوان مردم را وادار کرد فقط آنچه را که حاکمانشان می خواهند ، ببینند و بشنوند و بگویند . تازه به این هم فکر نمی کنند که کارکرد اصلی سایت فیس بوک ، گسترش روابط اجتماعی است و اگر امروز کاربری دیگری از آن در ایران صورت می پذیرد و مردم برای اظهارنظر سیاسی به آن مراجعه می کنند ، مشکل از فیس بوک نیست ! مشکل از کسانی است که همه مجاری تنفس و اظهارنظر جامعه را مسدود کرده اند و فقط اعوان و انصار خودشان را محق برای سخنرانی و اظهارفضل!!! می دانند .
در نقطه مقابل فیس بوک ، برخورد حاکمیت مهرورز با سایت گرداب ، قابل توجه است . سایتی که با بودجه رسمی حاکمیت و برخورداری از پشتوانه مالی و معنوی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی شکل گرفته و هدف آن گسترش فرهنگ آدم فروشی و سوءظن پراکنی بین افراد جامعه است . این سایت همانطور که اشاره شد ، علیرغم اینکه فلسفه اش برخلاف فیس بوک ، جلوگیری از گسترش روابط اجتماعی و ایجاد حس بدبینی و وحشت افراد جامعه از یکدیگر است ، بدون هر نوع مشکلی به کار خود ادامه می دهد . اگر در فیس بوک شما برای پیدا کردن دوستان قدیمی یا جدید به منظور ارضای نیازهای عاطفی و اجتماعیتان عطش دارید ، در سایت گرداب باید برای شناسایی چهره های آشنا و قاعدتا فروختن آنها به سرویس اطلاعاتی در راستای ارضای حس آدم فروشی ، تلاش کنید .
برخوردی که به صورت رسمی با این دو سایت صورت می گیرد و فرهنگ و فلسفه وجودی این دو سایت می تواند ، چراغ راه همه کسانی باشد که واقعا دلسوزانه و از سر حسن نیت در پی اصلاح شرایط کشور و دفع غده های سرطانی لانه کرده در کالبد این آب و خاکند . خیلی مفید و مختصر اینکه ، گروهی اندک حاکمیت خود را منوط به ایجاد شکاف در بین مردم و رو در رو قرار دادن افراد ، به صرف اختلاف دیدگاه و سلیقه می دانند . این گروه ، از نزدیک شدن مردم به یکدیگر و ایجاد انس و الفت و اعتماد در بین اعضای جامعه هراسانند . اگر نخستین فیلم تبلیغاتی میرحسین موسوی در ایام قبل از به اصطلاح انتخابات خرداد ماه را دیده باشید ، به این موضوع اشاره می شد . در آنجا میرحسین می گفت که گاهی اوقات آدم حس می کند بعضی ها نمی خواهند مردم با هم مهربان باشند . دست می کنند داخل یک خانواده ، یکی را خودی می کنند و دیگری را غیر خودی !
و امروز ، دقیقا این دیدگاه ، تمام قد ، در حال از پرده برون آمدن است . که اگر چنین نبود با گسترش روابط اجتماعی افراد جامعه به عنوان جرم برخورد نمی شد و برای آن مجازات تعیین نمی شد و از طرف دیگر ، مردم تشویق به معرفی یکدیگر به دستگاه امنیتی ، آن هم به خاطر اختلاف دیدگاه و سلیقه سیاسی نمی شدند . کلید زدن سناریوی تجمعات مثلا خودجوش!!!مردمی که در آن گروههای عظیم مردم ، خس و خاشاک یا بزغاله و گوساله خوانده شوند ، فقط و فقط ناشی از این دید و برای جلوگیری از اعتماد و نزدیکی مردم به یکدیگر است . فهمیدن این موضوع چندان دشوار نیست ! فرض کنید که شما با برادر یا پدرتان از لحاظ سیاسی اختلاف نظر دارید . آیا هرگز او را با صفت بزغاله و گوساله خطاب قرار می دهید . آیا آن آقایی که اتفاقا جزء سران حاکمیت است و پسرش را در این قضایا از دست داد ، پیش از مرگ پسرش به واسطه تفاوت دیدگاه ، او را چنین لقب می داد ؟
پادزهر این سم مهلک ، فقط یک چیز است ! افزایش دوستی ها و محبت بین مردم ، علیرغم همه اختلاف نظرها . باور کنیم که در حاکمیت فعلی ، چندان پرشمار نیستند کسانی که می خواهند با ایجاد شکاف در جامعه ، پایه های حکومتشان محکم شود . همان گروه اندکی که اطمینان دارند چون دارای پایگاه مردمی وسیع نیستند باید مانع وصل مردم شوند . کسانی که با شعار مهرورزی ، اما برای فصل کردن آمدند ؛ نی برای وصل کردن آمدند . این مردمند که بیشمارند و آنگاه که سخن از زندگی بهتر برای همه باشد ، اختلاف نظر سیاسی مردم با یکدیگر ، چندان مساله بزرگی نخواهد بود . هدف رسیدن به فردایی است که همه افراد ، بتوانند با هر دیدگاه و سلیقه ای از حقوق شهروندی یکسان و کرامت انسانی برخوردار باشند . به همین خاطر باید از افتادن در دام رودررویی با یکدیگر پرهیز کرد . اختلاف و بدبینی اعضای جامعه به یکدیگر فراهم کننده بستر حکمرانی گروهی اندک بر همه چیز این مملکت است . یادمان باشد که سایتهای اینترنتی را می توان فیلتر کرد و استفاده از فیلتر شکن را به شکلی مضحک ، جرم تلقی کرد و مانع از گسترش روابط مجازی افراد با یکدیگر شد ، اما آنچه که به این سادگی قابل فیلترینگ نیست ، روابط حقیقی انسانهاست . بد نیست که بیانیه شماره 13 میرحسین موسوی را به امید راه سبز امید بازخوانی کنیم .

۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

سونامی غیرت


چند روز پیش ایمیلی با موضوع زنان و دختران کرایه ای به دستم رسید که سعی کردم چندان محتوای آن را جدی و واقعی تلقی نکنم یا لا اقل به خودم بقبولانم که آنچه در آن ایمیل ذکر شده بود توام با نوعی مبالغه بود . اگر چه عکسهای ضمیمه آن ایمیل که مربوطه به مراسمی بود که روزنامه هایی مانند کیهان و جوان و وطن امروز و رادیو-تلویزیون خصوصی ضرغامی و رفقا از آن به عنوان سونامی غیرت !!! نام برده اند ، شک و تردید پیرامون محتویات آن ایمیل را کاهش می داد . به هر حال ، آنچه ساعتی پیش در محله گیشای تهران ، که مرکز حکومت اسلامی است دیدم ، چندان دور از آن قصه زنان و دختران کرایه ای نبود . ابتدا درباره بازگویی آنچه که پیش آمد ، دودل بودم اما هر چه پیش خودم فکر می کنم تا زشتیها و واقعیتهای تهوع آور اجتماعمان را بدون پرده پوشی بیان نکنیم و تا زمانی که ما ، به عنوان مردم ، خودمان فکری به حال زار این مملکت نکنیم ، امید به اصلاح بستن ، پوچ و بی حاصل است . زیرا این دولتمردانی که ما داریم چندان اهل گرم کردن آبی نیستند و آنچنان علاقه به دیگهایی که برای آنها نمی جوشد ، ندارند .
و اما شرح ماوقع ! امروز غروب تصمیم دو نفره من و همسر محترم ، بر این بود که از محل کار تا منزل را پیاده طی کنیم و در بین راه بعد از مدتها با یکدیگر مراسم بستنی خوری داشته باشیم ! در یکی از خیابانهای محله گیشا در پیاده رویی که چندان هم عریض نبود ، دو خانم !!! جوان یا شاید نوجوان که اتفاقا در حال بستنی خوری بودند با ظاهر آنچنانی ، چنان راه می رفتند که گویی ما تحتشان هم وزن ما تحت فیل بود و در نتیجه سرعتشان گرفته می شد . وقتی به نزدیکی آنها رسیدیم متوجه شدیم که دلیل این کندروی ، خودروی لوکسی است که در کنار خیابان در حال همراهی آنها و شاید هم ارائه پیشنهادهایی خاص است . به هر حال ما از کنار این دو نفر ، به خاطر نوع راه رفتنشان و عرض کم پیاده رو با سختی رد شدیم که به خاطر آنچه که گفتم برخورد کوچکی با کیف آن خانم !!! جوان پیدا کردیم و ایشان هم از روی شرم و حیای فراوانی !!! که طبیعی ذات این نوع موجودات است با فحش آبداری ما را بدرقه کرد . امثال بنده ، از دید تئوریسینهای سونامی غیرت !!! قاعدتا مظهر بی غیرتی هستیم ، اما هر چه باشیم سکوت کردن در برابر توهین های آنچنانی به خودمان یا همسرمان را نمی پذیریم . به سمت آن خانم !!! برگشتم تا به خاطر این پرده دری اعتراض کنم که فحاشیش را باغلظت بیشتر و با سر و صدای فراوان ادامه داد و لیوان بستنیش را به سمت من پرتاب کرد تا هم بستنی خورده باشیم و هم بستنی !!! خورده باشیم . آن دیگری هم که احتمالا به زور 16-17 ساله بود به سمت همسرم حمله ور شد که مجبور به عقب راندنش شدم . جالب آنکه مشتریان این خانمها !!! با دیدن این صحنه سریعا از محل دور شدند . عابران و کسبه محل با دیدن این صحنه و شنیدن در و گوهر جاری بر زبان آن دو نفر ، ما را از چنگ آنها نجات دادند .
و اما ! آن دو خانم !!! حداکثر 18-19 ساله بودند . الفاظی که بر زبان آنها جاری بود شاید به این سادگیها مورد استفاده هر مرد لاتی ، قرار نگیرد . چشم حضرات صاحب حکومت روشن که چنین فرزندانی را برای آینده این مملکت تربیت کرده اند . آقایان ، مالک همه تریبونهای رسمی و فراگیر کشور هستند و مدعی آنند که بر مبنای دین حکومت می کنند و مردم را هدایت می کنند و آنگاه نسلی که تمام و کمال تحت تاثیر روشهای تربیتی و سیستمهای آموزشی آنها بوده اند به چنین تحفی تبدیل شده اند . از طرف دیگر ، به خاطر بیاورید که در همین روزها و شبها چه تعداد از جوانان نخبه و صاحب فکر این مرز وبوم ، به خاطر همین صاحب فکر بودنشان ، در زندان هستند و آنگاه باب هرزگی در خیابانهای پایتخت مفتوح است . به جایی رسیده ایم که اگر یک جوان و نوجوان بگوید ، حق و رایش را می خواهد و یا به اقتضای سن و شرایطش پرسشی را طرح نماید ، پاسخش یا دستگیری و محاکمه است و یا باتوم و چوب و چماق . ولی اگر جوانی در خیابانهای شهر ، سرگردان حوائج زیر شکمی یا علایق مخدری باشد ، می تواند بدون نگرانی و شاید حتی با نوعی مصونیت در پی سودای خود باشد . تعجب هم ندارد ! جوانی که به دنبال علافی و الواتی و ولگردی باشد در مقایسه با جوان نخبه و تحصیلکرده ، اگر برای مملکت سودی نداشته باشد ، برای حکومت زیان هم ندارد . اصلا اولی از دومی بهتر است که اگر نبود لااقل سعی می کردند کاری کنند که جوانان تحصیل کرده و نخبه از حداقل آرامش روانی و روحی برخوردار باشند و در تب و تاب فرار از این کشور (بخوانید مهاجرت نخبگان) نباشند . تعارف را کنار بگذاریم ! آقایانی که امروز برای مخالفان و منتقدان خط و نشان می کشند و چوبه دار ترسیم می کنند اگر باعرضه بودند و واقعا درد دین و مردم داشتند ، فکری برای جلوگیری از سقوط و تباهی بخشهای نه چندان کوچکی از جوانان و نوجوانان می کردند . نمی دانم ! شاید هم واقعا از دید آن حضرات وجود این موجودات و چنین زنان و دختران کرایه ای ، برای زمانهایی که غیرتشان می خواهد دچار سونامی شود لازم است ، پس نباید مزاحم کسب و کار آنها شد .

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

آیا شرط عدالت ، از بعضی ها ساقط نشده است؟



امام جماعت باید عادل باشد ، به این معنا که معصیت کبیره نکند و اصرار بر معصیت صغیره هم نداشته باشد . در باب گناهان کبیره ، ما بین علما اختلاف نظرهایی در جزییات وجود دارد ، اما آنچه که موجب کبیره دانستن معاصی می شود ، از دید جمیع علما ، چارچوب و بنیان یکسانی دارد . مرحوم آیت الله خمینی در صفحه 274 جلد یکم تحریر الوسیله مواردی را به عنوان مصادیق معاصی کبیره ذکر می کند ، که از آن جمله می توان ، قتل ، قسم دروغ ، شهادت به ناحق دادن ، برای کار حرام مزد گرفتن ، کمک به ظالم ، اعتماد به ظالم ، حبس حقوق مردم ، دروغ ، تکبر و اصرار بر گناهان کوچک را نام برد . به هر حال ، غرض از نوشت این سطور این است که وقتی کسی در جامه روحانیت در می آید و به واسطه آن قبا ، خود را شایسته امامت جماعت می داند و جمعی لا اقل در نماز به او اقتدا می کنند ، موظف و مکلف به برخورداری از شرط عدالت می شود . حال اگر آن فرد به واسطه حب دنیا و جاه و مقام ، بر فراز منبر ، خود را در جایگاه قضاوت و حکمرانی بنشاند و هر آنچه می خواهد بر زبان بیاورد و لزومی هم بر بیان دلیل و برهان برای مدعیاتش نبیند و نیازی هم به مهار نفس و زبانش حس نکند ، آن وقت تکلیف شرط عدالتش چه می شود ؟


چنین شخصی از ترس موقعیت در خطر افتاده دنیویش ، فراموش می کند که به واسطه لباسی که بر تن کرده باید مروج و منادی مهر و عطوفت باشد ؛ چنین است که در تمام طول خطابه اش سخن از کشتن و قتل و تعزیر می راند و جمعیتی از مومنان را به مصداق اشداء علی الکفار در جمع کفار می خواند و تا می تواند دیگران را مورد اتهام قرار می دهد و نسبت دروغ به دیگران می دهد . چنین شخصی ناگهان عنان از کف می دهد و جمعیتی بزرگ از مردم را که اتفاقا اکثریت قریب به اتفاقشان ، مومن و مسلمانند ، بزغاله و گوساله می خواند ، غافل از آنکه بسیاری از هم لباسانش هم در این جمع بوده اند . چنین شخصی ، سخنرانی می کند تا فحش بدهد . چنین شخصی در حالیکه به کرات در طول عمر نه چندان کوتاهش ثابت کرده که نه عادل است و نه روحانی ، از یک طرف به مخالفانش نسبتهای ناروا می دهد و از طرفی ، در حالیکه شان و جایگاه چشمگیر فقهی و حوزوی ندارد ، رای بر عدم صلاحیت یک مرجع تقلید مسلم برای مرجعیت می دهد . انگار که یک دانشجوی مقطع کاردانی ، صلاحیت یک استاد تمام دانشگاه را برای تدریس و پژوهشگری زیر سوال ببرد . و فراتر از آن ، گویی مرجعیت تقلید هم مانند نامزدی انتخابات است که چند نفر ، رفقای گرمابه و گلستان ، گرد هم آیند و دیگران را مورد نظارت استصوابی خود قرار دهند .


مساله این نیست که آیا چنین حضراتی ، لیاقت و حق پوشیدن لباس روحانیت و در اختیار گرفتن امکانات فراوان از قِبَل این لباس را دارند و یا اینکه اصلا اینگونه شخصیتها صلاحیت صحبت کردن در باب مردم و مراجع مسلم و فقها و مجتهدین دینی را دارند یا نه ؟ موضوع اصلی این است که این حضرات به سبب موقعیت حکومتی خود ، امامت جمعه و جماعت شهرهای بزرگ ایران را بر عهده دارند و گروههای زیادی از افراد متعلق به طبقه سنتی و مذهبی جامعه در نمازها به ایشان اقتدا می کنند و امیدوار به کسب ثواب و رحمت الهی از راه این عبادات جمعی هستند ، غافل از آنکه متاسفانه بعضی از این مثلا ائمه جمعه و جماعات ، هر روز و هر ساعت مرتکب گناهانی می شوند که در زمره گناهان کبیره به آنها اشاره شد و یا اقدام به اتهام پراکنی و فحاشی و امثالهم می کنند که جزیی از معاصی صغیره هستند و اصرار بر ارتکاب آنها نه تنها گناه کبیره که ساقط کننده شرط عدالت از این افراد است و اقتدا کردن به چنین افرادی در نماز احتمالا از لحاظ شرعی واجد اشکال است . ما که از دید این گروه کافر و بی دینیم ! اما انصافا هموطنان مذهبی و سنتی کلاه خود را قاضی کنند که آیا می توان به کسی اقتدا کرد که یک مرجع مسلم تقلید (و در نتیجه خیل انبوه مقلدانش) را مورد اهانت قرار می دهد و یا گروه عظیمی از مردم را با القاب و صفاتی مورد اشاره و خطاب قرار می دهد که بر زبان راندن آنها از الوات چاله میدان انتظار می رود و نه ملبسان به لباس روحانیت ؟ و این حضرات هم بد نیست اگر ذره ای به روضه هایی که می خوانند ، اعتقاد دارند تقوا در پیش گیرند .

۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

خفاش از روشنایی گریزان است!


این یکصدمین مطلبی است که در این وبلاگ می نویسم . در واقع از امروز وارد باشگاه صدتایی ها می شوم ! حدود ده ماه پیش ، زمانی که این وبلاگ را آغاز کردم ، دل به خردادی بسته بودم که قرار بود بیاید و ما را به فرداها امیدوارتر کند . اما امروز ، اگر چه آرزوها و امیدهای خردادی من و ما ، به سخره گرفته شد و با خون آغشته ! جوانه های آرزو و امید ، بس روح افزاتر و انگیزاننده تر در دلها و جانها روییدن گرفته است . ما ، در خرداد ، مسکن و آرام بخش می جستیم ، اما از ما دریغ کردند تا به دنبال جراحی و ریشه کن کردن عوامل درد و ناراحتی برویم و چه نیکو ! چرا که اثر هر مسکنی بعد از مدتی کوتاه از بین می رود و باز هم دردهای کهنه از گوشه و کنار ، عرض اندام می کنند . ولی اگر علت از بین برود ، معلولیت خود به خود ، خواهد رفت . روزگار سختی را می گذرانیم ! شرایط برای بودن و ماندن ، دشوار شده است . می خواهند فضای تنفس را بگیرند تا هر صدایی ، غیر از آنچه که خود می خواهند ، چاره ای جز خاموشی نیابد ؛ اگر چه حماقتی که سراسر وجودشان را فرا گرفته به آنها اجازه نمی دهد که بفهمند ، خاموشی لزوما مساوی مرگ نیست ! آنقدر ضعیف و هراسانند که اگر عرصه های عمومی اجتماع را با زور سر نیزه قبضه کنند ، مضطرب از عرصه مجازی می شوند . یک روز سایتها و وبلاگهایی که آنها را می آزارد ، هک می کنند (در واقع در فضای مجازی هم مانند خیلی فضاهای دیگر ، دزدی و تقلب را روا می دارند) و روز دیگر از ابزار فیلترینگ استفاده می کنند تا با همان وقاحت منحصر به فرد ، رو به جهان ، فریاد بزنند که آی ! ما در حال نقض منشور جهانی حقوق بشر و نقض قانون اساسی کشورمان در رابطه با حق دسترسی مردم به اخبار و اطلاعات و حق آزادی بیان مردم هستیم .
این جماعت از اندیشه و تفکر مخالف و منتقد می ترسند و سعی در نابودی یا لااقل خاموشی ظاهری آن دارند و از همین روست که به هر طریق سعی در بستن و تعطیل کردن هر فضایی برای بیان اندیشه هستند . در سوی دیگر هم ، انسان ، عزیزانی دارد که به خاطر سبعیت و بی منطقی این مالکان زر و صاحبان زور و اهالی تزویر ، نگرانت می شوند ، وقتی می بینند می نویسی و می نویسی و می نویسی ! همسری که هر وقت سر به وبلاگت می زند ، دل شوره می گیرد که مبادا شبی یا روزی ، ببیند یا بشنود که آمدند و بردند ! پدری که صبح به صبح ، در همان ابتدای ورود به دنیای مجازی سراغ وبلاگت می رود تا ببیند ، آیا باز هم بی احتیاطی کرده ای و اندیشه را بر زبان قلم جاری ساخته ای یا نه ؟ مادری که اگر چه خواننده وبلاگت نیست ، اما دورادور می داند که سر فرزندش بوی قورمه سبزی می دهد و باید نگران باشد که این فرزند بازیگوش ، کار دست خودش و همسرش ندهد . دوستان عزیزی که می دانم خواننده دائم وبلاگ هستند و مطالبی که لزوما نه به خاطر ارزش آفرینی ادبی یا تئوری پردازی اجتماعی و سیاسی ، بلکه فقط به خاطر درد دل نوشته می شوند را می خوانند و حتی ساعت نوشتن مطلب را هم چک می کنند و بعضی و قتها با شوخی می گویند که چرا دیر تر یا زودتر از همیشه نوشتی !
با همه اینها که گفتم ، قصد دارم تا جایی که می توانم ، بنویسم . آدمی یک بار قرار است زندگی کند و حق دارد که آن یک بار را خوب زندگی کند و کسی حق ندارد که این حق را از دیگران دریغ کند . من هم ، مانند خیلی های دیگر به دنبال حق خوب زندگی کردن هستم و به همین خاطر ، می اندیشم و اندیشه را بر زبان خواهم آورد . در روزگاری که گروهی سعی می کنند ، با زور و تهدید ، آفتاب را از مردم دریغ کنند و تاریکی به آنها تحمیل کنند ، من هم مانند بسیاری دیگر ، از همین روزن گشوده به دود ، سعی می کنم ولو به اندازه کرم شب تاب داستان اولدوز و عروسک ، روشنایی بتابانم . زیرا به قول صمد بهرنگی ، هر نوری هر چقدر هم ناچیز باشد بالاخره روشنایی است .
ما بیشماریم و همه می توانیم و بلکه باید به قدر سهم خود نور بتابانیم . خفاش از روشنایی گریزان است !