۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

به یاد سیف اله داد و همه رفتگان کاروان هنر و فرهنگ


"سیف اله داد درگذشت" همین!چه باید گفت؟شاید باید به هم تسلیت بگوییم.این روزها اینقدر اخبار بد و ناامیدکننده و تکان دهنده به گوشمان می رسد که انگار اگر هر روز چنین رزق خود را از این نوع شنیده ها نداشته باشیم ، روزمان شب نمی شود.پدرم نخستین بار این خبر را داد.وقتی تلفنش را جواب دادم مطمئن بودم اتفاق بدی افتاده.لحن صدایش این را می گفت.با سیف اله خیلی دوست بودند.از دوران دانشجویی در دانشگاه شیراز در دهه 50.خاطرات زیادی با هم داشتند.بسیاری از فیلمهای معروف تاریخ سینما را با هم دیده بودند و به قول خودش سیف اله همیشه بعد از تماشای فیلم به نقد و تحلیل آن می پرداخت.نسل دهه 50 دانشگاه شیراز یک نسل طلایی بود و داد یکی از همین پسران طلایی محسوب می شد.و امروز صبح ، 6 اَمرداد 1388 در بیمارستان مهر تهران ابدی شد.اجازه بدهید بگویم راحت شد اگر چه به بهای ناراحتی عده زیادی از کسانی که او را به دلایل گوناگون دوست داشتند!هیچ گاه از مرثیه سرایی و رسم مالوف مرده پرستی خوشم نمی آمده و امروز هم نمی خواهم بر این طریق گام بگذارم و این چند سطر را هم تنها با هدف ادای احترام به کارگردان "کانی مانگا" و "بازمانده" نوشتم.
اما،طنز تلخ ماجرا اینجاست که درگذشت معاون سینمایی ارشاد در دولت اصلاحات دقیقا در روزهایی اتفاق افتاد که از دید رییس دولت نامعتبر نهم و بنا به تعبیر صفارهرندی وزیر ارشاد همزمان مستعفی و معزول وی ، وزیر ارشاد برای کابینه تنها در حد یک عدد برای دولت و دولتیان ارزش دارد و طبعا تکلیف اهل فرهنگ و هنر در چنین کشور و جامعه ای روشن است.
سیف اله داد در این روزهای تلخ و دردناک وطن و در شرایطی که بسیاری از دوستانش در بند و حبس هستند درگذشت ، چنانکه در همین روزها بسیاری از چهرهای باسابقه سینما و تئاتر کشور و هنرمندان بزرگ و بزرگواری چون شهریار فریوسفی رخت از جهان بستند و چنانکه پیشتر احمد بورقانی معاون مطبوعاتی ارشاد در دولت اصلاحات فوت کرده بود ، ولی چراغ هنر و فرهنگ در این آب و خاک هرگز خاموش نخواهد شد و هیچ شخص و جریانی را یارای ممانعت از پیشرفت قافله فرهنگ و هنر این مملکت نخواهد بود.حتی اگر ذهن علیل و مریضشان چهره ارزشمندی چون استاد محمدرضا شجریان را مورد هتاکی قرار دهد و یا برای فرهنگ و هنر در حد یک عدد ارزش قائل شوند.چرا که بنا به قول حضرت سعدی :"مصلحت نباشد که هنرمندان بمیرند و بی هنران جای ایشان را بگیرند"
خدایشان بیامرزد سیف اله داد و همه رفتگان قافله هنر و فرهنگ را!

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

خون همه یک رنگ است


شنیدن خبر شهادت محسن روح الامینی در جریان سرکوب حرکتهای مسالمت جویانه مردمی، مانند اخبار مربوط به شهادت و دستگیری و ضرب و جرح سایر قربانیان این حوادث تلخ و غم انگیز بود. در عین حال باید به محمد روح الامینی برادر بزرگتر محسن ، که در دو سال آخر دوران دبیرستان با یکدیگر هم کلاس بودیم، تسلیت مضاعف بگویم. اگر چه بعد از پایان دوران دبیرستان ، محمد را فقط دوبار از فاصله دور و هر دو بار در جبهه مقابل خود دیدم! بار نخست در جریان حوادث کوی دانشگاه در تیر ماه 78 و بار دوم در سخنرانی انتخاباتی اکبر هاشمی رفسنجانی در فاصله دو مرحله انتخابات ریاست جمهوری 84. قصد نمک پاشی بر زخم این خانواده داغدار را ندارم و ترجیح می دهم به تسلیتی بسنده کرده و به اصل مطلب بپردازم؛ اما نمی‏توانم این تذکر را به جناب آقای دکتر روح الامینی ندهم که طوفانی که امروز حریم خانوادگی ایشان را در نوردید و نام محسن را به فهرست بلند بالای قربانیان سرکوبهای اخیر اضافه کرد، حاصل بادی است که در کاشت آن بسیاری از دوستان و همفکران جناب دکتر شریک بودند.
بگذریم! انگیزه اصلی نگارش این مطلب، مرثیه سرایی و همدردی چهره‏های رسمی حکومتی نظیر دکتر علایی، عزت اله ضرغامی، دکتر لنکرانی و امثالهم با خانواده محسن است. این آقایان پس از اعلام خبر شهادت محسن، سخنانی بر زبان آورده‏اند که هر انسان عاقل و آگاهی را انگشت به دهان می‏گذارد. پنداری برخی از این دوستان ، بیش از 40 روز در این کشور نبوده‏اند و یا خواب بوده‏اند و به یکبار بیدار شده‏اند. شاید هم دوستان ناگهان یک شبه متحول شده‏اند و نوع نگاه خود را تغییر داده‏اند. آقای ضرغامی ریش گرو گذاشته‏اند تا مراسم تشییع محسن برگزار شود و بعد از آن هم مسجد بلال صدا و سیما را برای برگزاری مراسم ختم اختصاص می‏دهند. آیا این بردار عزیز فراموش کرده‏اند رسانه تحت امر ایشان ، مردم و جوانانی نظیر محسن را آشوبگر و اغتشاشگر و اراذل و اوباش می‏نامید و برای آنها خط و نشان می‏کشید. آیا صدا و سیمای آقای ضرغامی نبود که قتل یک دختر بیگناه در درگیریهای خیابانی را مشکوک و توسط عوامل بیگانه و منافقین می‏دانست؟دکتر علایی در یادداشت خود از وسیله شدن چفیه توسط عده‏ای نالیده‏اند. من هم می‏گویم که جانا سخن از زبان ما می‏گویی! چندین سال است که اکثریتی از مردم در این باره شکایت‏ها دارند و اعتراضها! اما کو گوش شنوا؟ چرا راه دور برویم؟ همین نماز جمعه 26 تیر ماه تهران که اتفاقا جناب علایی نیز در آن حاضر بوند نمونه بارزی از همین دست سوء استفاده هاست که گویا ایشان در آن روز متوجه آن نبودند.
آقای دکتر علایی! چفیه را از میدان امام حسین و حسن آباد می‏توان خرید اما اسپری فلفل و گاز اشک آور و باتوم در دکان هر عطاری پیدا نمی‏شود. در همان نماز جمعه ، کسانی با باتوم و اسپری به مردم بی دفاع که تنها جرمشان شرکت در نماز جمعه و یا در واقع ورود به حیاط خلوت یک گروه خاص بود، حمله‏ور شدند و رکیک‏ترین الفاظ را در برابر زنان و دختران بر زبان راندند و گروهی را با ضرب و شتم به سمت خودروهای مخصوص خود راندند. ای کاش آقای علایی فردای همان روز از غربت چفیه می‏نالیدند که شاید در اثر ناله شما و امثال شما تغییری در رویه موجود حاصل می‏شد و آنگاه محسن و محسن‏هایی که یکی بعد از دیگری خبر شهادتشان منتشر می‏شود در جمع ما می‏ماندند. در این نوشته قصد ندارم اسم یکایک شهدا و قربانیان را ببرم چرا که به همه اسامی دسترسی ندارم و از طرفی معتقدم ذکر یک سری اسامی خاص که در این روزها به کرات تکرار شده اند جفا به سایر قربانیان گمنام می‏باشد. اما می‏خواهم بر روی یک نام خاص تأکید کنم:ترانه موسوی.
آقای دکتر علایی! لطفاً در مورد این اسم و سرگذشت او تحقیق کنید و نتیجه را در اختیار مقامات ارشدی که به آنها دسترسی دارید بگذارید. خانواده ترانه، مانند خانواده محسن به جنابعالی و سایر مقامات دسترسی ندارند.
در پایان باید به این نکته اشاره کنم که در سایه دولتی که مدعی عدالت است ، بسیاری از خانواده‏ها از برگزاری مراسم تشییع و ترحیم عزیزانشان منع می‏گردند و برای تحویل گرفتن جنازه هزار و یک تعهد می‏دهند ولی مقامات کشور برای برگزاری مراسم تشییع و ترحیم فرزند یکی از دوستانشان که تا پیش از مرگ دقیقاً شرایطی مشابه با سایر قربانیان داشته است وارد عمل می‏شوند و از عزم خود برای پیگیری ماجرا داد سخت می‏رانند.ظاهرا آقایان نمی دانند که برای ملتی که در جریان اعتراضات خود، فرهنگ و مدنیت را به تمام معنا برای همه جهانیان معنا کردند خون هیچ کس از دیگری رنگین تر نیست. پرسش اینجاست که آیا آقایان باید آن قدر واقعیت را نمی‏دیدند و نمی‏شنیدند تا عروسی به کوچه خودشان برسد؟ وقت آن نرسیده است که مجرمان واقعی را که از فرط سرشناس بودن نیازی هم به شناسایی ندارند به سزای عملشان برسانند؟ بار دیگر به خانواده داغدار روح الامینی به ویژه محمد عزیز تسلیت می‏گویم و به حضرات مسوولانی که خود را شریک غم این خانواده معرفی کرده‏اند، یادآوری می‏کنم که جلوی ضرر را از هر کجا بگیرند منفعت است. قدم نخست آن است که تمامی زندانیان حوادث اخیر را آزاد نموده‏ و از خانواده های آسیب دیدگان دلجویی به عمل آید. همچنین امکان برگزاری مجلس یادبود شهدا، چنانکه آقایان موسوی و کروبی درخواست کرده‏اند فراهم شود و عوامل جنایتهای اخیر در یک دادگاه علنی محاکمه گردند. آقای دکتر علایی ! زمان آزمون شما و دوستانتان فرا رسیده است.

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

اخبار جدید از شرایط مناسب زندانیان


در راستای اینکه روزنامه مهرداد جان که اصولا به جز روده راست چیزی در شکمش پیدا نمی شود ، چند روز پیش اعلام کرده بود سعید حجاریان به خاطر شرایط خوب زندان حاضر نیست به خانه برود و با توجه به اینکه این روزها به دلیل کثرت متقاضیان ، برای دریافت روادید زندان باید ساعتها در صف بایستی تا اگر لیاقت داشتی بتوانی وارد شوی ما به بررسی امکانات چند تن از زندانیان پرداختیم که الان نزدیک 40 روز است دخول کرده اند اما خروج نمی کنند تا نوبت به بقیه هم برسد.بررسیهای انجام شده جهت اطلاع افکار عمومی منتشر می گردد:
1)محمدعلی ابطحی
نامبرده هر روز یک جعبه سیگار برگ دریافت می دارد.در تمام طول شبانه روز از رایانه متصل به اینترنت پرسرعت برخوردار بوده و از داخل زندان بدون استفاده از فیلترشکن به فیس بوک وصل شده و با دوستانش در ارتباط است.نامبرده از نظر غذایی در رفاه مطلق به سر می برد اما به منظور حفظ سلامتی و کنترل وزن و قند خون بیشتر با غذاهای گیاهی از ایشان پذیرایی می شود.وی از مسئولان تقاضا کرده حتی الامکان تا زمانی که خودش نخواسته از زندان بیرون نیاید.
2)مصطفی تاج زاده
ایشان هر روز به تمامی روزنامه های همه جناح اصولگرا ، راست و محافظه کار دسترسی دارد.در اتاق یک تخته ایشان یک آکواریوم زیبا قرار دارد و روی دیوار اتاق عکس بزرگی از احمد جنتی نصب شده است تا تاج زاده هرگز احساس تنهایی نکند.وی روزانه 3 بار با همسرش گفت و گوی تلفنی دارد و در آخرین گفت و گو به همسرش گفته است:"فخری جون!واسم مایو بفرست آخر هفته با بچه ها داریم می ریم شمال"
3)بهزاد نبوی
نبوی در طول عمرش به اندازه این چند روز استراحت نکرده است.وی حتی در گفت و گو با یکی از برادران به خاطر اینکه در زمان دستگیری در مبارزات پیش از انقلاب ، قرص سیانوری که قورت داده بود مسموم بود و باعث شد زنده بماند تا این روزها را ببیند ابراز خوشحالی کرده بود.مشکل قلبی و سایر مشکلات قبلی ایشان در طول این مدت کاملا رفع شده و وی روزانه چندین ساعت ورزش نرم و سفت انجام می دهد.منابع خبری می گویند بهزاد نبوی در این روزها به منظور گذران دوران بازنشستگی در حال تمرین گویندگی است و ساعتها از وقت خود را در برابر دوربین می گذراند و تمرین گویندگی بدون تپق می کند.
4)عبدالفتاح سلطانی
سلطانی در روزهای گذشته تمامی پرونده های عقب مانده موکلانش را به طور کامل بررسی کرده و از همکارانش خواسته است پرونده های جدید برایش بگیرند.وی ظاهرا تصمیم دارد به محض آزادی با درآمد دوران زندان یکی از مدلهای بی نظیر مرسدس بنز را خریداری نماید.عبدالفتاح در گفت و گو با یکی از برادران گفته است شرایط استخدام در اداره ای که شما کار می کنید چیست؟گویا سلطانی معتقد است محیط کاری برادران اینقدر مطلوب است که دیگر رغبتی ندارد به کار وکالت ادامه دهد.
5)محمد قوچانی
نامبرده شدیدا مشغول بررسی پیشنهادهای کاری و مجوزهای بی شمار روزنامه هایی است که جهت قبول سردبیری به ایشان پیشنهاد شده است.وی از مسئولان خواسته است اتاق یک تخته ای در اختیارش بگذارند تا تمرکز بیشتری داشته باشد.ایشان همچنین در حال نگارش مقالات پژوهشی در باب سیره حکومتی آقا محمود است.می گویند این اثر به دلیل شرایط مطلوب نگارنده در زمان نگارش نامزد جایزه پولیتزر خواهد بود.
تحقیق درباره امکانات موجود در اختیار سایر زندانیان بی درد ادامه دارد و در صورت دسترسی به اطلاعات در اختیار هموطنان قرار می گیرد.در آخرین لحظات تنظیم گزارش یکی از برادران گفت عده ای از عزیزان زندانی قصد داشتند برای گذراندن تعطیلات به آنتالیا بروند که به دلیل شرایط موجود در سیستم هواپیمایی کشور فعلا منصرف شده اند.
توضیح عکس:همه زندانیان خوشحال هستند و می خندند.کلیه عکسها توسط یک برادر در زندان گرفته شده و در اختیار ما قرار گرفته است.

۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

این همه عصبانیت برای چیست؟


جناب احمد آقای خاتمی تازگیها آنقدر عصبانی هستند که اگر کسی نداند فکر می کند ایشان طرفدار موسوی بوده و حقشان در انتخابات توسط عده ای دیگر نوش جان شده است.ما که نمی فهمبم دلیل این همه خشم و غضب چیست؟آنطور که خود ایشان و دوستانشان می گویند فرد مورد نظر ایشان با بیش از 24 میلیون رای رییس جمهور شده و در نتیجه محبوبترین چهره سیاسی تاریخ معاصر و حتی باستان ایران است.پس چرا اینقدر عصبانی هستند؟
احمد آقای خاتمی این مدت حرفهای زیادی زده است که چون باید مراقب گفته های خود باشیم در مورد آن حرف نمی زنیم اما یک سری چیزها هم گفته اند که چون باید مراقب نگفته های خود باشیم مجبوریم در مورد آن حرف بزنیم.ایشان اخیرا فرموده اند که دشمنان می خواهند روحیه استکبار ستیزی را از مردم بگیرند و بعد توضیح داده اند که به چه دلیل مردم همیشه علیه آمریکا و انگلیس شعار می دادند و از این به بعد هم باید بدهند.به عبارت دیگر اگر شنونده عاقل باشد متوجه می شود که ایشان از اینکه این روزها علیه روسیه شعار سر داده می شود ناراحتند و نگرانند مبادا روسیه جای آمریکا را در قلوب ملت بگیرد.البته چون آزادی بیان داریم ایرادی ندارد.آزادی بیان یعنی اینکه یک عده علیه هر کسی دلشان خواست شعار بدهند و یک عده دیگر علیه هر کسی که همان عده اول دلشان خواست شعار بدهند.ایشان برای اینکه ثابت کند انگلیس و آمریکا خیلی بی ادب هستند به تاریخ پلید و ننگین این دو کشور اشاره کردند تا ثابت شود همه با هم باید مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس بگوییم.در عین حال برای اینکه ما را راضی کنند نباید مرگ بر روسیه بگوییم اصلا به این امر اشاره نکردند که روسیه با عقد قراردادهای ترکمانچای و گلستان بخشهای زیادی از خاک این کشور را جدا کرد.فراموش کردند بگویند روسیه در عزل و قتل امیرکبیر نقش مهمی داشت.احمد آقای خاتمی از خاطر بردند همین روسیه عامل قتل بسیاری از مشروطه خواهان آذربایجان بوده است.ایشان یادشان نبود که روسیه در ایجاد فتنه و بلوا در آذربایجان در سالهای میانی دهد 20 متهم اصلی بود.فراموش کردند بگویند همین روسیه در زمان جنگ 8 ساله با عراق در زمره حامیان صدام و حزب بعث عراق بوده است؛و در نهایت دوست نداشتند بگویند بیش از 20 سال است که همین دولت روسیه به بهانه احداث نیروگاه اتمی در حال اخاذی مستقیم و غیرمستقیم از این ملت است.در ضمن به این نکته هم اشاره نکردند که اگر روسیه اینقدر هم بد نیست چرا در سال 58 و زمانی که دانشجویان پیرو خط امام اقدام به اشغال سفارت آمریکا کرده بودند عده دیگری که اتفاقا الان احمد آقا خیلی به ایشان علاقمند هستند به فکر تسخیر سفارت شوروی افتادند.تازه نمی خواهم بگویم اصلا چه اصراری است که این ملت باید همواره با یک دشمن بستیزد که ایشان نگران آن هستند که این ملت نستیزد.
و اما بعد،ایشان زحمت کشیدند به سیاق روزها و هفته های اخیر ، بخش بزرگی از جامعه را تهدید کردند و با اتهام رابطه با بیگانگان و آشوبگری و خیلی چیزهای دیگر نواختند.البته دستشان درد نکند.لطف کردند.ولی جای این سوال باقی می ماند که وقتی نامزد مورد نظرشان اینقدر رای آورده است چرا باید پیشنهاد برگزلری رفراندوم تا این حد ایشان و دوستانشان را آشفته کند؟مگر برگزاری رفراندوم به معنای رجوع به نظر همان مردمی نیست که بنا به ادعای آقایان بیش از 24 میلیون رای به فرد مطلوب ایشان داده اند.خب چه اشکالی دارد اگر اجازه بدهند همین مردم بیایند ودوباره رای خود را تکرار کنند.تازه به قول احمد آقا و دوستانشان وقایع بعد از 22 خرداد چهره واقعی رقیبان این آقایان را به ملت نشان داده و بعید نیست این بار همه مردم به نامزد مطلوب احمد آقا و دوستانشان رای بدهند.
و در پایان یک نصیحت مشفقانه به ایشان و همفکران و دوستانشان ، اگر چه می دانم این حضرات در مرکز جهان قرار دارند و حق مطلق هستند و اصلا ما که در زمره آشوبگران و خس و خاشاک هستیم نباید چنین جسارتی به خرج بدهیم.اما چه کنم دست خودم نیست.بالاخره بعضی چیزها را باید گفت.به این آقایان یادآور می شوم در طول سی سال جمهوری اسلامی این ملت با هر ناملایمت و سختی ساختند و دم برنیاوردند.به قول حضرت حافظ:
نکته ها رفت و شکایت کس نکرد جانب حرمت فرو نگذاشتیم
آقایان کمی به عملکرد خود رجوع کنند.چه کرده اند که چنین ملت نجیبی به آنها معترضند.کمی هم بیندیشند که این ملت در عین اعتراض هرگز از دایره ادب و فرهنگ خارج نشده است.آن کس که سلاح در دست دارد و رو به ملت در کوچه و خیابان زبان به فحاشی گشوده است این ملت نیستند. نمی دانم احمد آقای خاتمی تاکنون بدون اسکورت و پیاده در میان مردم تردد کرده اند یا نه؟اگر چنین کرده باشند می دانند که این ملت نه قدرت دستیابی به سلاح گرم دارند و نه امکان به دست گرفتن باتوم و شوکر و اسپری فلفل.این ملت حتی نمی داند کلاه خود و سپر را از کجا باید تهیه کند.حتی اگر هم بداند حوصله و وسع آن را ندارد که اگر داشت پیش از هر چیز راکبان موتورسیکلت برای حفظ جانشان کلاه ایمنی می خریدند و بعد به دنبال کلاه و سپر می رفتند.بهتر است این دوستان لااقل به آخرت خود بیندیشند چون ظاهرا بیش از سایر شهروندان به آخرت ایمان دارند.مبادا روزی برسد که در برابر این پرسش قرار بگیرند که اگر روضه خوانی بلدند چرا خود گریه نمی کنند؟!!!و اما مطلب آخر اینکه از قدیم گفته اند حرف حق تلخ است.آیا دلیل عصبانیت آقایان این نیست که اعتراض ملت حق است؟

۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

معجزه انتخابات



یکی از ویژگیهای دوران پس از به اصطلاح انتخابات 22 خرداد این بود که خوش قریحگی و خلاقیت بسیاری از هموطنان را بیش از پیش نمایان کرد.شعری که در پی می آید سروده یکی از هموطنان اصفهانی است که به طور اختصاصی در اختیار این وبلاگ قرار داده است.از ایشان سپاسگزارم و امیدوارم به زودی شاهد سپیده ظفر باشیم

یاریم کن ای خدای ذوالجلال
تا بگویم شمه ای از وضع حال
ماجراهای مه خرداد را
آرزوهایی که شد بر باد را
چند روزی مردم ماتم زده
خلق محروم و عبوس غم زده
از درون خانه ها بیرون شدند
آنچه در فکرش نبودند آن شدند
مرکب افسردگی را پی زدند
توسن آزادگی را هی زدند
جملگی با عشق و شوق ریشه دار
فارغ از صبحانه و شام و نهار
در خیابانها به هم آمیختند
تاکه رای­خود به صندوق ریختند
شب بخواب خوش بهشتی ساختند
غافل از آنکه به دولت باختند
روز بعد از رای شد روزی عجیب
واجب آمد خواندن امن یجیب
حاصل توش و تلاش مردمان
گشت معجونی برای کهتران
گشت فارغ بیست و دوی خرداد ماه
زاد فرزندی مثال قرص ماه
شد برنده آنکه او رمال بود
دست او از او دربیت المال بود
با خرید رای محروم و فقیر
بار دیگر گشت ایشان سروزیر
هر کسی کو رای مردم را خرید
عاقبت زین معامله خیری ندید
این تکثر مطلقاً مشروع نیست
ادعای صحتش مسموع نیست
ضرب و شتم مردمان بی گناه
گشت تحمیل بر خیل سپاه
آن سپاهی که بحق محبوب بود
بین ارگانها بسی مرغوب بود
شد پناه امن بی نام و نشان
خواستگاه ویژه چاقو کشان
بار دیگر ملتی افسرده شد
خاک غم بر تارکش پاشیده شد
انتخاب ما بسی مخدوش بود
لابد اینهم کارشخص بوش­بود
انتخابات خوشایندی نبود
کاش ملت توی­خانه مانده بود
آرزوهای کلان توده ها
شد خس و خاشاک یا باد هوا
صد هزاران لعن بر ابلیس باد
کو بنای ظلم در عالم نهاد

بنده خدا

نماد تغییر را عشق است


به دنبال صحبتهای خیلی مهم و راست محبوبترین سیاستمدار همه اعصار در سراسر دنیا و مدیر محترم امور جهانی در تلویزیون خصوصی خودش ، مکاشفات شگرف زیر در باره امور داخلی و خارجی به ما دست داد: *همه ایرانیها منتقد هستند پس در نتیجه همه در جایگاه اپوزیسیون هستند فلذا دولت و رییس آن خودشان اپوزیسیون هستند و معلوم نیست که این همه منتقد به چه کسی انتقاد دارند. *نقش حشرات در گفتگوهای تلویزیونی در حال افزایش است. *آن کسانی که می گویند قرار است از شنبه گشتهای ارشاد با شدت بیشتر برگردند سراغ خواهر و مادر مردم تا قبل از شنبه عزل می شوند. *همه باید برای به دست گرفتن مدیریتهای ارشد کشور ثبت نام کنند!بانک اطلاعاتی و سوابق مدیریتی کیلویی چند؟ *آنهایی که به نتایج انتخابات اعتراض دارند ، مدرکی ندارند.اگر هم داشته باشند مثل دکترای بعضی ها جعلی است. *کلا آزادترین چیزهای دنیا را ما داریم. *مدیریت جهان ما را ارضا نمی کند.به فکر مدیریت کهکشانها هستیم. *بعضی ها خوب کار نکردند یعنی انتقاد کردند.قرار است در مملکت کار انجام بشود.قرار نیست ایرادی دیده و یا گفته شود.در نتیجه این افراد بهتر است نباشند. *چون بعضی ها به آزادیهای اجتماعی خیلی اعتقاد دارند.از این به بعد در زندانها و بازداشتگاهها فقط چهره های سیاسی باید نگه داری شوند. *نماد تغییر را عشق است! *لطفا همه جامعه سعی کنند مثل خانم ف.ر. حرف بزنند تا آزاد باشند توضیح عکس:به منظور جلوگیری از وحشت خوانندگان محترم از عکس تزیینی استفاده کردیم

ایران!تو بلند اختر و پورشور بمان


داستان مردم ما و زمانه ای که در آن به سر می بریم ، داستانی مملو از تلخیها و سختیها توام با امید و آرزوی بسیار است.کمی تامل در آنچه که در حدود 50 روز گذشته بر این ملک و ملت رفته است در نگاه نخست حاصلی جز اندوه و غم و خشمی که به اجبار باید آن را فرو داد ندارد.ولی کمی که عمیق تر به آن می نگری می توان امیدوار بود که مردم ایران در آینده ای نه چندان دور و در پناه مدنیت و شعور بالایی که از خود نشان دادند به آرمانها و آرزوهای فراوان و منطقی که در سر دارند خواهند رسید.اگر چه در این روزها وشبها تلاش من ، مانند بسیاری از دوستان دیگر این بوده است که با شوخی و سرخوشی این دوران را بگذرانیم اما نمی توان منکر تلخیهای خانه کرده در وجودمان شویم.نمی توان تصویر ندا و بسیاری از شهدای این روزها را از ذهن بیرون کرد.نمی توان بر رنج و درد مجروحان چشمها را بست.نمی توان فراموش کرد که بسیاری از دوستان گمنام و بزرگان نام آور ما بیش از سه هفته است که بی هیچ جرم و جنایتی محبوسند و جنایتکاران واقعی دم از عدالت و اجرای قانون می زنند.هیچ منطق و وجدان منصفی نمی تواند بپذیرد که سعید حجاریان با آنهمه رنج ناشی از ترور کوردلان مدعی مسلمانی، این روزها در حبس رژیمی باشد که مدعی اسلام و عدالت است.هیچ قانونی نمی تواند دلیل روشنی برای حبس محمدعلی ابطحی و چهره های دیگر اصلاح طلب این مملکت پیدا کند.کما اینکه هیچ انسان منصف و بی طرفی دلیل این همه فحاشی و تهمت و توهین به میرحسین موسوی و سیدمحمد خاتمی را نمی فهمد.بسیار مضحک است که کسانی که نماد قانون شکنی و خشونت گرایی دهه 80 دانشگاهها بودند و امروز نیز از خشونت دوستانشان دفاع می کنند ، در روزنامه خود دم از قانون و مخالفت با آنچه از دید آنها خشونت است، می زنند.اما،من مانند همه دوستان دیگر سخت امیدوار و خوشبینم.شک ندارم که حرکت اطلاح طلبانه و قانونی مردم ایران به زودی به نتیجه می رسد.باید امیدوار بود.از حبس و خشونت نباید هراسید.می توان به ظاهر ساکت ماند.سکوتی که فریادش کر کننده تر از هزاران فریاد و هیاهو باشد.سکوتی که در ابتدا رضایت ارباب قدرت و خشونت را فراهم کند اما آن زمان که به عمق آن بیندیشند(البته اگر هنوز قدرت اندیشیدن داشته باشند)از هولناکی آن سکوت، خوابشان آشفته شود.بگذریم.بعضی وقتها در خلوت و تنهایی با خود دل نوشته هایی را زمزمه می کنم که گاهی اوقات موزون از آب در می آید.آنچه امروز برای شما دوستان در این ستون می نویسم یکی از همین دل نوشته هاست که سحرگاه یک روز زمستانی در سال 1387 هنگامی که مشغول یک پیاده روی اجباری بودم به ذهنم رسید.آن زمان نیز مانند امروز، درگیر بسیاری بیم ها وامیدها برای این خاک بودم و امروز نیز.احساس می کنم آنچه در پی، می نویسم چندان بی ارتباط با شرایط امروز نیست

دانی که ز غربت تو حالم چون است

بنگر زغمت دو دیده ام میگون است

دیدم که به دامن سبدی گل داری

افسوس!ندیدم که دوچشمت خون است

گفتند حریفان که مبر نام وطن

تا عاقبتش کار،به دست دون است

شب می رود و سپیده آخر بدمد

خوش آنکه ببینم که سحر گلگون است

ایران!تو بلند اختر و پرشور بمان

گرچه مِحنت ز حد تو افزون است

فردا رسد و دشمن دونت برود

اما به وطن ز ظلم خود مدیون است

همه چیزمان به همه چیزمان می آید


با عنایت به اینکه وزیر بهداشت از سیاست خارجی دولت دفاع می کند و رییس بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس درباره بازپس گیری باغ قلهک از انگلستان مصاحبه می کند و معاون دادستان در امور زندانها درباره پذیرش بیماران اورژانسی صحبت می نماید و از آنجا که از دولتی که با معجزه سرکار بیاید هر معجزه ای ممکن است سربزند و در راستای اینکه همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید ، پیش بینی می شود به زودی اظهارنظرهای زیر صورت پذیرد.*معاون وزیر دفاع: برای مقابله با آفات نباتی و سن گندم باید برنامه ریزی شود *معاون وزیر کشاورزی در امور دام وطیور:کتابهای درسی مدارس به زودی توزیع می شود *معاون وزیر آموزش و پرورش:علی دایی ، مسوول عدم راهیابی تیم ملی به جام جهانی است *عضو هیات رییسه فدراسیون فوتبال:موسوی و هوادارانش باید هر چه زودتر محاکمه شوند *عضو شورای نگهبان:صادرات غیرنفتی ایران باید افزایش یابد *معاون وزیر کشور:درباره برقراری رابطه با آمریکا هنوز تصمیم نگرفته ام *معاون وزیر امورخارجه:گشتهای ارشاد باید بیشتر شوند *معاون وزیر صنایع:دانش آموختگان رشته تربیت بدنی باید در سازمان تربیت بدنی به کارگیری شوند *معاون وزیر بازرگانی در امور واردات:خط فقر نداریم *معاون وزیر رفاه:چک پولهای جدید به زودی روانه بازار می شوند *معاون وزیر اقتصاد:به نظر من استانداردهای بیمارستانی در دولت نهم از همه دولتهای جهان بالاتر بوده است *معاون وزیر کار:همه مردم به استثنای کسانی که لباس فرم دارند لباس شخصی هستند *معاون وزیر فرهنگ و ارشاد:به زودی تانک رستم و بالگرد سیمرغ به تولید انبوه می رسند *معجزه همه هزاره ها:ما همچنان داریم دنیا را مدیریت می کنیم *ف.ر.:{...}{...}{...}{...}{...}{...}است توضیح عکس:ارتباط عکس به مطلب مانند ارتباط گفته های مذکور به گویندگان است

اعترافات بی فشار انجام شد


به دنبال انتشار اعترافات تکان دهنده ما که موجب رسوایی جریانهای مخملی و رنگی شد گروهی اقدام به شبهه افکنی و ایجاد شایعه در جامعه نمودند وتلاش کردند چنین القا کنند که ما وقتی در حال فشرده شدن بودیم اعتراف کردیم و حتی گفتند این فشار از فشاری که چاوز به بعضی ها داد بیشتر بوده است.اینجانب ضمن تکذیب این ماجرا و کوبیدن مشت محکم بر دهان استکبار جهانی ، به ویژه حزب مشارکت ، سازمان مجاهدین ، مصطفی تاج زاده ، محمد علی ابطحی و همه سفارتهای خارجی به جز روسیه، شرح اتفاقاتی که منجر به اعتراف بنده شد به اطلاع عموم ملت شریف (هواداران نامزد مذکور) می رسانم تا جز جیگر بزنند همه شبهه افکنان بی تربیت: یک روز صبح که از منزل خارج شدم کمی که رفتم حس کردم یک عدد خودروی پژوی جی ال ایکس(مدلش غیر از 83 بود چون هنوز آتش نگرفته بود) مشغول مراقبت و نگهداری از من است.کمی که جلوتر رفتم یکی از سرنشینان خودرو مذکور که گویا نگران خسته شدن من بود پیاده شد و گفت : عزیزم در این هوای آلوده پیاده نرو.برای ریه هایت مضر است.ما تو را به مقصد می رسانیم.من هم گفتم:خیلی ممنون!مزاحم نمی شوم.اگر اجازه بدهید پیاده می روم.ایشان مجددا اصرار کردند و وقتی دیدند من خیلی تعارفی هستم یکی از دوستانشان را صدا کرده و دو نفری با هم مرا وارد خودرو کردند.بعد هم گفتند چون این روزها اصولا اراذل و اوبا ش زیاد شده اند برای اینکه یک وقت خدای ناکرده سلامتی من به خطر نیفتد سرم را پایین نگه دارم.در تمام طول مسیر به این خاطر که پایین نگه داشتن سرم باعث خستگیم نشود همان آقایی که خیلی تعارف می کرد ، سرم را نوازش می کرد و به من حرفهای عاشقانه می زد.بعد از چند دقیقه به مقصد رسیدیم.دوستان گفتند دیدن صحنه های زشت جامعه در این روزها برای روحیه شما خوب نیست.اجازه بده چشمانت را به روی این حقایق زشت ببندیم.من هم چون همیشه حرف حق را می پذیرم قبول کردم.کمی که رفتیم دری باز شد و طبیعتا بعد از رد شدن ما بسته شد.به من گفتند: بفرمایید بنشینید خسته می شوید.من هم گفتم:شما بفرمایید.یک آقایی گفت:اااااااااه!چقدر تعارف می کنی!بنیشن.بعد مرا با محبت نشاند و شروع به گپ و گفت و گو کردیم.من خیلی خوشحال بودم که حقایق زشت اطراف را نمی بینم.این دوستان کلا مهربان بودند.برایم شربت آوردند و از اشعار حافظ ، خیام و لورکا با هم حرف زدیم.وقت ناهار که شد منوی کاملی ر اختیار من گذاشتند و گفتند انتخاب کن.من هم به یاد آن سکانس دوست داشتنی سریال هزاردستان در گراند هتل ، نون و ماست سفارش دادم.بعد از صرف ناهار خواستم چرت بزنم که آقای ورزشکاری (البته من ایشان را نمی دیدم و الان متوجه می شوید چگونه فهمیدم ایشان ورزشکار است) در حالی که یقه مرا می تکاند گفت:دوست عزیزم!بعد از ناهار چرت نزن باعث گنده شدن شکمت می شود.بیا با هم ورزش رزمی تمرین کنیم.فهمیدم که ایشان برای رقابتهای جهانی ورزشی نیروهای مسلح آماده می شود و به دنبال حریف تمرینی می گردد.تمرین خوبی بود.غذایم هضم ، استخوانهایم نرم و بدنم به خوبی آماده شد.از همان زمان تصمیم گرفتم همیشه بعد از غذا ورزش کنم.این همه مهربانی باعث شد که من به خودم و به گذشته سیاه و ننگینم و دوستان نابابی که در اعترافاتم به ایشان اشاره کردم ، فکر کنم.اگر چه چشمم نمی دید اما چشم بصیرتم باز شده بود.قبل از صرف شام ، با چند نفر از دوستان که صداهای نسبتا مردانه ای داشتند کمی گفت و گو کردیم و ایشان درباره کیفیت تمرینهای رزمی بعد از ظهر از من سوال کردند.یکی از ایشان که احتمالا متخصص تغذیه بود به من پیشنهاد کرد شام چیزی کوفت نکنم! (ما با هم زود صمیمی شدیم و با هم شوخی داشتیم) البته کمی شیشه نوشابه برای رفع تشنگی به من دادند. یواش یواش به نیمه های شب نزدیک می شدیم.یکی از عزیزان گفت:شما مهمان ما هستید و ما از مهمان خوب پذیرایی می کنیم.یعنی مرام ما اینه که از مهمان خوب پذیرایی کنیم.برای زمان خواب چه نوع موزیکی را ترجیح می دهی که دستور پخش بدهیم.من هم در حالی که از این همه محبت به هیجان آمده بودم گفتم :اگر لطف کنید آسمان عشق استاد شجریان را پخش کنید خیلی ممنون خواهم شد.یکی از دوستان گفت:به خاطر نامه اخیر شجریان از لحاظ شرعی و اخلاقی درست نیست بدون اجازه ایشان آثارشان را پخش کنیم.اگر موافقی برایت موسیقی کلاسیک پخش کنیم.من هم استقبال کردم.جایتان خالی تا خود صبح ، چهار فصل ویوالدی ، سمفونی 9 بتهوون و مجموعه آثار موتسارت ، باخ و شوپن را برایم پخش کردند و برای اینکه برایم خسته کننده نباشد در لا به لای آن آثاری از حاج منصور ارضی و حاج سعید حدادیان پخش کردند.من از این همه مهمان نوازی شرمنده بودم.اما داشت صبح می شد و من دلم برای خانه و زندگی تنگ شده بود.از طرفی در مقابل این همه محبت دچار معذوریت اخلاقی بودم.پس خواهش کردم عده ای خبرنگار را دعوت کنند تا من به شکرانه این مهمان نوازی صمیمانه از گذشته ننگینم تبری بجویم.بعد از انجام آن مصاحبه شجاعانه که همگی خوانده اید دوباره با چشمانی بسته بر حقایق زشت (و البته چشمان بصیرت گشوده) سوار همان خودرو شدیم و به سمت مقصد جدید حرکت کردیم.نرسیده به مقصد ، خودرو در یک کوچه خلوت (که بعدها فهمیدم محل دستگیر کردن است نه کشتن) توقف و دوستان گفتند عزیزم با همین چشمان بسته پیاده شو و مراقب باش که گم نشوی.خودت بعدا چشمانت را باز کن.من هم خیلی تشکر کردم و امروز در خدمت شما ملت شریف هستم و معتقدم به جز روسیه مرگ بر خارج توضیح عکس:شیشه نوشابه ای که دوستان به من دادند ، کوکاکولا نبوده و درش را قبلا باز نموده و بخش بیشترش به منظور جلوگیری از بالا رفتن قند خون من ، مصرف شده بود.فلذا ، عکس تزیینی است

واژه شناسی انقلاب مخملی


به دنبال کشف چند خانه تیمی گردانندگان آشوبهای خیابانی ، از خانه واقع در میدان هفت تیر که در پوشش انتشاراتی و روزنامه فعالیت می‏کرد، چند حلقه فیلم به دست آمد که حاوی نکات مهم و حقایق تکان دهنده‏ای از برنامه‏ریزی‏های صورت گرفته توسط رهبران آشوبها برای به ثمررساندن انقلاب مخملی است. بازبینی فیلم توسط کارشناسان مجرب باعث افشای واژگان مورد استفاده و کلمات رمز رهبران این حرکت شوم شد که بخش‏هایی از آن جهت اطلاع ملت شریف منتشر می‏شود مخمل: منظور رهبر حرکت آشوب طلبانه است و اصلا به همین خاطر به این نوع حرکت، انقلاب مخملی می‏گویند. البته هنوز هیچ یک از دستگیر شدگان وقایع اخیر هویت واقعی مخمل انقلاب نافرجام مخملی را افشا نکرده‏اند مادربزرگه: شخصیتی است که قاعدتا تاثیر عاطفی و معنوی عمیقی در زندگی گردانندگان آشوبها دارد.متخصصان معتقدند ، ننه جون یکی از کاندیداهای انتخابات ، احتمالا مادربزرگه انقلاب نافرجام مخملی باشد. ماموران امنیتی در تلاش برای دستگیری روح محترم ننه جون مذکور هستند در عین حال، برای رعایت جوانب امنیتی مقرر گردیده است کلیه مادربزرگها و ننه جونهای مشکوک بالقوه و بالفعل تا روشن شدن حقایق بازداشت شده و یا تحت نظر باشند مراد: چهره‏های جوان فریب خورده‏ای که تا پیش از انتخابات جوانان با شور و شعور بودند اما بعد از انجام انتخابات مشخص شد که عده ای اراذل و اوباش و آشوبگر و فریب خورده و نوعی خس و خاشاک هستند. البته شاید در آستانه انتخابات بعدی (اگر باشد) باز هم به عنوان جوانان با شور و شعور از آنها یاد شود آقای قوقولی: منظور بخشهایی از انقلاب مخملی است که به بهانه دفاع از ناموس و مسائل اینچنینی سر و صدا می کنند و جامعه را برای آشوب و اغتشاش تهییج می کنند. این گروه که بعضی از آنها تاکنون دستگیر شده اند به بهانه آزادی ، دنبال بی بند و باری هستند اما در عین حال خود را با غیرت نشان می دهند.بسیاری از آقای قوقولی‏ها دستگیر شده اند ، بعضی از آنها احضار شده‏اند ، به بعضی از آنها اخطار داده‏اند و کلا قرار است با جماعت قوقولی‏ها بیرحمانه برخورد شود گل‏باقالی خانم: آن بخش از انقلاب مخملی که نماد نرمی و لطافت و ظرافت است و توسط زنان و دختران اداره میشود. این گروه به منظور تحریک عواطف و احساسات در انقلاب مخملی کاربرد دارند. اسناد و مدارک نشان دهنده آن است که در قسمت‏هایی از انقلاب مخملی، جناب مخمل باید به قصد کشتن و خوردن گل باقالی خانم به ایشان حمله کند تا آقای قوقولی‏ها غیرتی شوند و انقلاب مخملی سریعتر به نتیجه برسد نوک سیاه و نوک طلا: گروه‏های وابسته به سازمان‏دهندگان انقلاب مخملی هستند که در ستادهای نامزدها نفوذ می‏کنند و با اینکه هدف مشترکی دارند اما نماد و رنگ آنها متفاوت است. برنامه این گروه‏ها به این شکل است که تا پیش از انتخابات مثلا با هم دعوا می کنند و به هم نوک می زنند تا کسی نفهمد با هم پیوند خواهر و برادری دارند. اما بعد از انتخابات رنگهایشان را برای انجام انقلاب مخملی فراموش می‏کنند . در انقلاب نافرجام مخملی رنگهای سبز و گل‏بهی به این منظور استفاده شد. به این خاطر مقرر گردیده بعد از افشای این فیلم تنها از مشکی یا طرح های خال خالی و راه راه استفاده شود حنایی: حنایی نماد کودکانی است که گردانندگان انقلاب مخملی به منظور تحریک عواطف ماموران شخصی و جمعی و امنیتی و جلوگیری از برخورد آنها با آشوبگران ، خریداری کرده و روی دوش عده‏ای از آقاقوقولی‏ها و گل‏باقالی خانمها قرار می‏دادند و روانه خیابان می‏کردند. ماموران موفق شده‏اند چندین کودکستان تیمی که اقدام به تامین و توزیع حنایی‏های مورد نیاز انقلاب مخملی می‏کرده‏اند را شناسایی ، پلمپ و گردانندگان آنها را دستگیر کنند هاپوکومار: عوامل نفوذی بیگانگان که در هدایت انقلاب مخملی و حمایت مادی و معنوی از آن نقش دارند. کارکنان سفارت انگلیس که چند روز پیش دستگیر شدند، همین هاپوکومارها هستند . انتخاب نام هندی هاپوکومار برای این عده از آن جهت بوده است که هند سالها مستعمره انگلستان بوده و در نتیجه هاپوکومار رمز انتخابی برای گردانندگان خارجی این انقلاب بوده است.با توجه به اینکه به نظر می رسد به جز سفارت روسیه بقیه سفارتها در انجام انقلاب مخملی نقش داشته اند لذا مراجع امنیتی فعلا از انتشار تصویر هاکوپومار جلوگیری کرده اند کلاغ سیاه: اسم رمز رسانه‏ها و مطبوعات وابسته به انقلاب مخملی است. تاکنون برخی دست‏اندرکاران این کلاغهای سیاه دستگیر و کلاغهای مورد استفاده آنها هم توقیف شده‏اند. مابقی کلاغهای سیاه هم به زودی شکار خواهند شد خونه مادربزرگه: اسم فیلم کشف شده در خانه تیمی "خونه مادر بزرگه" است. تحقیقات نشان می‏دهد که این عبارت به منظور اشاره به خانه‏های تیمی گردانندگان انقلاب مخملی استفاده می‏شده است. بدینوسیله از همه ملت شریف درخواست می‏شود به منظور نابودکردن بقیه انقلاب مخملی، خونه‏های مادربزرگه را در نقاط مختلف شناسایی و به ماموران اطلاع دهند توضیح عکسها:تصویر بالا سمت چپ مادربزرگه و مخمل را نشان می دهد که در گوشه ای مشغول برنامه ریزی برای صدور فرمان انقلاب مخملی هستند.تصویر وسط سمت چپ به ترتیب گل باقالی خانم ، آقای قوقولی ، نوک طلا و نوک سیاه را در لحظه خروج از مخفیگاه و حرکت به سمت محلهای انقلاب نشان می دهد.تصویر پایین سمت چپ حنایی و نوک سیاه را نشان می دهد.ظاهرا نوک سیاه به منظور عوض کردن پوشک حنایی ، لحظه ای از محل درگیریها دور شده است.تصویر بالا سمت راست با استفاده از دوربین دید در شب از "خونه مادر بزرگه" یا همان خانه تیمی تهیه شده است.تصویر پایین سمت راست نمای ماتی از مخمل رهبر انقلاب مخملی است که به دستور مقامات قضایی شطرنجی شده است

اعترافات تکان دهنده ما


با عنایت به ضرورت اعتراف کردن در شرایط کنونی و با توجه به اینکه مردم ایران اصولاً یا خس و خاشاکند و یا به معجزه همه هزاره‏ها اعتقاد دارند و در نتیجه اگر خس و خاشاک باشند طبیعتاً اغتشاشگر و آشوب طلب هستند و در راستای اینکه وقتی دیگران اعتراف می‏کنند،چرا ما اعتراف نکنیم؟! خودمان مثل انسانهای خیلی متشخصی که وزارت فخیمه یا به آنها اخطار داده است یا آنها را احضار کرده است، از خبرنگاران محترم خبرگزاری‏های اینا، اونا و تاس دعوت نموده و ضمن پاسخگویی به سوالات و شبهات آنها و افشای واقعیات به همه جنایات، خطاها، گناهان و کارهای کرده و نکرده خودمان و دیگران به شکل بیرحمانه‏ای اعتراف کردیم تا برای همه دوران‏ها درس عبرت شود. در ضمن باید بگوییم اعترافات آن قدر تکان دهنده بود که خبرنگاران مذکور و روسای خبرگزاری‏های مذکور تمام مدت ناحیه زانو به بالای خود را تکان می‏دادند.در ضمن تاکید می نمایم خبرگزاری تاس با خبرگزاری رسمی شوروی سابق هیچ ارتباطی نداشته و شباهت اسم تصادفی است.متن گفتگوی ما با خبرنگاران مذکور که فارغ از هر گونه فشار دادن و در نهایت آرامش و بدون نگاه کردن به نوشته‏های روی میز صورت گرفته است، به شرح زیر می‏باشد · خبرنگار اینا : قصه از کجا شروع شد - ما : از یک نگاه عاشقانه · خبرنگار اینا : لطفاً موضوع را باز کنید - ما : یک روز که برای خرید به یک کتابفروشی واقع در میدان هفت تیر رفته بودم، با یک دختر خانمی برخورد کردم که به چشم خواهری، خیلی محترم و مودب بودند. در حالیکه داشتم مبلغ مورد نظر را به صاحب فروشگاه تحویل می دادم. این دختر خانم که بعدها فهمیدم اسمش س.ت است ابروی سمت چپش را بالا انداخت. من ناخودآگاه یاد این ترانه مبتذل افتادم که می فرماید "ابرو می ندازی بالا بالا!" و متوجه شدم که سر ایشان خیلی شلوغ است. با این حال، به منظور اینکه هر از گاهی امکان احوالپرسی نامبرده را داشته باشم، شماره تلفن همراه اعتباریم را روی یک تکه کاغذ نوشته به سمت نامبرده پرتاب کرده و با عجله محل را ترک نمودم. بعد از چند روز نامبرده با من تماس گرفت. نکته جالب در زمان تماس ایشان این بود که وقتی به من زنگ زد روی صفحه تلفن همراه بنده عبارت "Private Number" درج گردید · خبرنگار اونا : این تماس کی بود - ما : چند ماه قبل از انتخابات · خبرنگار تاس : دقیقاً کی بود - ما : دقیقاً چند ماه قبل از انتخابات · خبرنگار اینا : در زمان تماس، ایشان به شما چه گفتند - ما : گفتند برای قرار کافی شاپ را ترجیح می‏دهی یا دفتر حزب مشارکت را · خبرنگار تاس: قطعاً شما دومی را انتخاب کردید - ما : بله. هر چه شما بگید · خبرنگار تاس : پس شما از طریق خانم س.ت به دفتر حزب مشارکت رفتید و با رییس سیا صحبت کردید - ما : اگر اشتباه نکنم رییس سیا با ما صحبت کرد · خبرنگار اینا : چی گفت - ما : ایشان گفتند به خیابان بروید و با یک پیت حلبی بنزین چند اتوبوس را آتش بزنید. از مردم کمک بگیرید. البته اول بگذارید انتخابات برگزار شود بعد این کارها را بکنید · خبرنگار اونا : پس شما از این طریق با آقای م.ع.ا آشنا شدید - ما : فکر کنم. الان اینقدر از کارهایی که کردم پشیمان و ناراحتم که قاعدتاً شما بهتر از من می‏دانید · خبرنگار تاس: وقتی که رییس سیا با شما صحبت می‏کرد، شخص دیگری هم در آنجا حاضر بود - ما : آقای س.ح و ب.ن و م.م هم بودند. آقای ش.ط. هم داشتند سرشان را فر شش ماهه می زدند ظاهراً دختر خانم کلینتون برایشان کلاه گیس فرستاده بودند · خبرنگار اینا: آقایانی که اسم بردید در آن لحظه چه کار می‏کردند - ما : پچ پچ می کردند. مشغول برنامه ریزی بودند که میرحسین موسوی که کاندیدا شد، دورش جمع شوند و خود را به حاکمیت وارد کنند و چون می‏دانستند نمی توانند خود را وارد کنند، تصمیم گرفتند کاری کنند که دسته جمعی خارجشان کند و اغتشاش شود. به همین خاطر س.ح با م.ت. تماس گرفت و از او نظر خواهی کرد. ظاهراً م.ت با هماهنگی ع.ر. و م.ا. گفتند حالا که چیزهای نرم جوابگوی نیاز ما نیست بهتر است از مشابه مخملین آن استفاده شود. به همین خاطر از رنگ سبز استفاده کردند · خبرنگار اونا : شما گفتید در زمان تماس خانم س.ت. با شما روی صفحه تلفن همراه عبارت ”Private Number" درج شد . آیا دلیل این موضوع را متوجه شدید - ما : بله، ایشان با تلفن همراه ماهواره ای که آقای ب.ن. برای هدایت آشوبهای خیابانی در اختیار وی قرار داده بود با من تماس گرفتند. به همین خاطر شبکه تلفن همراه قادر به تشخیص نبود و به من اعلام می‏کرد که یک شماره خصوصی به شما زنگ زده است. البته ایشان خدای نکرده کار خصوصی با ما نداشت. یک وقت سوء تفاهم نشود · خبرنگار تاس: البته شما قبلاً در رابطه با مسائل اخلاقی پیش آمده در خانه های تیمی هم گفته بودید - ما : بله، ولی اگر اجازه بدهید به خاطر حفظ آبروی اشخاص اینجا در این مورد حرفی نزنم و موضوع را در یک برنامه زنده تلویزیونی بگم. بگم · خبرنگار تاس : بله ، حتما بگید - ما : چشم. آخه اسنادش هم موجود است · خبرنگار اونا : برای راه اندازی آشوبهای خیابانی چه برنامه ای داشتید - ما : قرار شد از روز اول فعالیتهای انتخاباتی، ما بیخودی فکر کنیم که آقای موسوی برنده انتخابات است و این فکر باطل را به آقای موسوی هم القا کردیم. در این راستا اقدام به انجام نظر سنجی کردیم که در نتیجه حدود 60 درصد مردم می گفتند در نظر سنجی ها به موسوی رأی می دهند اما در انتخابات رقیب آقای موسوی رأیشان را می‏گیرد. ما کلاً با هدایت ب.ن. تصمیم گرفتیم به بهانه کاندیداتوری موسوی، چیز مردم را به هم بزنیم · خبرنگار تاس : چیز مردم را چطور می‏خواستید به هم بزنید - ما : با آشوب و اغتشاش. اطلاعات غلطی که مردم در نظر سنجی‏ها می‏دادند باعث شد، آقای موسوی فکر کند برنده می‏شود و مصاحبه کرد و این مطلب را اعلام کرد. اما به این موضوع توجهی نداشت که شکست دادن پدیده‏ای که درحد و اندازه معجزه همه هزاره هاست کار ایشان نیست. به نظر من، عادلانه این بود که موسوی نهایتاً 500 هزار رأی و رقیبشان حدود 39 میلیون رأی کسب می‏کرد تا این همه شک و شبهه به وجود نیاید · خبرنگار اینا: پس برنامه ریزی آشوب و اغتشاش در ستاد موسوی انجام می‏شد - ما : بله ، بی شک حتی برنامه ریزی کردیم که بعضی از ما کشته شویم تا احساسات مردم جریحه دار شود. برای مثال با آقای م.ه. که پسر یکی از مسوولان بلند پایه نظام و برادر خانم ف.ه. هستند،صحبت شد که خواهر ایشان یکی از قربانیان ما باشد. قرار بر این بود که آقای م.ت. این ترور را انجام دهد که مأموران فهمیدند و چند روز قبل از انجام عملیات م.ت. دستگیر شد و خانم ف.ه. هم در روز موعود دستگیر شد تا از ترور احتمالی ایشان توسط یکی دیگر از ایادی نفاق جلوگیری شود · خبرنگار اونا : به نظر شما چرا کسی که باید رأی می‏آورد، رأی آورد - ما : باید قبول کنیم که آقای م.ا.ن. بی شک باید انتخاب می‏شد. ایشان خیلی محبوب بودند و هستند. انتخابات نشان داد که ایشان محبوبترین سیاستمدار همه هزاره ها در دنیا هستند، از زمانی که آقای م.ا.ن. رییس جمهور شدند بسیاری از مفاهیم در دنیای سیاست تغییر کرد. مثلاً وقتی ما جوانتر بودیم. وقتی می خواستند به بی خاصیت بودن و بی تأثیر بودن یک پدیده اشاره کنند آن را به سیب زمینی تشبیه می کردند. اما رأی آقای م.ا.ن نشان داد که سیب زمینی هم خاصیت دارد و هم تاثیر.من از صمیم قلب از رای دادن به موسوی ابراز ندامت کرده و امیدوارم آقای م.ا.ن. تا آخر عمر همین جا که هستند بمانند تا ما روز به روز وضعمان بهتر شود و دنیا بیشتر از ما بترسد و تورم منفی شود · خبرنگار تاس : چه توصیه ای برای موسوی و دوستانتان دارید - ما : البته من دیگر با آنها دوست نیستم. ولی می خواهم به موسوی بگوئیم که آقای موسوی! من به شما علاقه دارم. برگردید به دامن مردم. بپذیرید که اگر مردم آمدند رأی دادند به خاطر شما بود. ولی قرار نبود اگر به خاطر شما می‏آیند، به شما هم رأی بدهند. به شما اطلاعات غلط دادند. شما حداکثر 1 میلیون رأی داشتید آن 12 میلیون اضافه هم، برای م.ر. و م.ک. است که با کمک آقای ب.ن. از سبد رأی آنها برداشتند و به اسم شما خواندند. اگر هم تقلبی شده به نفع شما بوده است. اسنادش هم موجود است توضیح عکسها:عکس بالا ما هستیم وقتی تصمیم گرفتیم بدون هر گونه فشار مصاحبه کنیم و عکس پایین خبرنگاران و مسولان خبرگزاریها هستند که از شدت تکان دهنده بودن اعترافات ما تکان می خوردند

شب سیاه


این روزها خیلی حوصله نوشتن نیست.جالب اینکه توان و تاب ننوشتن هم نیست.گفتنیها کم نیست.من وتو کم گفتیم.بگذریم!فعلا این شعر زیبای سایه را تقدیم می کنم به همه آنها که آرزوها و امیدشان در مسلخ بازی کثیف اصحاب قدرت قربانی شد. به ویژه آنها که جانشان را فدای نهال آزادی خواهی ملت ایران کردند.اگر چه حس غریبی به من می گوید این موج سبز به زودی و با سرفرازی به ساحل آرامش خواهد رسید.اندکی صبر برچید مهر دامن زربفت و خون گریست چشم افق به ماتم روز سیاه بخت و ز هول خون چو کودک ترسیده ، مرغ شب نالید بر درخت شب سایه برفشاند و کلاغان خسته بال از راه های دور رسیدند تشنه کام رنگ شفق پرید و سیاهی فروخزید از گوشه های بام من در شکنجه تب و جانم به پیچ و تاب در دیده پر آبم عکس جمال اوست برمی جهد ز چشمه جوشان مغز من هر دم خیال دوست چون ماهتاب برسر ویرانه های دل مستانه پای کوبد در جامه سپید پیچد صدای خنده او در دل خراب لرزد تنم چو بید این مطرب از کجاست؟...که از نغمه های او بر خانه خراب دلم سیل درد ریخت این زخمه دست کیست که بر تار می زند؟ تار دلم گسیخت چون وای وای مرگ ، جگرسوز و دلخراش چون ناله وداع ، غم انگیز و جانگزاست اندوهناک و شوم چو فریاد مرغ حق این نغمه عزاست ان نغمه عزاست که من عشق مرده را امشب به گور می برم و خاک می کنم و ز اشک غم که می چکد از چشم آرزو رخ پاک می کنم

معنای آزادی بیان


در راستای اینکه در روزهای گذشته عده ای اراذل و اوباش و خس و خاشاک در نقاط مختلف سعی کردند با سکوت راهپیمایی کنند تا همه جا اغتشاش شده و عده ای کتک بخورند و تعدادی کشته شوند و با توجه به اینکه آدم از این همه آزادی بیان لذت می برد بدون اینکه بداند آزادی بیان یعنی چه!!! به توضیح مفهوم آزادی بیان می پردازیم: *بعضی ها آزادند هر چه دلشان خواست به رقبا و مخالفانشان تهمت بزنند. *همان بعضی ها آزادند در رابطه با هاشمی رفسنجانی ، خاتمی ، موسوی ، ناطق نوری و کروبی همه چیز بگویند بدون اینکه اسنادش موجود باشد. *استفاده از عکس ها و اسناد خانوادگی دیگران به منظور نشان دادن شجاعت آزاد است. *همه آزادند هر چه که ایشان می گویند تکرار و تایید کنند. *استفاده از باتوم ، چماق ، زنجیر و حتی سلاح گرم کاملا آزاد است. *کسانی که زندانی می شوند آزادند از روی نوشته هایی که زندانبانان عزیز در اختیارشان می گذارند هر چه دلشان خواست در برابر دوربینهای تلویزیونی بگویند. *انجام تبلیغ برای نامزدهای انتخابات که حتما انتخاب خواهند شد آزاد و برای سایر نامزدها جرم است. *رای دادن به نامزدی که حتما انتخاب خواهد شد آزاد است و رای دادن به سایر نامزدها فعلا جرم قطعی نیست. *طرفداران نامزدی که حتما انتخاب می شود آزادند در هر مکان و زمان تجمع نموده و هر چه دوست داشتند به هر که دلشان خواست بگویند. *طرفداران نامزدهایی که حتما قرار نبوده انتخاب شوند فعلا اجازه دارند نفس بکشند تا بعد چه پیش آید. *تلویزیون و رسانه ها باید در اختیار نامزدی که حتما انتخاب می شود و طرفدارانش باشند. *بقیه جامعه که طرفدار نامزدهایی هستند که حتما انتخاب نمی شوند حق دارند تلویزیون تماشا کنند. *همان بقیه حق دارند دستهایشان را در جیبهای مبارک فرو کرده و سوت بلبلی بزنند چون کلا همه چیز گل و بلبل است

اعلامیه مهم میرحسین


قلم - ستاد میرحسین موسوی در اطلاعیه ای با تاکید بر اینکه موسوی در راهپیمایی خیابان ولیعصر حضور نخواهد داشت از همه مردم درخواست کرد که در دام درگیری های طراحی شده قرار نگیرند به گزارش قلم نیوز، متن اطلاعیه بسیار مهم و فوری ستاد میرحسین موسوی به این شرح است بسمه تعالی متن کامل اطلاعیه ستاد مهندس میرحسین موسوی در خصوص اعلام راهپیمایی امروز به قرار مسموع در راهپیمایی دیروز از سوی برخی افراد و به صورت خودجوش، برگزاری یک راهپیمایی در ساعت 17 امروز از میدان ولیعصر به سمت جام جم اعلام شده است. این ستاد به آگاهی عموم می‌رساند، آقای مهندس میرحسین موسوی در این راهپیمایی حضور نخواهند داشت. از مردم عزیز مجدداً درخواست می‌گردد که در دام درگیریهای طراحی شده قرار نگیرند. جمعیتها و احزاب حامی آقای مهندس موسوی در تلاشند تا با استناد به اصل 27 قانون ا ساسی مبنی بر آزادی اجتماعات به منظور برگزاری تجمع موج سبز در اعتراض به تخلفات انتخاباتی و برخوردهای خشونت آمیز و شهادت تعدادی از هموطنان ما مجوز لازم را اخذ کنند. از آنجا که با توجه به محدودیتهای شدید رسانه‌ای که دولت حاکم ایجاد کرده است، امکان اطلاع‌رسانی مناسب و به موقع از طرف ستاد وجود ندارد، مسئولیت عواقب این وضعیت که نقش اطلاع‌رسانی رسانه‌های بیگانه و پی‌آمدهای آن را تقویت می‌کند به عهده دولت حاکم است. ضمنا آقای مهندس موسوی آمادگی خویش را برای حضور در برنامه‌های مستقیم تلویزیونی برای بیان مواضع خود در خصوص انتخابات و وقایع پس از آن اعلام داشته‌اند

بیانیه "گفت و گو گران جوان" در حمایت از میرحسین موسوی


هموطن بانزدیک شدن به خردادماه ، اندک اندک، فضای رقابت انتخاباتی کشور را در بر می‏گیرد .تجربه انتخابات گذشته نشان می‏دهد که پایبندی به اصول اخلاقی و عمل به وعده‏ها و تعهدات اعلام شده در برنامه‏های تبلیغاتی اصلی‏ترین مساله‏ای است که در انتخاب نامزد ریاست جمهوری باید به آن توجه نمود.چرا که اگر فردی خود را مقید به رعایت اخلاق نداند و اهل صداقت نباشد ،به سادگی می‏تواند منکر شعارهای انتخاباتی خود شده و چه بسا در فردای به قدرت رسیدن، کرداری مخالف و متناقض با گفتار پیشین در پیش گیرد ما "گفت و گو گران جوان" که جمعی از جوانان فعال در حوزه گفت و گوی فرهنگها وتمدن ها و گروهی از فعالان سابق و فعلی دانشجویی هستیم، در انتخاب نامزد مورد نظر خود ، برخورداری از صداقت را مهمترین معیار می‏دانیم.بر ما عیان است که رییس جمهور به مقتضای موقعیت خود نمی‏تواند هر راستی را بر زبان براند، اما می‏دانیم که دروغ گفتن و کتمان حقیقت جزو مقتضیات ریاست جمهوری نیست. گواه این ادعای ما، دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و مقایسه آن با دوره بعد از ایشان است از طرف دیگر، به دلیل فعالیت در حوزه گفت و گوی تمدنها و فرهنگها ، نگران عزت و آبروی ایران وایرانی در جهانیم. نمی‏توانیم بپذیریم که در کشورهای گوناگون ، با هموطنانمان برخوردهای تحقیرآمیز صورت گیرد و روزی حجاج ایرانی درعربستان دچار دردسر شوند و دیگر روز ایرانیان را در فرودگاه دبی تحقیر نمایند و زمان دیگر به نخبگان یا ورزشکاران ایرانی ، روادید سایر کشورها را ندهند و یا در فرودگاههای کشورهای گوناگون از آنها انگشت نگاری به عمل آورند هم میهن گرامی ما "گفت و گو گران جوان" نمی توانیم قبول کنیم در شرایطی که کشورهای جدیدالتاسیس عرب بدون پیشینه تاریخی مشخص ، دم از مالکیت جزایر ایرانی خلیج فارس می‏زنند و از اسامی جعلی برای خلیج‏فارس استفاده می‏کنند، رییس جمهور به عنوان نماینده ملت ایران ، در اجلاس سران عرب حاضر شده و زیر عنوان مجعولی که برای خلیج فارس انتخاب شده است ، بنشیند. برای ما قابل قبول نیست کشوری که منادی گفت و گوی فرهنگها و تمدنها در جهان سراسر تنش و خشونت امروز است ، در سالیان اخیر در نشستهای بین‏المللی تحقیر شود و به هر بهانه با قطعنامه و تحریم مواجه گردد هموطن عزیز ما "گفت و گو گران جوان" در اندیشه انتخاب شخصی هستیم که با گفتار و رفتارش در مجامع بین‏المللی چهره‏ای از کشور کهن ایران ترسیم نماید که هرگونه اظهار نظر علیه ایران برای گوینده هزینه زا گردد. از نظر ما فردی شایسته ریاست جمهوری ایران است که در سیاست خارجی خود به معنای واقعی سه اصل عزت، حکمت و مصلحت را در نظر گرفته و دنیا را به دو بخش سیاه و سفید تقسیم نکند. رئیس جمهور مطلوب ما، شخصی است که یک روز با انکار هولوکاست دنیا را علیه ایران نمی شوراند و روز دیگر معاونش با ابراز دوستی با مردم اسرائیل ، عواطف ایرانیان را جریحه دار نمی کند . ما رییس جمهوری می خواهیم که افق دیدش در روابط بین‏المللی فراتر از آمریکای لاتین و برخی کشورهای آفریقایی باشد و سرانجام ما رئیس جمهوری را می‏پسندیم که در عین برخورد صادقانه با مردم کشورش، با جهانیان از سرعزت و با واقع بینی تعامل داشته باشد و از این رو ، ما "گفت و گو گران جوان" ضمن ادای احترام به تمامی نامزدهای محترم انتخابات ریاست جمهوری به ویژه جناب حجه الاسلام والمسلمین مهدی کروبی ، جناب آقای مهندس میرحسین موسوی را به دلیل داشتن سابقه مثبت در اداره کشور درطول دوران هشت ساله جنگ و همچنین ویژگیهای اخلاقی با ارزشی همچون صداقت و شجاعت و با هدف رهایی کشور از انزوای بین‏المللی به عنوان نامزد مطلوب و مورد نظر خویش معرفی کرده و همه هموطنان خود را به پیگیری مواضع و برنامه‏های ایشان در ایام تبلیغات دعوت می نماییم تا به صدق ادعای ما در خصوص ایشان پی ببرند.معتقدیم داور نهایی در انتخابات پیش رو ، مردم ایران هستند و رای اکثریت ملت برای همه ایرانیان باید محترم باشد

نامه ای که منتشر نشد


در پی جوسازی ها و حرکتهای تخریبی روزنامه اعتماد ملی ، علیه آقایان میرحسین موسوی و خاتمی و هواداران ایشان گروهی از جوانان حامی این دو بزرگوار قصد ارسال نامه سرگشاده ای خطاب به دبیر کل حزب اعتماد ملی داشتند که بزرگان جریان حامی خاتمی و موسوی به منظور جلوگیری از ادامه یافتن تنش و همچنین سو استفاده جریانات ضداصلاحات ، مانع ارسال این نامه شدند.به منظور آگاهی دوستان ، بخشهایی از این نامه را در پی می آورم به نام خدا دبیرکل محترم حزب اعتماد ملی و نامزد گرامی دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران جناب‏حجه‏الاسلام والمسلمین ، شیخ مهدی کروبی دامت‏برکاته سلام علیکم در جایگاه حامیان رقیب جنابعالی و برخلاف بسیاری از همفکران خود در مجموعه ستادهای جنابعالی و جناب موسوی، نه تنها شما را دعوت به انصراف واجماع نمی‏کنیم که بر عکس برای کمک به تعمیق فرآیند تحزب و دموکراسی در کشور امیدواریم همه کاندیداهای فعلی تا به آخر در صحنه انتخابات بمانند و قضاوت و رای نهایی را به مردم واگذار کنند. چرا که عمیقا معتقد به این قول حضرت علی‏ابن‏ابیطالب (ع)هستیم که هر ملتی لیاقت همان شخصی را دارد که بر او حاکم است و از همین رو معتقدیم که باید همه کاندیداهای رقیب در عرصه حاضر باشند تا در نهایت مشخص شود که کدامیک در سطح لیاقت ما شهروندان ایران هستند آنچه که بهانه و سبب نوشتن این سطور شد ، رویه‏ای است که برخی از حامیان واطرافیان شما در قبال حامیان کاندیدای مورد نظر ما و حتی طرفداران سایر رقبا در پیش گرفته‏اند.اما برخود واجب می‏دانیم که پیش از ابراز گلایه از این عزیزان ، متاثر از آداب دینی ، ابتدا خود و همه همراهان خود را به مراعات تقوای الهی و پایبندی به اخلاق و انصاف نصیحت نماییم. از همین رو ، از همه یاران خاتمی و حامیان موسوی در خواست می‏کنیم که تحت هر شرایطی اقدام به تخریب یا پاسخگویی به مدعیات هر یک از کاندیداهای رقیب و هوادارانشان ننموده و همانطور که در آغاز این مرقومه نیز گفتیم فقط و فقط در جهت تبیین اندیشه‏ها و آرای جناب میرحسین موسوی و جلب آرای همه اقشار و طبقات مردم به سمت ایشان گام بردارند جناب کروبی گلایه‎‏های خود از همراهان جنابعالی را با طرح یک پرسش آغاز می‏کنیم! نسبت میان جنابعالی با بزرگوارانی نظیر آقایان خاتمی و موسوی چگونه است و تا چه حد به رویه رسانه‏ای روزنامه کیهان اعتقاد دارید؟شاید از طرح این پرسش شگفت‏زده شده باشید، اما اجازه دهید ما نیز از وقوع برخی رخدادها پیرامون جنابعالی و اطرافیانتان ابراز شگفتی کنیم. برای ما حیرت‏آور است که دبیرکل حزب اعتمادملی یک روز اقدام به انتشار نامه سرگشاده خطاب به مدیرمسئول کیهان می کند اما با فاصله چند روز ، ارگان مطبوعاتی این حزب علیه کاندیدای جبهه اصلاحات و حامیانش به گونه‏ای تیتر می‏زند که انگار با پیچیده‏ترین شبکه گروههای فشار و چماقدار مواجه شده و در واقع از لحاظ چارچوب مطبوعاتی ، مدرن شده روش روزنامه کیهان را به کار می‏بندد آقای کروبی ما نیز می‏دانیم که عرصه رقابتهای انتخاباتی ، میدان بهره‏گیری از همه روشها و ابزار قانونی موجود برای کسب پیروزی است . اما این سوال پیش‏می‏آید که سهم اخلاق و انصاف دراین میان چه می‏شود؟ آیا در پس پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، آن میزان از مزایا پنهان است که عده‏ای حرمت دوستان و یاران قدیمی خود را نیز نگه ندارند؟ آیا در روز 23 خرداد و علی‏رغم هر نتیجه‏ای که در انتخابات حاصل شود، قرار است حامیان هر یک از کاندیداها در یک جزیره مستقل و مجزا زندگی کنند که امروز چنین فارغ از اندیشه فردا، رفاقتهای گذشته را فراموش کرده‏اند؟ فرض محال، محال نیست. آیا اطرافیان شما می‏دانند اگر حتی براساس احتمال یک در هزار، انتخابات ، میان جنابعالی و رقیبی غیر از میرحسین موسوی به دور دوم کشیده شود، برای پیروزی ، به معنای واقعی محتاج پایگاه رای حامیان موسوی خواهند بود؟ آیا صدمات و دلخوریهای ناشی از ادبیات مورد استفاده در رابطه با این گروه ، در مدت زمان یک هفته‏ای مابین مرحله اول و دوم انتخابات، توسط روزنامه اعتماد ملی جبران خواهد شد؟ مسند نشینان امروز روزنامه حزب شما، این تجربه ناکام را در انتخابات 84 در رابطه با آیت‏الله هاشمی رفسنجانی از سر گذرانده‏اند و گویا نه تنها از آن درس نگرفته‏اند، بلکه این بار به گونه‏ای دیگر در تلاش برای تکرار آن هستند حضرت حجت‏الاسلام به منظور جلوگیری از اطاله کلام و در آستانه آغاز رسمی تبلیغات انتخاباتی،درخواستهای خود از جنابعالی را به طور شفاف به شرح زیر اعلام می‏داریم به حامیان و اطرافیان خود بفرمایید از حرمت شکنی بپرهیزند و فراموش نکنند جایگاه و اعتباری که بسیاری از آنها صاحب آن شده‏اند از برکت دوران زمامداری شخصی است که امروز برای رسیدن به پیروزی، تخریب او و هوادارانش را به هر شکلی جایز می دانند به دوستان قدیمی و ان‏شاء‏الله رفقای آینده ما تذکر بدهید که لااقل درست در زمانی که تئوری‏پردازی را عیب رقیب خود معرفی کرده و در مذمت آن سخن می‏گویند ، ریسمان تئوری‏پردازی به گردن خود نبافند به اطرافیان خود بگویید که برخورداری از حمایت بخشهایی از بسیج و سپاه لزوما عیب نیست و اگر خود به دلیل یکجانبه‏گرایی موفق به جلب حمایت گروهها واقشار مختلف جامعه برای نامزد مطلوب خودشان نشده‏اند ، دلیلی هم ندارد با طعن و کنایه نارضایتی خود را از اعلام حمایت این عزیزان از کاندیدای رقیب اعلام کنند. حتما شما هم با ما موافقید که همراه شدن و اعلام رای این عزیزان به نفع یک نامزد قبل از انتخابات ، بسیار بهتر و مطلوبتر از ابراز شکوه و گلایه از وجود امدادهای غیبی در فردای انتخابات است در پایان ، در جایگاه گفت و گو با جنابعالی به عنوان یکی از چهره های دلسوز و صادق نظام و به منظور نشان دادن حسن نیت خود و دوستانمان ، بار دیگر از همه یاران خاتمی و حامیان موسوی علیرغم اختلاف نظر و سلیقه احتمالی در برخی از مسائل ، به منظور نیل به هدف مشترک که پیروزی در انتخابات 22 خرداد است خواهشمندیم موارد زیر را در همه فعالیت‏ها و برنامه‏ها سرلوحه‏ قراردارند فراموش نکنیم فارغ از نتیجه انتخابات ، اصلاحات زنده است و زنده خواهد ماند و باید در اندیشه تعمیق آرمان اصلاحات از فردای انتخابات باشیم در جایگاه یاران خاتمی در همه مراحل پایبندی خود را به سه اصل آزادی در اندیشه ، منطق در گفت و گو ، قانون در عمل نشان دهیم پاسخ تخریبها و اتهامات و توهینهای احتمالی هواداران رقبای ما، فقط یک لبخند است.فراموش نکنیم قضاوت نهایی با مردم خواهد بود از خاطر نبریم که همه این تلاشها و رقابتها برای بهتر شدن اوضاع وطن است ، پس مبادا به گونه‏ای عمل نماییم که پس از انتخابات بخش عمده‏ای از نیروها و پتانسیلهای کشورقربانی رقابتهای انتخاباتی ما شده باشند برای پیشبرد هدف مهم سید محمد خاتمی که همان اخلاقی کردن سیاست می‏باشد و به منظور نشان دادن پایبندی خود به مرام و مسلک خاتمی و موسوی در تمام مراحل تبلیغات، به جز اقناع عموم به حضور در انتخابات و تبیین آرا و افکار و برنامه‏های مهندس موسوی هیچ برنامه‏ و هدف دیگری را پیگیری نکنیم ما ضمن ادای احترام مجدد به تمامی کاندیداهای حاضر در صحنه و حامیانشان ، به ویژه جنابعالی ، حضرت حجت‏الاسلام و المسلمین کروبی، امیدواریم نتیجه انتخابات هرچه که هست ایرانی آبادتر، آزادتر و مستقل تر را به ارمغان بیاورد

دو خواهش از شیخ مهدی کروبی


این روزها از اردوگاه انتخاباتی شیخ مهدی کروبی جار و جنجال وهیاهوی فراوانی به گوش می رسد و گویا مشاوران حرفه ای و قدر ایشان می خواهند به هر طریقی توجه افکار عمومی را به سمت شیخ جلب نمایند. دیدار با یک خواننده زیر زمینی ، انتشار نامه تند علیه مدیر مسئول کیهان ، بیان اظهارات تند و تیز علیه شورای نگهبان و خط و نشان کشیدن برای سپاه و بسیج به علاوه استفاده از چهره های مطرح دوران اصلاحات در ستاد انتخاباتی آقای کروبی از جمله این حربه هاست.هر فرد آشنا به اصول تبلیغات و بازاریابی می داند که یکی از ابتدایی ترین اصول تبلیغ ، بلوف است. اما سوال اصلی این است که برای فردی که قصد تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری یک کشور را دارد ، استفاده از این تکنیک تا چه حد مجاز است؟! جناب کروبی یقینا بهتر از من می دانند که حدود اختیارات ریاست جمهوری در ایران چیست.اطمینان دارم ایشان آگاهی دارند که شورای نگهبان نهادی نیست که ملزم به پاسخگویی به رییس جمهور باشد.آقای کروبی احتمالا می دانند که سپاه ، بسیج و سایر نهادهای نظامی به هیچ عنوان تحت امر رییس جمهور نبوده و وظیفه ای نیز در این باره ندارند.شیخ حزب اعتماد ملی قاعدتا زمانی که عزم خود را برای حضور دوباره در عرصه انتخابات ریاست جمهوری جزم کرده بود به یاد می آورد که در دوره قبل ، آن گاه که آن نامه جنجالی را پس از برگزاری انتخابات منتشر نمود تنها توانست از آن بهره برداری تبلیغاتی کرده و زمینه تشکیل حزب را فراهم کند.نگارنده برای آقای کروبی احترام قائلم و این را در یادداشت دیگری پیشتر نیز گفته ام.ولی نمی توانم قبول کنم در حالی که هنرمندان بسیاری در این مملکت گرفتار هزار و یک مشکل برای اداره زندگی روزمره و فعالیت حرفه ای هستند ، شیخ مهدی کروبی با بیش از 60 سال سن ، برای جلب نظر و رای با شخصی دیدار کند که با عرض معذرت ، به کار بردن لفظ هنرمند یا حتی خواننده برای ایشان توهین به مفهوم هنر و فرهنگ در تمام طول تاریخ است.نمی توانم بپذیرم که آقای کروبی برای نشان دادن قدرت و نفوذ شان برای تشکیل ستاد انتخاباتی متوسل به چهره هایی شود که در زمان جنجال حکم حکومتی در مجلس ششم ، بیشترین حجم آتش را علیه ایشان به کار بستند (و امروز هم به نظر می رسد بیشتر از روی لجاجت با خاتمی یا موسوی و با هدف تسویه حساب شخصی با یکی از این دو بزرگوار به حلقه یاران کروبی پیوسته اند) و جالب تر از آن نمی توانم بپذیرم که شیخ مهدی کروبی که در دفاع از عملکرد خویش در مجلس ششم بارها صدور حکم حکومتی را بهانه می کرد ، امروز چنین مدعی برخورد و ایستادگی در برابر نهادهای تحت نظر رهبری در صورت پیروزی در انتخابات شود.روزنامه کیهان سالهاست که در این مملکت از محل بودجه عمومی اقدام به انتشار تهمت و توهین علیه منتقدان ، دانشجویان و دگراندیشان این مملکت می کند.حال طبیعی است که این سوال مطرح شود که آقای کروبی را چه شده که در آستانه انتخابات و پس از سالها دم فرو بستن در برابر کیهان ناگهان چنین نامه پر سرو صدایی منتشر می کند.آقای کروبی به واسطه ریش سفیدی سالیان پیش برای زندانیان و دانشجویان ستاره دار ، امروز توفیق حضور بسیاری از آنها را در کنار خود و در جمع حامیانش دارد و در این باره مانور تبلیغی خوبی از سوی ستاد ایشان انجام می شود.اما اجازه می خواهم که یاد آوری کنم دانشجویان ستاره دار و فعالان دیگری نظیر نگارنده هستند که با تمام احترامی که برای ایشان قائلند در حال حاضر در اردوگاه رقیب اصلاح طلب آقای کروبی قرار دارند.از جناب کروبی و اعضای ستاد ایشان می خواهم که در شعارها و تبلیغات خود به گونه ای عمل نکنند که در صورت پیروزی در انتخابات در مقابل سیل مطالباتی و توقعاتی که خود در مردم ایجاد کرده اند ، ایشان را یارای مقاومت و ایستادگی نباشد و بار دیگر برای توجیه ناتوانی خود برای مثال صدور حکم حکومتی را بهانه کرده و از رهبری هزینه نمایند.می دانم که اگر چه ستاد رقیب اصلاح طلب آقای کروبی مملو از سربازان بی نام و نشانی است که شاید نسبت به ژنرالهای حاضر در ستاد ایشان چندان شوری در میان بعضی از طبقات جامعه بر نمی انگیزانند اما فراموش نکنیم کشور در صورت عدم پیروزی احمدی نژاد در انتخابات نیازمند رییس جمهوری است که با یاری و مشارکت همه نیروهای صاحب فکر و عاقل کشور ، صرفنظر از وابستگی های سیاسی آنها اقدام به بازسازی و احیای زیرساختهای اقتصادی و فرهنگی جامعه نمایند.اینکه فی المثل کسی اقدام به ایجاد جار و جنجال تبلیغی نماید و در روز آخر تبلیغات اعلام نماید که در صورت پیروزی ، غلامحسین کرباسچی را به عنوان معاون اول ، عطا اله مهاجرانی را به عنوان وزیر خارجه ، محمدعلی ابطحی را به عنوان وزیر فرهنگ ، جمیله کدیور را به عنوان وزیر علوم و عباس عبدی را به عنوان سخنگوی دولت معرفی خواهد کرد و در فردای پیروزی بهانه جویی کند که مجلس با ما همسو نبود و به خاطر تعامل با مجلس چنین نخواهم کرد یا اینکه حکم حکومتی چنین بود که من چنان نکنم ، دردی از مردم و مملکت دوا نخواهد کرد.اینکه امروز دم از تغییر قانون اساسی زده شود و فردا بگوییم با عرض معذرت تغییر قانون اساسی در حوزه اختیارات رییس جمهور نمی باشد چندان زیبنده نیست.امیدوارم شیخ فراموش نکند که برای خاتمی که نه اهل جار و جنجال و شوی تبلیغی بود و نه برای سپاه و بسیج خط و نشان می کشید و نه به دنبال تغییر قانون اساسی بود هر نه روز یک بحران آفریده شد پس خدا عاقبت مملکت را به خیر کند روزی که رییس جمهورش قصد سر شاخ شدن با سایر بخشهای حاکمیت را داشته باشد و در سخنرانیها و نطقهایش در جایگاه رییس جمهور "هل من مبارز" بطلبد.جناب کروبی!به عنوان یکی از علاقمندانی که مسلما در دور نخست انتخابات به شما رای نخواهد داد از جنابعالی و اطرافیانتان دو خواهش دارم:نخست آنکه لطفا با مردم و مخاطبانتان صادق باشید.دوم آنکه فراموش نکنید ایران بعد از احمدی نژاد بیش از هر چیزی آرامش می خواهد

بیانیه "گفت و گو گران جوان" پیرامون تضییقات ایجاد شده برای جمعی از ناشران


والقلم در روزهایی که به واسطه برگزاری بیست و دومین دوره نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، میان اهل نشر و مطالعه به بهار کتاب معروف است، زمزمه‏هایی مبنی بر ایجاد محدودیت برای برخی از ناشران خوشنام و با سابقه کشور به گوش می‏رسد. مانع تراشی در راه حضور در نمایشگاه بین المللی کتاب، تعلل و تردید در تمدید مجوز فعالیت ناشران معتبر و در نهایت تخریب غرفه موسسه انتشارات اطلاعات در نمایشگاه از وقایع نگران کننده‏ای است که موجب نگرانی علاقمندان به کتاب و اهل فرهنگ می‏گردد. معتقدیم بخش عمده این تضییقات، ثمره گسترش دامن دولت در حوزه فرهنگ است. شاقول‏ها و سنجه‏های سلیقه‏ای که این روزها به عنوان معیاری برای صدور مجوز انتشار آثار هنری و فرهنگی توسط اصحاب دولتی فرهنگ، استفاده می‏شوند، ثمری به جز ایجاد فضای یاس و ناامیدی و دلسردی در میان قشر فرهنگی و صاحب قلم و فراهم نمودن زمینه مناسب برای انتشار و تکثیر محصولات مبتذل و بی محتوای فرهنگی و هنری و در نتیجه تنزل سلیقه فرهنگی جامعه با فرهنگ ایرانی ندارد ما بر این باوریم، تحدیدها و تهدیدهای موجود علیه ناشران و نویسندگان در تناقص و مخالفت آشکار با اصول 22، 28 و 37 و بند 4 اصل 43 قانون اساسی جمهوری اسلامی است. و از آنجا که به عنوان یاران سید محمد خاتمی به سه اصل "آزادی در اندیشه ، منطق در گفت و گو و قانون در عمل" معتقدیم و در جایگاه حامیان میرحسین موسوی خواهان "ایران پیشرفته با قانون، عدالت و آزادی" هستیم، رویه فعلی را با اعتقادات و آرمانهای خود همسو و هم راستا نمی‏بینیم از این رو، ما "گفت و گو گران جوان" ضمن اعتراض به محدودیتهایی که به ناشران روا داشته می شود، تأکید می کنیم که راه برون رفت جامعه فرهنگی کشور از شرایط ناپسند و نامطلوب کنونی، نیل به سمت ایده و اندیشه "دولت فرهنگی-فرهنگ غیر دولتی" است. به همین دلیل صرفنظر از تب و تاب سیاسی ناشی از انتخابات ریاست جمهوری و در راستای نصیحت اولیای امور، از دست اندرکاران دولتی فرهنگ می خواهیم نسبت به اصلاح رویه فعلی خود اقدام نموده و به خاطر داشته باشند که اهل قلم، صاحبان سلاح نیستند که برای کنترل آنها نیاز به "بگیر و ببند" باشد. ایران امروز برای تزریق روحیه نشاط و امید، محتاج صاحبان قلم و اصحاب غیر دولتی فرهنگ است، پس باید نوع نگاه به این جماعت را اصلاح نمایند ما "گفت و گو گران جوان" به ایرانی آبادتر، آزادتر و مستقل‏تر می اندیشیم. به آن امید! والسلام

گفت و گو گران جوان


آنچه در پی می آید متن نخستین بیانیه "گفت و گو گران جوان " است همشهری گرامی شاید شما هم گلایه ها و دلخوری های بسیاری از وضع امروز کشور داشته باشی. ماهم همچون شما از فشار اقتصادی و اجتماعی نالانیم! ما هم نیازمند فضایی برای تنفسیم! ما هم در آرزوی سرافرازی ،عزت وآبروی ایران زمین در جهانیم و از انزوای وطن بیمناک! ماهم ، بسان شما دوست داریم حریم شخصی و خصوصیمان محترم بماند ! ما هم خواهان نشاط ،شادمانی و امید در زندگی روزمره خویشیم! ما هم از گسترش اعتیاد و نابسامانیها و ناهنجاریهای اجتماعی نگرانیم! ماهم معتقدیم، برخورد خشونت بار و شلاقی با نسل جوان، نمی تواند راهگشا باشد! ما هم مانند شما از مدارک جعلی و قلب واقعیتها خسته شده‏ایم! ما هم از چهره‏های عبوس و در هم کشیده و اشکها و لبخندهای مصنوعی صاحب منصبان و از دروغ وریا و وعده‏های پوشالی دلگیریم همشهری عزیز ما هم مانند شما، جایی می خواهیم که در آنجا نفسی تازه کنیم!ما هم تغییر این وضع نگران کننده را آرزو می کنیم و به همین دلیل می‏خواهیم، با صندوقهای رای آشتی کنیم. ما، می خواهیم از حق خود در تعیین سرنوشتمان به درستی استفاده کنیم نه به خاطر جملات کلیشه‏ای بلکه به خاطر خودمان، به خاطر فرزندان مان و به خاطر آینده مان ، در انتخابات شرکت خواهیم کرد و به مهندس موسوی که نماد صداقت در برابر تزویر و نماد کار به جای شعار است ، رای خواهیم داد می خواهیم با شرکت در انتخابات سرنوشت خود را از سر بنویسیم پس همراه شو عزیز گروه گفت و گوگران جوان

بیانیه حقوق شهروندی


در راستای لزوم شفافیت و پاسخگویی مسئولان و با عنایت به اینکه ما هنوز رییس جمهور نشده می خواهیم پایبندی خود به شعارهایمان را نشان دهیم به منظور پاسخگویی به شبهات خواهرمان مریم که نکاتی را در باب بیانیه اعلام کاندیداتوری ما مطرح کرده اند ؛ بیانیه دوم خود را به این شرح و با محوریت حقوق شهروندی منتشر و مواضع خود درباره شبهات مذکور را اعلام می نماییم: *ما در ایران زندانی سیاسی نداریم و اگر زبانم لال یک روز زندانی سیاسی داشتیم اصلا ایرادی ندارد!مگر اصغر قاتل هم زندانی نبود؟!خب زندانیان سیاسی هم مثل ایشان هستند و اصلا فرقی ندارند!من با هر نوع تبعیض مخالفم! *در رابطه با گشتهای ارشاد باید بگویم اگر کروبی رییس جمهور شود خودشان گشتها را جمع می کنند ، اگر هم موسوی رییس جمهور شود خودش گشتها را جمع می کند اگر هم من رییس جمهور شوم احتمالا گشتهای ارشاد خودشان مرا جمع می کنند! *به قول رقیب عزیزمان میرحسین موسوی ، سهام عدالت مصیبتی است که برای دولت بعد به ارث گذاشته می شود و من هم به همین خاطر و از آنجا که تفاوت بنیادین با دیگر رقیب عزیزمان محمود احمدی نژاد ندارم سهام عدالت را ادامه می دهم.به این منظور همانطور که در بیانیه قبل هم گفتم گروه مشاوران اقتصادی اینجانب مذاکراتی با قالیشویی شربت اوغلی ، فروشگاههای دریانی ، حاج حسین سوهانی و پسران و ... انجام داده اند. *از نظر اینجانب همه شهروندان ایرانی حق دارند زندگی کنند اما در باره حق اعتراض و انتقاد آنها باید بیشتر فکر کنم.در عین حال به منظور نشان دادن پایبندی خودم به مبانی آزادی بیان ، از اعتراضهای به حق و تظاهرات مردم ونزوئلا علیه مخالفان دولت این کشور و برادر عزیزمان هوگو چاوز حمایت می کنم. *با هر نوع برخورد با دانشجویان مخالفم و معتقدم اگر دانشجویی کار بدی کرد باید بدون هر نوع برخورد و با شیوه هوشمندانه و نرم ایشان را به محلهای مربوطه منتقل کرد. *به نظر من مشکل جامعه ، مو و ظاهر جوانان نیست و باید جوانان آزاد باشند همانطور که ما می خواهیم ظاهر خود را انتخاب کنند. *در رابطه با احزاب و گروههای سیاسی باید بگویم که من هیچ اعتقادی به احزاب ندارم اما اگر حزبی متعلق به ما باشد یا از ما طرفداری کند بسیار خوب است و باید از آن حمایت کرد.احزاب و گروههای مخالف ما هم اصولا سودی برای کشور ندارند و بهتر است یا کلا نباشند یا اگر هم خواستند باشند خیلی نباشند! *مطبوعات آزادند در حمایت از ما و تبلیغ برای ما هر چه دوست دارند بنویسند و اگر هم خواستند از ما انتقاد یا با ما مخالفت کنند باز هم آزادند در طرفداری و حمایت از ما هر چه می خواهند بنویسند. *سایر مواضع ما در بیانیه های آتی اعلام می گردد و تنها ذکر این نکته لازم است که من تا آخر در صحنه می مانم و آنقدر می ایستم که مجبور شوم بروم

بیانیه اعلام کاندیداتوری ما


در راستای لزوم احساس تکلیف و با توجه به درخواستهای مکرر ملت شریف ایران از اینجانب برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری و ایجاد تغییر در شرایط حاکم بر کشور بدینوسیله رسما نامزدی خود را برای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اعلام داشته و ضمن تشکر از همه گروههایی که از من حمایت کرده و می کنند و شاید بعدا بکنند مهمترین برنامه های انتخاباتی خود را به شرح زیر اعلام می دارم.مشروح این برنامه ها در آینده توسط ستادهای خودجوش مردمی که در حال نوشتن برنامه برای من هستند اعلام خواهد شد:*هدف اصلی من از کاندیداتوری مبارزه با زالوهایی است که از نفت مملکت خود را چاق می کنند و آنچنان به چاههای نفت چسبیده اند که آوردن نفت سرسفره های مردم را دچار اختلال می کند. *من تعهد می کنم در صورت پیروزی در انتخابات به جای توزیع سیب زمینی در همه نقاط کشور به مردم املت رایگان بدهند. این امر مانع از هجوم مردم به محل سکونت من برای خرید گوجه فرنگی ارزان خواهد شد و رفاه ملت شریف را به دنبال خواهد داشت. *اولویت من در سیاست خارجی گسترش روابط با کشورهای مهم و پیشرفته و تاثیرگذار نظیر هندوراس ، ماکائو ، بوتسوانا ، سنت وینسنت و گرانادا و... می باشد.همچنین حتی الامکان از کشورهای مظلوم عرب و سران نحیف آنها با تمام قوا حمایت کرده و به آنها کمک می کنم.به کسی هم ربطی ندارد که این کشورها راجع به خلیج فارس و جزایر ایرانی چه می گویند. *در دوره ریاست جمهوری من هیچ ایرانی با مفاهیمی همچون تورم ، بیکاری و خط فقر برخورد نخواهد کرد و کلا اوضاع گل و بلبل خواهد بود. *من به هر ایرانی ماهیانه 55 هزار تومان به علاوه سهام شرکت ملی نفت و سهام قالیشویی شربت اوغلی را خواهم داد و از محل سود آن به هر ایرانی یک دستگاه آپارتمان در کیلومتر 341 کویر لوت اعطا می کنم. *در راستای حمایت از اهالی فرهنگ دستور خواهم داد سری دوم سریال یوسف پیامبر ساخته شود تا مردم بفهمند بالاخره زلیخا کلا چه کار کرد؟! *به منظور ترویج موسیقی غنی و پرمحتوای ایرانی با تمام خوانندگان زیرزمینی و رو زمینی مانند سوسیس مانکن ، میشولک ، دمبل سگک و امثالهم جلسات منظم فرهنگی خواهم داشت. *با هدف حمایت از آزادی بیان و مطبوعات دستور خواهم داد بودجه روزنامه کیهان 200 برابر شده و صدا و سیما هر 5 دقیقه یکبار اخبار بیست و سی شبکه دو و بیست شبکه خبر را از تمامی بخشهای خبری پخش کنند. *در دوران ریاست جمهوری من ورزش شکوفا شده و تضمین می کنم حداقل یک ورزشکار در بازیهای المپیک 2012 لندن اعزام نموده و باشگاههای فوتبال ما موفق به کسب مساوی در برابر تیمهای عربی و آسیای میانه شده و تیم ملی به بازیهای جام ملتهای آسیا صعود کند. *با عنایت به آماده شدن برنامه های من در روزهای آینده بیشتر از این مزاحم اوقات ملت شریف ایران نشده و امیدوارم از تماشای سریال جومونگ لذت ببرند.در انتها خواهش می کنم چون ما اصولا به چیزهای خودجوش امیدواریم لطفا همه به صورت خودجوش به ما کمک مالی و نقدی و غیره بکنند تا نشان بدهند که شعار ما تغییر است و ما می توانیم تغییر بدهیم و بکنیم توضیح عکس:مهندس حامد شجاعی در لحظه شنیدن خبر کاندیداتوری خودش از رادیوی گوشی تلفن یکی از اعضای مستضعف ستادهای خودجوش انتخاباتی

Persian Persian Persian Gulf


آی!با شما هستم ای مظاهر غیرت!ای سران عرب!به چه چیز خود می نازید؟به شکمهای برآمده تان؟یا به اندام متناسبتان؟شاید هم به عشرتکده های مملو از دختران روس و عرب و خاور دور؟قدمت کشورهایتان چقدر است؟اگر اشتباه نکنم سن پدر من از قدمت خیلی از کشورهای شما بیشتر است!گوشهایتان را باز کنید!البته اگر نفس نفس زدن ناشی از پرخوری و شکم گندگی به شما مجال شنیدن می دهد!آن زمان که پدران شما در بیابانها به شکل انسانهای بدوی زندگی می کردند و عمق نگاهشان به زندگی ، در زنان و شتران خلاصه می شد و آن زمان که فشار گرسنگی ، اجداد شما را وادار به شکار سوسمارهای صحرا می کرد و آن زمان که با هر طوفان شن ، زندگی اجدادتان زیر و رو می شد و آن زمان که اجدادتان دخترانشان را زنده به گور می کردند ، در آب و خاکی که امروز ایران می نامند تمدن و زندگی مدنی برپا بوده است.در آن زمان این کشور صاحب حکومت مرکزی و صنعت و کشاورزی قاعده مند بوده است.ایران آن روز دارای ارتش منظم و نیروی دریایی بوده است.در همان زمان کانالی که امروز شبه جزیره در بن بست مانده شما را به آن سوی دنیا متصل می نماید و کانال سوئز نام دارد ، توسط داریوش کبیر پادشاه ایران ایجاد شد و دقیقا از همان زمان آبهای حایل میان تمدن ایرانی و زندگی بدوی اجداد شما دریای پارس نام گرفت و امروز هم همان آبها ، خلیج فارس (پارس) نامیده می شود.اتفاقا از همان زمان جزایری که شما امروز ادعای تملک آن را دارید تحت تملک حکوت ایران و اقامتگاه ایرانیان بوده است و تا همیشه چنین خواهد بود!همانطور که بحرین و امارات و قطر هم جزیی از خاک ایران بوده اند!بدانید که اگر دولتمردان ایران بنا به مصالحی که برای اکثریت ایرانیان قابل فهم نیست در برابر گستاخی های شما سکوت کرده اند ، از نظر بسیاری از ما ایرانیان ، شما سران عرب افرادی بی غیرت و بی خاصیت و نمک نشناسید!!!بسیاری از ایرانیان هیچ علاقه ای به شما و ارتباط با شما ندارند!امیدوارم به شما بر بخورد!به نظر من ، شما سران عرب ، بویی از شرافت و مردانگی نبرده اید.بدانید که خلیج فارس(پارس) برای همیشه خلیج فارس(پارس) بوده و برای همیشه خلیج فارس(پارس) خواهد ماند

رفت آن گل من از دست


بیژن ترقی در سال 1308 در تهران متولد شد و در سال 1388 درتهران در کنج تنهایی در گذشت.همین!اجازه بدهید نه ابراز تاسف کنم و نه مرثیه بگویم.چون حالم از این مرده پرستی و خصم جان بودن خودمان به هم می خورد.اگر واقعا این همه اشک تمساحی که این روزها برای ترقی ریخته می شود از روی عشق به او بود ترقی نیز مانند پرویز یاحقی یا ایرج بسطامی یا خیلی های دیگر در کنج عزلت از دست نمی رفت و یا مثل استاد پایور یا استاد شهناز یا استاد کسایی به کنج فراموشی رانده نمی شد.این بار برای اینکه خودم و این خصلت مرده پرستی را تنبیه کنم حتی در ختم ترقی شرکت نکردم.چرا که تا وقتی زنده بود خیری از من و امثال من و تقدیری از سوی من و امثال من از ترقی و امثال ترقی نشد که حالا پس از مرگش و با شرکت در ختمش بخواهد رقم زننده حادثه ای باشد.تنها برای ادای احترام به او متن ترانه معروف "بیداد زمان" از سروده های زنده یاد بیژن ترقی را که نخستین بار با آهنگسازی زنده یاد پرویز یاحقی یل موسیقی ایرانی و با صدای بانو مرضیه خواننده توانمند اجرا و زنده یاد ایرج بسطامی در آخرین سالهای حیات کوتاهش آن را چنان بازخوانی کرد که استاد یاحقی بعد از درگذشت بسطامی از شنیدن آن اشک حسرت بر گونه ریخت در اختیار دوستان می گذارم.چقدر جالب است که اکثر این هنرمندان در بین ما نیستند اما الحق در ذهن و دل مردم از خیلی از زندگان زنده یادترند.راستی کسی نمی خواهد سراغی از استاد همایون خرم بگیرد به رهی دیدم برگ خزان پژمرده ز بیداد زمان كز شاخه جدا بود چو ز گلشن رو كرده نهان در رهگذرش باد خزان چون پیك بلا بود ای برگ ستمدیده پاییزی آخر تو ز گلشن ز چه بگریزی روزی تو هم آغوش گلی بودی دلداده و مدهوش گلی بودی ای عاشق شیدا دلداده رسوا گویمت چرا فسرده ام در گل نه صفایی نی بوی وفایی جز ستم ز وی نبرده ام خار غمش در دل بنشاندم در ره او من جان بفشاندم تا شد نوگل گلشن و زیب چمن رفت آن گل من از دست با خار و خسی پیوست من ماندم و صد خار ستم وین پیكر بی جان ای تازه گل گلشن ! پژمرده شوی چون من هر برگ تو افتد به رهی پژمرده و لرزان

هر خانواده یک خانه


دوستی به نقل از یک منبع معتبر نقل کرد که شعار انتخاباتی یکی از نامزدهای انتخابات 22 خرداد قرار است این باشد:"هر خانواده یک خانه".شعار بسیار هیجان انگیزی است ؛ اما پیرامون آن ابهاماتی هم وجود دارد.اول آنکه هر خانواده یک خانه چی؟یک خانه اجاره ای؟یک خانه کلنگی؟یک خانه در بیابان؟یک خانه اگر داشت خیلی خوب بود؟مشاهده می شود که این عبارت هیجان انگیز سرشار از ابهام است.از طرف دیگر این نامزد خیلی عزیز و محبوب و بین المللی حتما قادر به توضیح این موضوع خواهند بود که اگر مراد از این شعار صاحب خانه شدن هر خانواده است چرا در دوره چهارساله ریاست جمهوری ایشان نه تنها این اتفاق نیفتاد و بلکه بسیاری از افراد به نوعی بی خانمان هم شدند؟یعنی حتی قادر به تمدید قراردادهای اجاره نشینی خود با مالکان هم نبودند و مجبور به تعویض منزل خود در جهت نزولی شدند.همچنین همین نامزد محترم حتما توضیح خواهد داد که چرا تورم 12 درصدی با نفت حدودا 30 دلاری در زمان آغاز به کار ایشان تبدیل به تورم حدود 30 درصدی با نفت 150 دلاری شد و امروز هم که به گفته وزیر ایشان تورم در حدود 17 درصد با نفت 40 دلاری است فشار اقتصادی، اقشار مختلف جامعه را زیر منگنه قرار داده است.چرا که اگرچه امروز در ظاهر، تورم نسبت به چند ماه قبل کاهش یافته است اما قدرت خرید مردم هم به شدت کم شده و کسی را یارای لذت بردن از این کاهش تورم نیست.دوست عزیز نامزد انتخابات!!!شما زحمات زیادی برای این مملکت کشیده اید.خیلی ممنون!اما با استناد به شعارهای حضرتعالی در دور قبل انتخابات ، زحمتهای زیادی را هم نکشیده اید!!!لطفا در این دور لااقل شعار ندهید.خیلی محنرمانه بیانیه صادر فرمایید و بگویید می خواهید نامزد انتخابات شوید و بر سیاق دوره نخست مسئولیت مملکت را اداره کنید.همین که سفره های ما نفتی شده است کفایت می کند.ما از خیر صاحب خانه شدن گذشتیم.حضرت حافظ می فرماید:ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد

خودکشی از ترس مرگ


چند روز پیش ، به اتفاق عده‏ای از دوستان در خدمت جناب آقای مهندس بهشتی ، معاون رییس جمهور در دولت اصلاحات و رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی بودیم.انتخابات 22 خرداد از جمله مسائلی بود که در جلسه مذکور به گفتگو درباره آن پرداختیم .جناب آقای بهشتی تعابیر بامزه‏ای درباره موضوع تحریم انتخابات و قهر با صندوقهای رای داشتند،از جمله اینکه گفتند کسانی که به بهانه عدم حضور کاندیدای مطلوب وایده‏آل خود در انتخابات ،گزینه عدم شرکت را انتخاب می‏کنند، مانند شخص پابرهنه‏ای هستند که در زمین پر گل و لای به فروشگاه کفش برود و طلب کفش سیندرلا کند.آن هم در حالی که فروشگاه مذکور تنها دو جفت کفش قابل عرضه دارد یکی تنگ و دیگری گشاد! طبیعتا عقل حکم می کند انسان ابتدا پای خود را با یکی از این دو جفت کفش ولو تنگ یا گشاد بپوشاند تا از آسیب در امان ماند و سپس سراغ کفش سیندرلا را بگیرد حال ، دوستان تحریمی گویا ترجیح می دهند با پای برهنه و مجروح از خیر کفش موجود بگذرند و به امید یافتن کفشهای سیندرلا زندگی خود را به خطر بیندازند! حقیقت این است که عزیزان تحریمی ، عمدتا با دو بهانه در انتخابات شرکت نمی کنند. گروهی معتقدند که انتخابات در کشور ما صرفا نمایشی است و نتیجه از پیش معلوم است.در پاسخ به این دوستان باید گفت ، تجربه حماسه دوم خرداد نشان می دهد که اتفاقا هرگز چنین نیست.از طرفی با فرض صحت ادعای این عزیزان ، این سوال مطرح می شود که آیا عدم شرکت در انتخابات با این بهانه به جز خودکشی از ترس مرگ است؟کدام انسان عاقلی است که حتی احتمال بسیار کم بقا را نادیده گرفته و حیات خود را با اراده از بین ببرد؟ گروه دوم تحریمیون به این امیدند که با عدم مشارکت در انتخابات مشروعیت نظام را به چالش بکشند.در پاسخ به این گروه نیز باید گفت نظام حکومتی که از پشتوانه یک انقلاب مردمی برخوردار بوده و با گذشت 30 سال از انقلاب دوران استقرار و تثبیت را از سر گذرانده به این سادگی سلب مشروعیت نمی‏شود . مخلص کلام اینکه، عدم شرکت در انتخابات در موقعیت فعلی کشور، هیچ نتیجه‏ای جز سخت تر شدن شرایط زندگی روزمره یکایک ایرانیان نخواهد داشت. دامن زدن به جو عدم شرکت در انتخابات ، اتفاقا در بیشتر مواقع از جانب کسانی صورت می گیرد که پیروزی کاندیدای مورد نظرشان را در گرو کاهش مشارکت مردم در انتخابات می بینند . از این رو منفعت شخصی یکایک ما، ایجاب می کند با دقت و حساسیت در انتخابات شرکت کنیم و از میان گزینه های موجود، بهترین را متناسب با شرایط روز انتخاب کنیم.دوستان! لطفا به دیگران هم بگویید، آدم عاقل از ترس مرگ، خودکشی نمی‏کند؛پس این بار با تحریم انتخابات قهر کنیم

"ما هستیم"


چند وقتی است که تحت تاثیر القائات بعضی از شبکه‏های ماهواره‏ای ، گروهی روی دیوارهای شهر با اسپری و رنگ می‏نویسند "ماهستیم". البته در اینکه" همه هستیم"، هیچ شکی ندارم. اما یک نکته جالب برای من این است که کسانی که درسالهای میانی دهه 80 از طریق شبکه‏های خود از مردم می‏خواستند ، با روشهای عجیب و غریبی نظیر بوق زدن وایجاد ترافیک ، انقلاب کرده و قاعدتا رژیم را ساقط کنند، پس از شکست خوردن پروژه "انقلاب بوق" لابد امروز از طریق دیوارنویسی می‏خواهند قدرت درایران را به دست بگیرند به عنوان یک شهروند ایرانی، از این دوستان که در منازل قشنگشان در ینگه دنیا نشسته‏اند و به فکر ملت کشورشان هستند واقعا متشکرم.خیلی زحمت می‏کشند.البته بد نیست به خاطر اینکه این همه تفکر و شجاعت و ایثاری که در وجود این گردانندگان عزیز شبکه‏های ماهواره‏ای فوق وجود دارد بر همگان آشکار گردد، این عزیزان سفر کوتاهی به تهران داشته باشند و فقط یکبار همین جمله را وسط میدان آزادی فریاد بزنند. و اما ، مراد من از نوشتن این سطور پرداختن به شبکه‏های ماهواره‏ای مذکور نبود. چرا که معتقدم این رسانه‏ها آنقدر واجد ارزش و اهمیت نیستند که بخواهیم در موردشان صحبت کنیم. هدف من بیشتر همان عبارت "ماهستیم "و انتخابات پیش رو است.در واقع می‏خواهم با استفاده از عبارت فوق باب بحث درباره انتخابات را در این وبلاگ باز نمایم در اینکه شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه مطلوب نیست ، شکی ندارم .همچنین مطمئنم که نسبت به چهار سال پیش در همه شئون زندگی روزمره افت و عقبگرد داشته‏ایم.همه اینها را می‏دانم! خیلی چیزهای دیگر را هم می‏دانم! و با جمع‏بندی همه این دانسته‏ها معتقدم ، باید در انتخابات شرکت کرد و رای داد. در جامعه‏ای که تحزب و حرکتهای حزبی جا نیفتاده‏اند رای ندادن مترادف با تحریم نیست ، و حتی اگر چنین معنایی داشته باشد، نمی‏تواند واجد پیام باشد. در چنین جامعه‏ای برای اینکه بگوییم ما هستیم باید بودنمان را با کیفیت رای خود نشان دهیم و به همین خاطر باید تلاش کنیم از میان انتخابهای موجود ، ولو محدود،بهترین را برگزینیم و پیام و حتی اعتراض خود را از این طریق بیان کنیم. دوستان عزیز! تبلور "ما هستیم " در این چهار سال در چهره محمود احمدی‏نژاد نمایان شد .کما اینکه هشت سال قبل از آن در چهره محمدخاتمی هستی خود را می‏دیدیم و اکنون زمان آن است که برای چگونه بودن چهار سال آینده تصمیم بگیریم، زیرا هیچ‏کس شک ندارد که "ما هستیم " .مهم این است که بگوییم "ما چگونه هستیم ".هرچقدر هم بعضی‏ها معتقد باشند در انتخاب آقای احمدی‏نژاد امدادهای غیبی ایفای نقش نمودند، من بازهم معتقدم محمود احمدی‏نژاد برآیند رای و نظر یکایک ایرانیان بود. به قول عباس عبدی باید قبول کنیم که آقای احمدی‏نژاد از تخم مرغ شانسی بیرون نیامد، بلکه ایشان از صندوقهای رای به این عنوان دست یافتند .باورکنیم تاثیر رای دادن در سرنوشت چهارساله جامعه بسیار عمیقتر و بیشتر از رای ندادن است. لطفا از تجارب گذشته درس بگیریم .ایران، روزگار سختی را پشت سر می‏گذارد .زمان خوبی برای قهر و ناز نیست

نامه سرگشاده من به رییس جمهوری بولیوی


برادر عزیز و ضدآمریکایی و رییس جمهوری محترم بولیوی جناب آقای مورالس سلام علیکم به سمع ما رساندند که چند روزی است به منظور تصویب طرح مورد نظرتان در پارلمان ، اعتصاب غذا فرموده‏اید. از آنجا که جنابعالی را فردی مردمی ، زحمتکش و ضد آمریکایی می‏دانم از باب وظیفه شرعی و دینی ، تصمیم گرفتم نکاتی را عرض کنم تا بعد خدای ناکرده به من نگویید به شما نگفتم. برادر عزیز! چند سال پیش در کشور ما یک عده کسانی که سوابق مبارزاتیشان ، یک هزارم شما هم نبود در مجلس نفوذ کردند و بعد برای اینکه بتوانند دوباره نفوذ کنند ، تحصن و اعتصاب غذا کردند، ولی شکر خدا نتوانستند . حالا شما که اینهمه با آمریکا مبارزه کرده‏اید چرا می‏خواهید ادای آنها را دربیاورید؟ اگر یک وقت شورای نگهبان بولیوی به همین دلیل در انتخابات بعدی بولیوی، صلاحیت جنابعالی را رد کند ، جبهه مبارزان با آمریکا و امپریالیسم چگونه به مبارزه خود ادامه دهد؟ داغی که بر دل هوگوچاوز می ماند را چگونه مرهم گذاریم؟ عزیزم! برو غذایت را بخور . کاری نکن که در حافظه تاریخ نام تو در کنار چهره‏های معلوم‏الحالی مانند اکبر گنجی و محسن سازگارا و دانشجویان انجمن‏های اسلامی ثبت شود . مورالس جان ! به مصالح ملی بولیوی بیندیش.فکر کن اگر فقط چند گرم لاغر بشوی مجامع به اصطلاح حقوق بشری جهان چه جنجالی به راه می‏اندازند. عزیزم! پسر خوبی باش و این اعتصاب را بشکن.من از سر مهربانی و به منظور نصیحت با تو حرف می زنم .مرتیکه! به زبان آدمیزاد می‎گویم یا غذایت را کوفت کن یا آرزو می‏کنم جز جیگر بزنی! بی‏تربیت! زیاده امری نیست

جایزه صلح نوبل برای صفارهرندی و کلهر


با عنایت به اینکه دولت عزیز و مردمی لایحه مربوط به کنترل سایتها و وبلاگها را که بیش از یک سال پیش مجلس هفتم رد کرده بود، عینا به مجلس هشتم ارائه کرده و کمیسیون فرهنگی این مجلس نیز به منظور حمایت از دولت آن را تصویب کرده است، ما به منظور حمایت همزمان از دولت و مجلس که هم اصولگرا هستند، هم مردمی و هم حامی مردم مظلوم عراق و ونزوئلا و لبنان و سوریه و فلسطین در این رابطه مواضع خود را شفاف می‏کنیم: * مجلس هفتم بسیار ضد اصولگرایی و آّبادگری بود که با این لایحه مخالفت کرد * عماد افروغ همان عطاء‏اله مهاجرانی است * مرتضی آقاتهرانی، مدرس زمان است * ما که در این وبلاگ فقط از دولت و خوبیهایش می‏گوییم، در نتیجه از تصویب چنین لوایحی با مشت محکم استقبال می‏نماییم * محدود کردن سایتها و وبلاگها موجب استفاده کمتر مردم از اینترنت شده ، منجر به کاهش مصرف برق گردیده و در راستای اصلاح الگوی مصرف مفید است * ما از معرفی تیم فرهنگی دولت به ریاست صفارهرندی و کلهر به کمیته تعیین برندگان جایزه صلح نوبل ، به پاس خدمات شایان این عزیزان در گسترش آزادی بیان در ایران حمایت می‏کنیم * شهروندی که برای کسب اخبار از منابعی غیر از صدا و سیما و کیهان و وطن امروز استفاده کند، حتما یا جاسوس غرب است یا به اصطلاح اصلاح طلب است یا تهاجم فرهنگی به او وارد شده است * افسوس تاریخی: ای کاش بعضی‏ها همانطور که لوایح قدیمی خودشان را از قوطی بیرون می‏آورند و بازخوانی می‏کنند بعضی اسناد تاریخی مثل منشور حقوق بشر کوروش را هم یکبار می‏خواندند

ما مانده‏ایم تنهای تنها


این بار می‏خواهم از همه مسئولان محترم مملکت تشکر کنم چرا که بالاخره توانستم دلیلی برای تشکر از آنها پیدا کنم .البته امیدوارم دوستان عزیزی که این نوشته را می‏خوانند، دچار این توهم نشوند که این سپاسگزاری طنزآمیز است.هرگز! آقایان و خانمهای مسئول، (فرقی نمی‏کند رییس جمهور یا هرکس دیگری)! از همه شما سپاسگزارم . زیرا شرایطی را فراهم آورده‏اید که اگر روزی یک فرد یک لاقبا مثل من ، از این کشور خارج شد، در همه جای دنیا آشنا و دوستی داشته باشد و محتاج هتل و مهمانسرا نگردد. واقعا ممنونم! امروز با کمال مسرت و شادمانی اعلام می‏کنم که به زودی تعداد دوستان و آشنایان من در سایر نقاط دنیا از تعداد دوستانم در داخل ایران تجاوز خواهد کرد و این پیروزی و موفقیت بزرگ بی‏شک مرهون تلاش‏های بی‏وقفه شما مسئولان زحمت‏کش است. در دوران لیسانس در دانشگاه پلی‏تکنیک در گروه دوستی تقریبا 20 نفره‏ای که داشتیم ، 3 حامد موجود بود: یکی اینجانب ، معروف به پدر ، دوم حامد تپل و سوم حامد لاغر (دماغ) ! خواهم گفت که از آن جمع چه کسانی امروز در کجای دنیا هستند .اما ، چیزی که بهانه این تشکر شد ، آن بود که حامد تپل دیشب خبر داد که حامد لاغر به اتفاق پریا( همسر نازنینش) به زودی برای ادامه تحصیل راهی بلژیک می‏شوند .ابتدا می‏خواستم از رفتن حامد و پریا ناراحت شوم اما بعد تصمیم گرفتم به خاطر نرفتن خودم وامثال خودم ناراحت شوم. می‏دانید چرا؟ چون در این گوشه دنیا آنقدر گرفتاری و دلیل برای نماندن هست که آدم از نرفتنش ناراحت شود. خودتان قضاوت کنید : کارشناس ارشد مهندسی پلیمری را می‏شناسم که کار پیدا نمی‏کند.کارشناس علوم تربیتی را می‏شناسم که منشی‏گری می‏کند. جوانان زیادی را می‏شناسم که در تامین هزینه‏های روزمره زندگی وامانده‏اند. جوان 28 ساله‏ای را می‏شناسم که بدون هیچ‏ سابقه مدیریتی روشن مدیرعامل یکی از بزرگترین شرکتهای کشور شده است و ... ولی باز هم از مسئولان محترم به همان دلایلی که گفتم تشکر می‏کنم . در ضمن خیال این عزیزان را هم راحت کنم، امثال ما ، چون موجودات بالذات ناراحتی هستیم، به این سادگی از این مملکت نخواهیم رفت پس دلشان را خوش نکنند ، هر چند که با رفتن این دوستان و آشنایان ما مانده‏ایم تنهای تنها ! فهرست زیر آن گروه از دوستانی هستند که در این 3- 4 سال از ایران خارج شده‏اند و من در حال حاضر اسامیشان را به خاطر دارم: L تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجملL داور و لیلا (بلژیک)، امیر(کانادا)، پدرام و لیلا(آمریکا) ، مهنوش(آمریکا) ،کوروش و آناهیتا (آمریکا) ،آراز و مهسان(کانادا) ، هانی( کانادا) ، محسن(کانادا) ، امیر(آمریکا) ، صدرا(فرانسه)، سارا (اتریش) ، مها (استرالیا) ، پیام (استرالیا) ، آرش (پرتقال) ، داوود (پرتقال) ، بهزاد و تیبا (پرتقال) و

آه!ای عشق من!پول توجیبی چاوز چه شد


آه! ای عشق من! نمی دانی چه روزگار شیرینی را می‏گذرانیم. دنیا به کام ما و همه ملتهای مثل ماست (ماست نه ; ما هست!) عشق تو در قلب من بیشتر فوران می‏کند وقتی که می‏بینم کشورهای به اصطلاح پیشرفته، گروه 20 تشکیل می‏دهند و جلسه می‏گذارند ، تا به ستمگری و چپاول و بحران اقتصادی خود ادامه دهند، اما فرسنگها این طرف‏تر ، ما و ونزوئلا (یعنی رئیس جمهور ما و هوگوچاوز) تشکیل گروه 2 می‏دهیم تا به عدالت‏گستری و توزیع ثروت بین همه ملت‏های مستضعف بپردازیم و چقدر نازنین است این هوگو چاوز ! و من در عجبم از این همه احترامی که هوگو به تو و به ما و به کشور ما می‏گذرد . هوگوی عزیزِ تو و ما، قبل از اینکه به تهران بیاید در یک جلسه رسمی به جای" خلیج فارس" از لفظ "خلیج" استفاده کرد تا نشان دهد برای کشور ما چه احترامی قائل است . این مرد انقلابی و چریک و این نظامی خیلی آزادیخواه در مراسم استقبال رسمی در کنار تو ، رو به پرچم و گارد تشریفات ایستاد و بدون کلاه و لباس، ادای احترام نظامی کرد. قبلا می‏گفتند این نوع احترام نظامی ، مترادف با فحش است اما خوشحالم که پس از تشکیل گروه 2، روش قبلی ادای احترام نظامی که ساخته و پرداخته کشورهای غارتگر بود ، تغییر کرده و روش هوگوچاوز جایگزین آن شده است و چقدر دل ما ، مثل تو برای هوگو چاوز تنگ می‏شود وقتی از ایران می‏رود . واقعا سالی یک بار سفر به ایران کم است! ای کاش هوگو ماهی یک بار به ایران بیاید! راستی عشق من ، یک سوال مهم: پول توجیبی هوگو چاوز را دادی؟ نکند خدای ناکرده پول به اندازه یک سال نداشته باشد