۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

هر چه هست از ...!

دو سال است که در نقطه نقطه پایتخت ایران بوی حکومت نظامی به مشام می رسد و صدای چکمه های نیروهای نظامی و انتظامی شنیده می شود و برق سرنیزه به چشم می خورد ، تا مبادا جنبنده ای با نماد سبز یا اندیشه سبز در گوشه ای از این بیغوله بی قواره ، دست از پا خطا کند و در جست و جوی حقوقی که بر او حرام گشته است ، فریاد سکوتی بزند یا بانگ تکبیری سر بدهد . سالهاست که توان انتظامی و امنیتی کشور ، تابستان به تابستان ، صرف برچیدن سر زلف دخترکان و زنان و ارشاد!!! آنان می شود تا شریعت از آسیب در امان ماند و احکام دین در جامعه جاری گردد . تو گویی همه آنچه پیغمبر اسلام ، منادی و مبشر آن بوده است ، در همین پوشاندن و مخفی کردن تار موی زنان و دختران خلاصه می شود . مدتهاست که نیروهای انتظامی به هر طریق ممکن خود را بر بام خانه های ملت می رسانند و هر آنچه که از فنون رزم و تکاوری می دانند ، عیان می کنند ، مبادا شهروندی بر بام خانه اش آنتن ماهواره داشته باشد . سالهاست که در این کشور اندیشیدن ، به جز در صراط مد نظر حاکمان ، جرم است و مجازاتش حبس و تبعید و تعزیر و محرومیت از حقوق اولیه انسانی ! دیر زمانی است که در این مملکت ، اشتهار به فساد مالی و اخلاقی ، کم بهاتر و کم هزینه تر از اشتهار به اهل فکر و قلم و اندیشه بودن است . چند سالی است که اگر از سلک اراذل و اوباش باشی ، زیستنت بی دغدغه تر از آنهایی است که در پی حقشان هستند . با همین نگاه ، توان امنیتی و انتظامی کشور ، صرف مقابله با چیزهایی می شود که از دید سران حاکمیت ، تهدیدی برای امنیت کشور است و در واقع شاید بتوان گفت که تهدیدی برای امنیت صاحبان آن نوع نگاه است .

پس دیگر جای تعجبی ندارد اگر در فاصله کمتر از یک ماه چندین خبر از تجاوز به زنان و دختران این آب و خاک آن هم در برابر دیدگان همسران و همراهانشان به گوش برسد و صاحب منصبان ، خود زنان و دختران را مقصر بدانند . عجیب نیست اگر در روز روشن در شلوغترین نقاط پایتخت از شهروندان با چاقو وقمه زورگیری شود . شگفت آور نیست اگر به اصطلاح نمایندگان مجلس که در واکنش به راهپیمایی مسالمت آمیز مردم ، عجیب و غریب ترین واکنشها را از خود نشان می دهند در برابر این همه فاجعه اجتماعی ، یا مهر سکوت بر دهان بزنند و یا در اندیشه مبتذل ترین دعواهای درون جناحی خود بر سر سهم از قدرت باشند . دیگر جایی برای حیرت نمی ماند اگر جنازه انسانهای صاحب فکر برای حاکمیت ، از متجاوزان و دزدها ، خطرناکتر به نظر برسد . در این وانفسا چه اهمیتی دارد که به زنان تجاوز شود ، وقتی قرار است جنازه یک فعال سیاسی توسط دوستان و بستگانش تشییع شود . چرا باید در اندیشه دفاع از مال و جان و ناموس مردم بود ، وقتی قرار است گروهی در سکوت کامل در پیاده روی خیابان ولیعصر تهران ، راه بروند . اصلا برای چه باید در فکر برخورد با حاملان قمه و چاقو و چماق و انواع اقسام سلاحهای گرم و سرد در شهرها بود ، وقتی کسانی با خود نمادهای سبز حمل می کنند .

آری ! ماجرا این است ! هر چه هست از قامت ناساز بی اندام شهروندان است که فکر می کنند صاحبان قدرت ، سوراخ دعا را گم کرده اند . ور نه تشریف این حضرات بر بالای هیچکس کوتاه نیست !


هیچ نظری موجود نیست: