۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

آت و آشغال

بعضی ها طوری حرف می زنند ، که آدمیزاد معلومش نمی شود بالاخره فرد سخنران می خواهد به خودش فحش بدهد یا دارد به مخاطبش فحش می دهد یا قصد فحش دادن به دشمنانش را دارد . آنچه که مسلم است اینکه طرف در حال فحش دادن است و فکر می کند دارد سخنرانی می کند . مثلا این جمله آن آقا را بخوانید : "همین ملت ، همین جوانان ، آن آت و آشغالهایی را که شما نمی خواهید به ما بدهید می سازند و به خود شما صادر می کنند ."

اگر کسی عاقلانه و منصفانه بخواهد درباره جمله مذکور قضاوت کند ، قاعدتا به یکی از نتایج زیر می رسد :

1- ملت ایران و جوانان ایرانی تولیدکننده آت و آشغال هستند .

2- کلیه تولیدات و کالاهایی که تاکنون از کشورهای دیگر توسط دولت خریداری شده ، وارد بازار کشور می شدند ، آت و آشغال بوده اند .

3- دولتهای دیگر دنیا خیلی خوب و شریف هستند و به کشور ما آت و آشغال نمی دهند و ما مجبوریم خودمان آت و آشغال بسازیم .

4- ما به کشورهای دیگر آت و آشغال صادر می کنیم .

اگر گزینه نخست را به عنوان نتیجه گیری منطقی بپذیریم ، معنا و مفهوم آن این است که این همه تبلیغات و قمپز در کردن مسوولان محترم در محافل داخلی و بین المللی درباره تواناییها و قدرت جوانان ایرانی ، شوخی ، چاخان و در واقع دروغ است . البته از آنجا که مدتهاست مناصب مملکت را به تناسب قدرت خالی بندی و دروغگویی تقسیم می کنند ، این گزینه خیلی هم دور از ذهن و واقعیت به نظر نمی رسد . به هر حال تعارف که نداریم ، اگر قرار بود جوانان ایرانی غیر از آت و آشغال چیز دیگری تولیدکنند ، دولت مظلوم و زحمتکش مجبور نمی شد پیاز و نارنگی وانگور ملت را هم وارد کند . البته شکی هم نیست که براساس اصل کلیدی همه چیزمان به همه چیزمان می آید و با عنایت به ضرب المثل بیله دیگ بیله چغندر ، آن آقا و رفقا و دولتش ، خیلی هم بی ربط با این گزینه به نظر نمی رسند .

اگر گزینه دوم مبنای قضاوت و نتیجه گیری قرار گیرد ، به آن معناست که دولت فخیمه خدمتگزار مهرورز در همه این سالها درآمدها و سرمایه مملکت را به سایر کشورهای دنیا داده است و در مقابل آن آت و آشغال وارد کشور نموده است . البته بنا به دلایل گوناگون ، این گزینه هم چندان دور از ذهن نیست . وقتی که معاون اول آن آقا معتقد است که دلار و یورو نجس هستند و وقتی که ذخیره های پولی و ابزار مبادلات تجاری مملکت با سایر کشورها همین نجاسات هستند ، شرعا و عقلا و منطقا نباید از دولت توقع داشته باشیم که مثلا نجاسات ملی را به بقیه دنیا بدهند و در برابر آن شمش طلا یا ماشین آلات دارای فناوری بالا تحویل بگیرند . تازه همین که بقیه دنیا در مقابل نجاساتی که ما به آنها می دهیم ، آت و آشغال تحویلمان می دهند ، جای بسی شکر است .

درصورت پذیرش گزینه سوم ، بی شک مهر تایید بر انسانیت و اخلاقگرا بودن سایر کشورها و دولتهای دنیا زده ایم . زیرا ما با اصرار و التماس از آنها می خواهیم که به ما آت و آشغال بدهند و آنها در راستای حفاظت از محیط زیست ، پاسداشت حقوق انسانها و خیلی چیزهای دیگر ، زیر بار این خواسته نمی روند . اینجاست که باید از این کشورها و دولتهایشان به خاطر این حس مهربانی و نوعدوستی تشکر نماییم .

گزینه چهارم حاکی از آن است که مهمترین بخش صادرات غیرنفتی کشور ما به سایر نقاط دنیا ، آت و آشغال است و این همه سر و صدایی که درباره صادرات غیرنفتی در کشور ما صورت می گیرد در واقع بیشتر در حوزه آت و آشغال متمرکز بوده ، و برای مثال کسانی که به عنوان صادرکننده نمونه انتخاب می شوند یا تسهیلاتی که در حوزه صادرات به بنگاههای اقتصادی داده می شود و کلا هر چیز دیگری که به حوزه صادرات مربوط می شود ، از این به بعد با افزودن قید آت و آشغال به کلمه صادرات آن باید مورد توجه قرار گیرد . از این رو باید هر سال جایزه صادرکننده نمونه آت و آشغال اعطا شود ، تسهیلات ویژه صادرات آت و آشغال به بنگاههای اقتصادی داده شود و بانک توسعه صادرات به بانک توسعه صادرات آت و آشغال تغییر نام پیدا کند .

نتیجه گیری کاملا منطقی : به هر حال همه این مقولات آت و آشغالی در بستری شکل گرفته است که بعضیها مدیریت آن را برعهده دارند . لذا اصل موضوع از دو حالت خارج نیست، یا مدیریت باعث ایجاد این آت و آشغال شده است یا آنکه مدیریت برآمده از آت و آشغال می باشد . هر کدام از این دو گزینه هم که صحیح باشد به ما هیچ ربطی ندارد و هر کسی به این نتیجه گیری معترض است می تواند در کمال آزادی و بدون ترس برود با گوینده جمله مذکور مذاکره کند . به هر حال الکی نیست که همه دنیا معتقدند گوینده آن جمله ، فردی مهربان و اهل گفت و گو و شایسته مدیریت جهان است .

نتیجه گیری طبیعی : کسی که ملتش را خس و خاشاک می نامد ، طبیعتا تولیدات آن ملت را هم آت و آشغال می داند .


هیچ نظری موجود نیست: