
شنیده ام علیرضا افتخاری اعلام کرده است که در پی فشارهایی که اخیرا از سوی افکار عمومی به او و خانواده اش وارد شده است قصد ترک وطن را نموده و کشور فرانسه را برای اقامت برگزیده است . این نوشته بر آن است که از علیرضا افتخاری بخواهد در این مملکت بماند و برای آنها که دوستش دارند بخواند . و از این رو ، روی سخن با علیرضا افتخاری است ! همو که روزی به عنوان شاگرد خلف مکتب آوازی زنده یاد استاد تاج اصفهانی نامیده می شد . کسی که وقتی آتش دل و مهرورزان را منتشر نمود علاقمندان به موسیقی ایرانی را به ظهور پدیده ای جدید در آواز ایرانی امیدوار کرد و از همین رو بود که نامش خیلی زود در کنار نامهایی مانند محمدرضا شجریان و شهرام ناظری قرار گرفت . همان علیرضا افتخاری که در سالهای میانی دهه هفتاد با ارائه سه گانه نیلوفرانه ، مخاطب عام را نیز به شنیدن موسیقی ایرانی تحریض نمود و در سالهای پایانی دهه هفتاد با ارائه آلبوم یاد استاد ، نه تنها خاطرات نسلهای قدیمی را زنده کرد که در میان نسل جوان نیز طرفداران بیشماری برای خود دست و پا کرد . و روی سخن با همان علیرضا افتخاری است که بعضی ها را خیلی دوست دارد و البته این دوست داشتن از روی ادب است ! آقای افتخاری ! در کشورت بمان و برای آنها که دوستت دارند و دوستشان داری بخوان ! فرانسه جای تو نیست ! گمان مبر که اگر امروز جلای وطن کنی و به تبعید خودخواسته به فرانسه بروی ، در خارج از کشور همانگونه از تو استقبال می شود که از دیگر ایرانیان به تبعید رفته ! جنابعالی در صورت خروج از کشور ، در بهترین حالت جایگاهی مانند کامران نجف زاده پیدا خواهی کرد ! اطمینان دارم که او را می شناسی . حتما در راهروهای صدا و سیمای خصوصی عزت ضرغامی و شرکا او را دیده ای ! اما بدان و آگاه باش که نوع کار تو با نجف زاده بسیار متفاوت است و به همین خاطر ، این رفتنت چندان عاقبت به خیری به بار نمی آورد . با این بصیرتی که حضرتعالی از خود بروز داده اید ، آن هم درست در شرایطی که بزرگان صنف موسیقی یا در بستر مرگند ، یا در کنج ازلت و یا آنقدر بی بصیرت که حتی پخش صدای دعا و نیایشان در کشور اسلامی به منزله اقدام علیه امنیت ملی است ، شک نکن که روزهای درخشانی در انتظار تو و امثال گلریز و اصفهانی و عصار خواهد بود . پس بمان و بخوان ! اگر باورت نمی شود به تجربه دوستان دیگرت در سایر صنوف هنری نگاهی بینداز . محمدرضا شریفی نیا ، احمد نجفی ، مجید مظفری ، پروانه معصومی و دیگرانی از این دست ! حداقل اینکه اگر بمانی ، آواز تیتراژ سریالها و فیلمهایی که همین هنرمندان متعهد و بابصیرت ستارگان آن هستند ، سهم تو خواهد بود . جنابعالی هم که مدتهاست قید آواز و تصنیف خوانی در چارچوب ردیف ایرانی را زده ای و هر چه پیش آید می خوانی تا به قول خودت به آهنگسازان جوان روحیه و اعتماد به نفس بدهی . پس چه باک از اینکه حتی به جای هنرپیشگان هم بخوانی ! سینمای آبگوشتی هنوز هم خواننده می خواهد ! پس بمان و بخوان ! آقای افتخاری ! اگر از ایران بروی ، جایی که خوانندگان آن طرف آبی سالهاست حق آب و گلی برای خودشان دست و پا کرده اند ، چندان نباید به استقبال از کنسرت و آلبومت خوشبین باشی ، زیرا مخاطب ترجیح می دهد نسخه اصلی آوازها و ترانه ها را از خوانندگان اصلی کار بشنود و چندان تمایلی به شنیدن بازخوانی آثار خوانندگان مورد علاقه اش ندارد ! پس باز هم بمان و برای آنها که چون دوستشان داری دوستت دارند بخوان ! دنیا را چه دیدی ! شاید سال آینده در دیدارهای محمدرضا شریفی نیا و مجید مظفری و احمد نجفی و یوسفعلی میرشکاک و علیرضا قزوه و حداد عادل و موسوی گرمارودی با مقامات ، بخشی را هم به آواز خوانی تو و خوانندگان بصیری مانند تو اختصاص دادند ! و بالاخره اینکه آقای علیرضا افتخاری ! آنها که در این سالها از ایران رفته اند به استثناء امثال کامران نجف زاده ، اکثرا نخبگان و چهره های برجسته ای بوده اند که بنا به هزار و یک دلیل که جنابعالی از شدت علاقمندی به بعضی ها ترجیح می دهی از آنها بی خبر باشی بار سفر بسته اند و کمتر پیش آمده که کسی به خاطر فشار افکار عمومی از ایران برود . پس بهتر است حضرتعالی هم بمانی و بخوانی ! آقای علیرضا افتخاری ! در ایران بمان و در چشمان مادران ندا و سهراب و دهها و صدهها مادر دیگر نگاه کن و بخوان ! بمان و چهره های نحیف و رنجور اما مصمم امثال عیسی سحرخیز و احمد زیدآبادی و مصطفی تاج زاده و کیوان صمیمی و دیگران را به خاطر بیاور و بخوان ! بمان و اگر محمدرضا شجریان و شهرام ناظری پذیرفتند در یک هماوردی موسیقایی در قالب سه شب کنسرت پیاپی شرکت کن تا بدانی که مردمی که از دید آنها که دوستشان داری خس و خاشاکند چقدر دوستت دارند و محبوبیتت را در قیاس با خوانندگانی که خود را صدای خس و خاشاک می دانند محک بزن . آقای افتخاری ! بمان و بخوان زیرا این مملکت و شرایط امروز آن ، حاصل دستپخت آنهایی است که دوستشان داری و دریغا که دستپخت محبوبت را نچشی ! بمان تا بدانی که مقام و جایگاه استادی مانند مناصب حکومتی نیست که یک شبه و آنی اعطا شود و محبوبیت و جاودانگی را باید در دلهای مردم جست ، نه در دستان صاحبان مقام ! لااقل نگاهی به زندگانی استادان همشهریت ، تاج اصفهانی و جلیل شهناز و حسن کسایی بینداز . جناب افتخاری ! برای شما در خارج از مرزهای این کشور ، جایی نیست ، پس بمان و همین جا بخوان !