۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

به فقرا عشق بورزید تا پیروز شوید

این مطلب اولین مطلب بنده با عنوان تحلیل موشکافانه جنبش تنباکو تا جنبش سبز است که به صورت جستار و گفتاری پراکنده در فصلهای گوناگون تقدیم می گردد.
در گرماگرم انتخابات برای دولت نهم، من و آفریننده این وبلاگ، در مسیر سختی قرار داشتیم. ساعتها باهم جدال و گفتمان می کردیم. هشت سال کارنامه نه چندان موافق اصلاح طلبها عرصه را بر کاندیدای این جناح تنگ کرده و عملا شانس اندکی برای دکتر معین باقی گذاشته بود. مهدی کروبی هم فردی نبود که ما آرمانهایمان را در او ببینیم. از طرفی اعتقاد داشتیم محمود احمدی نژاد نیز صلاحیت سکانداری کشور را دارا نیست. الطاف بیکاران شورای نگهبان گزینه بهتری از هاشمی رفسنجانی را پیش روی نمی گذاشت. لاجرم دفع افسد به فاسد کردیم و با تمام توان برای هاشمی رفسنجانی تبلیغ کردیم. جالب بود که راضی کردن قشر دانشجو که نفرت خاصی از این مرد شماره یک انقلاب (بنا به تعریف بعضیها) داشت بسیار ساخت بود. دانشجویان زیادی که به لحاظ ظاهر و مدل مو (بنا بر تعریفی که بعد از انقلاب برای شناسایی افکار یک فرد ارائه شده بود) می بایست هاشمی را بر گزینند، شدیدا اظهار علاقه می کردند که به محمود احمدی نژاد رای خواهند داد. هر چند رای برخی بر اساس نوعی انتقام گیری بود، ولی هر چه بود آراء را به سمت صندوق احمدی نژاد سوق می داد.
درست یا غلط، هشت سال اشتباهات جناح اصلاح طلب به بهای از دست دادن جایگاه مردمی و به ویژه دانشجویی انجامیده بود. باید پذیرفت که اصلاح طلبها پتانسیلهای زیادی را هدر دادند و با سیاست مماشات و به قول خودشان سیاسی گری فرصتهای طلائی را از دست جنبش نوپای دانشجویی گرفتند. استراتژی غلط آنها در جدایی از هاشمی رفسنجانی و شکستن آراء جنبش دانشجویی و قشر میانه جامعه وزنه را به سمت احمدی نژاد سنگین تر کرد. از نظر من این اشتباه دلایل متفاوتی داشت ولی یک عنصر اساسی در آن نقش اصلی را ایفا کرد. اشتباهی که شاه در قبال انقلاب به رهبری آیت الله خمینی کرد. شاه در سخنرانیهای خود در میان انبوه دوستدارانش غرق این رویا بود که ملت او را باور دارد و به او عشق می ورزد و همه چیز، عادی است.او از خیل عظیم توده های فقیر و قشر متوسط و رو به پایین و فرو دست جامعه غافل بود.همان قشری که نهایتا انقلاب را به ثمر رساند و کمترین بهره را از آن برد. البته این سنتی دیرپاست که عناصر اصلی انقلاب یعنی توده های مردم نه تنها از انقلاب بهره ای نمی برند، بکله عمدتا زیر چرخ های انقلاب له شده و در اعماق تاریخ فراموش می شوند. چون علاقه شدیدی به سینما دارم شما را به جمله ای از فیلم تروا ارجاع میدهم که در هنگام اختلاف شاه با آشیل، شاه به آن فردی که این مطلب را مطرح کرد گفت، تاریخ، شاهان را به خاطر می سپارد نه سربازان را.
به هر حال اصلاح طلبها هم با رفتارهای فرمالیستی و جذب بخشی از قشر هنرمند و دانشجو (و نه البته همه آن) یادشان رفت که در این مملکت در مقابل هر یک روشنفکر دهها نفر وجود دارند که می شود آرایشان را با یک کیلو گرم سیب زمینی خرید و یا دست کم با وعده چند کیلو سیب زمینی آنها را در جهتی که لازم است به حرکت در آورد. البته منظور این نیست که اصلاح طلبان عزیز باید به مردم، سیب زمینی می دادند ولی می توانستند این قشر از جامعه را در مقابل سیب زمینی واکسینه کنند. به هر حال چنانچه امواج عظیم این قشر شاه را با خود برد، نسخه اصلاح طلبان را نیز پیچید. کاندیدای آنها که عملا محلی از اعراب نیافت و هاشمی رفسنجانی نیز بازی را به حریف تازه نفس خود که پیشینه آنچنانی نداشت واگذار کرد.
مطلب فوق مقدمه ای بود تا آن را با صحبتی از یک پروفسور آمریکایی هماهنگ کنم. نام این دانشمند را به یاد ندارم ولی او را در مصاحبه ای با حمید دباشی دیدم. او با اشاره به جنبش سیاهان امریکا و نحوه مبارزات مارتین لوترکینگ هر آنچه من می خواستم بگویم را به زیبایی بیان کرد. او گفت اگر می خواهید که جنبش به ثمر برسد و از آن مهمتر دوام بیابد و به دموکراسی جدی بدل شود، از فقرا غافل نشوید و به آنها عشق بورزید.
خلاصه کلام او در زبان سیاسی بازی، این است که اگر فقرا را فراموش کردید، همیشه کسی هست که با سیب زمینی عشق آنها را متوجه خود کند و با ابزار دموکراتیک انتخابات ( با مدد از تکنولوژی سیب زمینی) فاتحه هر چه دموکراسی است را یک شبه بخواند.
نگاهی به خدمات دولتهای اصلاح طلبان و به ویژه هاشمی رفسنجانی بیاندازید! عملکرد سیستم تامین اجتماعی را مرور کنید. من که خود ۱۰ سال در این سیستم کار کردم و به ویژه با حضرات اصلاح طلب در وزارت فخیمه رفاه و تامین اجتماعی محشور بودم شهادت می دهم که تکنولوژی سیب زمینی در همین ۱۶ سال و توسط این ۲ دولت رشد و نمو یافت. یکی غرق در کف زدنها و سوت کشیدنهای روشنفکری شد و دیگری در اعداد و ارقام رشد اقتصادی و به به و چه چه تجار غوطه ور گشت. حال نیز جنبش سبز تا از قالبهای فرمالیستی و ژستهای روشنفکر مابانه رها نشود (که خوش بختانه در حد خوبی شده و دارد می شود) و توده های فرو دست جامعه را به حرکت در نیاورد راه به جایی نمی برد. و چنانچه راه به جای برد برای دوام خود و آرمانهایش باید به این قشر عشق بورزد.

توضیح:این مطلب توسط یکی از خوانندگان ارسال شده است . ضمن سپاسگزاری از ایشان و با تاکید بر اینکه ممکن است لزوما همه آنچه بیان شده ، با دیدگاههای نگارنده این وبلاگ یکسان نباشد از هر گونه نقد یا حاشیه ای که سایر خوانندگان عزیز بر این مطلب یا سایر مطالب نویسندگان مهمان داشته باشند استقبال نموده و آماده درج مطالب سایر خوانندگان عزیز نیز می باشم.


هیچ نظری موجود نیست: