۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه

همه اتهامات همه روسای جمهور



اصولا تا اینجای تاریخ که ما در آن هستیم، روسای جمهور ایران به سه دسته تقسیم می شوند:
1) دسته نخست: اکبر هاشمی رفسنجانی
2) دسنه دوم: محمد خاتمی
3) دسته سوم: محمود احمدی نژاد
البته یک دسته ماقبل تاریخ به نام ابوالحسن بنی صدر هم وجود داشته است که چون در ژانری متفاوت است در این دسته بندی نمی گنجد. ناظران و تحلیلگران معتقدند که به این سه دسته، دو دسته اتهام قابل وارد شدن است:
1) دسته نخست: اتهاماتی است که وقتی رییس جمهور بودند به ایشان وارد شده است.
2) دسته دوم: اتهاماتی است که وقتی رییس جمهور سابق شدند به ایشان وارد شده است.
همان ناظران و تحلیلگران به ضرس قاطع می گویند اگر اتهام، مفتی باشد زدنش ضرری ندارد و اولویت با زدن است. از طرف دیگر مرور و بررسی هر دو دسته اتهام وارد شده به هر سه دسته فوق موجب آن می شود اتهامات مربوط به دسته جدید روسای جمهور، به نام حسن روحانی، که یواش یواش وقت زدنش نزدیک می شود، پخته تر و رسیده تر بوده، همان اثری را داشته باشد که شلغم روی بیماران مبتلا به زکام دارد.
1) اکبر هاشمی رفسنجانی
اینکه اوایل رییس جمهور شدنش چه اتهاماتی به ایشان زده می شد، اصلا مهم نیست. اما یک مقدار که نامبرده بیشتر رییس جمهور شد، صندلی های او و نحوه تکیه دادنش به آن صندلیها، بالذات تبدیل به اتهام شد. عده ای معتقد بودند با دیدن هاشمی رفسنجانی در آن وضعیتها، یاد سلسله های تاریخی می افتند و اینچنین بود که وی به "خود شاه پنداری" متهم شد. به همین دلیل بود که نرم نرمک در هر نقطه از تهران و حومه که آپارتمان یا خانه ویلایی یا مرکز تجاری (پاساژ سابق) دیده می شد همان عده مطمئن می شدند که اگر پای خود هاشمی هم به طور کامل در میان نباشد، یحتمل دست یا پای یکی از فرزندان ایشان وسط است. این رویه "هاشمی شاه پنداری" به تدریج باعث شد مردم سایر شهرها، همه اموال و مایملک متعلق به سرمایه داران شهر و دیار خود را به صورت خودکار به نام خاندان هاشمی سند بزنند. حتی در این میان، عزیزانی بودند که دوست داشتند ثابت کنند قله دماوند و رود کارون هم مال هاشمی رفسنجانی است. این عده می گفتند منطقه "مال آقا" در نزدیکی ایذه هم در واقع مال هاشمی رفسنجانی است. ایرانیان مهاجر مقیم کانادا، بریتانیا، موریتانی، برزیل و حتی ونزوئلا هم به منظور عقب نماندن از قافله، باور کردند که همه چیزهای باشکوه و گران قیمت کشورهای محل اقامتشان، بی برو برگرد متعلق به هاشمی رفسنجانی و خانواده اش است. بگذریم که این وسط شلوار لی فائزه هاشمی و دوچرخه سواری کردنش تبدیل به نوعی خاص از اتهامات اخلاقی و خانوادگی شد و بنا به برخی روایات هاشمی رفسنجانی در خلوت خودش را ملامت می کرد که چرا در دوران کودکی فائزه به او قول داده بود در صورت شاگرد اول شدن برایش دوچرخه می خرد؟
دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی رو به پایان بود که ایشان مفتخر به دریافت لقب "سردار سازندگی" شد و طبیعتا از شنیدن این عنوان ذوق می کرد. اما کمی که خوب دقت کرد متوجه شد که در واقع متهم به دریافت "لقب سردار سازندگی" شده است. به همین دلیل بود که درست از روزی که هاشمی رفسنجانی تبدیل به رییس جمهور سابق شد، با نهایت توان سعی کرد به همه ثابت کند که نه سردار بودن لزوما چیز بدی است و نه سازندگی کار بدی محسوب می شود. چه برسد به اینکه یک نفر همزمان سردار سازندگی باشد!
تفیهم اتهام هاشمی رفسنجانی در ارتباط با سردار سازندگی رو به پایان بود که اتهام جدیدی تحت عنوان "عالیجناب سرخپوش" به طرز غافلگیرکننده ای به ایشان وارد شد. از آنجا که مرور این اتهام خاص مستلزم یادآوری و آشنایی با شاه کلید و عالیجنابان خاکستری است، به منظور پیشگیری از افزایش تراکم جمعیت برخی مناطق خاص شمال شهر تهران در مجاورت درکه، به استحضار ملت شریف ایران می رسانیم که بهتر است این یک بخش را کش ندهند!
در حالیکه روند اتهام زنی به رییس جمهور سابق به خوبی و خوشی ادامه داشت و مردم هم از این وضعیت خوشحال بودند در پرتو ظهور معجزه هزاره سوم، که در نوع خودش پدیده ای بود که هرگز با این ابعاد تکرار نخواهد شد فصل نوینی در اتهامات هاشمی رفسنجانی آغاز گشت. پدیده مذکور، در حالیکه به دوربین زل زده بود گفت: "فرزندان آقای هاشمی چه کار می کنند؟" بلافاصله کمیته های حقیقت یاب در مراکز علمی و پژوهشی معتبر دنیا و کمیسیونهای تحقیق در همه پارلمانها و قوه های قضاییه اقصی نقاط جهان تشکیل شد تا پاسخی برای این سوال پیدا کنند. با توجه به ناتوانی جسمی و روحی اعضای این کمیته ها و کمیسیونها در پیدا کردن پاسخی برای آن سوال، به صورت دسته جمعی و اجماعی نتیجه گیری شد که چون پدر آقای هاشمی رفسنجانی در اطراف رفسنجان مالک باغ پسته بوده است و کسی هم نمی داند که فرزندانش چه کار می کنند، پس لابد خودش کار خوبی نمی کند و باید نهایت تلاش برای متهم کردن او به عمل بیاید.
بعدها هاشمی رفسنجانی احساس کرد اتهامات دسته دوم برایش تکراری شده اند، به همین خاطر هوس کرد دوباره دسته نخست اتهامات را امتحان کند و در نتیجه  کاندیدای ریاست جمهوری شد اما فردی که حداقل هشت سال از هاشمی رفسنجانی بزرگتر بود، او را متهم به کهولت سن کرد.
2) محمد خاتمی
محمد خاتمی اصلا قبل از اینکه رییس جمهور بشود متهم بود و در طول تاریخ شاید برای نخستین بار یک متهم، رییس جمهور شد. نخستین اتهام خاتمی بعد از ریس جمهور شدن این بود که خوش تیپ و خندان است و با این روش، قصد اغفال ملت شریف را دارد. خاتمی در ادامه، متهم به تساهل و تسامح شد و کمی بعدتر گفتند خاتمی باعث شده است دانشجویان دست بزنند ( البته ما نفهمیدیم دانشجویان در آن زمان دقیقا به کجا یا چه چیزی دست زده بودند) که در نتیجه آن مچ دست دختران دانشجو توسط برخی از گروههای فشار اسبق، روزنامه نگاران سابق و فیلمسازان فعلی دیده شده و بلکه پسندیده شده که طبیعتا فعل ناپسندی بوده است. خاتمی در ادامه متهم شد که عده ای از دشمنانش تعدادی از روشنفکران و نویسندگان را پس از کوفتگی دچار کشتگی کرده اند. بعد هم خاتمی متهم شد که عده ای از دانشجویان از طبقه چهارم خوابگاههای کوی دانشگاه تهران خودشان را افتاده اند و بلافاصله خاتمی متهم شد که اروجعلی ببرزاده یک ریش تراش دزدیده است.
خاتمی که به قدر کافی از سوی مخالفانش متهم شده بود از یک جایی به بعد، با زبان بی زبانی و با لهجه اردکانی غلیظ از طرفدارانش درخواست کرد که در راستای تنوع، آنها هم او را متهم کنند. اینطوری شد که در در حالیکه عده ای خاتمی را متهم به زمینه سازی برای فعالیت براندازان می کردند، عده دیگری به او اتهام سرکوب منتقدان بی خطر را می زدند. همانطور که عده ای اتهام ترویج فساد و بی بند و باری و بی حجابی را متوجه خاتمی می کردند، گروه  دیگری او را متهم به محدود کردن آزادیهای اجتماعی می نمودند. همزمان با عده ای که خاتمی را متهم به تندروی می کردند، عده دیگری خاتمی را متهم به کندروی می کردند. درست در همین شرایط خاتمی تصمیم گرفت خود را به رییس جمهور سابق تبدیل کند. در نتیجه بدیهی بود که خاتمی متهم به همکاری با جورج سورس شود. از آنجا که جورج سورس خالی، خیلی به عنوان اتهام، حال نمی داد، بعد از مدتی خاتمی متهم به کودتای مخملی و براندازی نرم از طریق همکاری با جورج سورس شد. بعد چون حتی خود جورج سورس هم باور نمی کرد که روزی تا این حد مهم شود و هر آدم عاقلی که حتی یک ذره خاتمی را در تلویزیون هم دیده باشد، می تواند بفهمد که این وصله ها به او نمی چسبد، عده ای قرار گذاشتند خاتمی اول متهم نشود. بلکه ابتدا کمی ممنوع التصویر و ممنوع البیان و بعد از آن به کلی متهم شود. شاید که به این ترتیب اتهامها به زور هم که شده بالاخره به یک جایی از خاتمی بچسبد.
3) محمود احمدی نژاد
رییس جمهور شدن محمود احمدی نژاد، با ایجاد مکتب و سبک جدیدی در اتهام زنی همزمان شد. اگر تا قبل از احمدی نژاد، کسی که رییس جمهور بود اتهام خودش را می خورد و رییس جمهور سابق هم مال خودش را می خورد، بعد از آغاز دوره محمود، کسی که رییس جمهور بود اتهام خودش را می زد و روسای جمهور سابق علاوه بر اتهامات روزمره، از سوی رییس جمهور موجود هم اتهام می خوردند. اگر چه، بودند کسانی که با بهره مندی از جگرهای گنده، سعی کردند اتهامات بی پایه و اساسی مانند هاله نور، ممه ای که لولو برد، ریختن آب روی محل دقیق سوختگی، 63 درصد، اسفندیار رحیم مشایی، حمید بقایی، کف بینی و رمالی را به احمدی نژاد وارد نمایند، اما از جایی که دولت او حتی از خودش هم پاک تر بود، هیچکدام از اتهامهای مذکور اثری نداشت. در همین دوران بود که همگان متوجه شدند اتهام زدن به رییس جمهور کار خوبی نیست و آخر و عاقبت هم ندارد. حتی شنیده  شد احمدی نژاد جایی گفته بود:" 3 نفر به 1 نفر؟ تازه هاشمی رفسنجانی و خاتمی هم آن پشت ایستاده اند! جرزنی اصلا مورد قبول من نیست!"
همزمان عده ای پرسیدند: "فرزندان آقای هاشمی چه کار می کنند؟" و بدون درنگ پرسیدند: "پسرهای آقای ناطق چی؟ آنها چه کار می کنند؟" و کمی بعد عده ای پرسیدند: "آن یکی برادر برادران لاریجانی که رییس هیچ جا نیست، اون چی؟" و در نتیجه احوالپرسی از اعضای خانواده  مسوولان و نگرانی در باب اشتغال آنها به دغدغه جامعه تبدیل شد.

در همین اوضاع و احوال در حالیکه کمتر کسی می توانست باور کند، احمدی نژاد راضی شد که خود را به رییس جمهور سابق تبدیل کند. از آن روز به بعد هم تا همین امروز کسی نتوانسته به احمدی نژاد اتهامی بزند. احتمالا باید متوجه شده باشید که چرا گفتیم همزمان با احمدی نژاد مکتب و سبک جدیدی در زمینه اتهام زدن و خوردن ایجاد شد. به کلیه خوانندگان عزیز هم پیشنهاد می دهیم بی خیال اتهام زدن به احمدی نژاد شده، وقت و انرژی خود را صرف اتها زدن به دسته چهارم روسای جمهور کنند، چون به نظر می رسد در این زمینه از احمدی نژاد آبی گرم نمی شود. بگذریم که احمدی نژاد در سایر زمینه ها قادر به تولید آب جوش و اورانیوم غنی شده است!

هیچ نظری موجود نیست: