۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

من فقط آن ممه را بردم

به استحضار ملت شریف ایران می رساند ، اینجانب ، لولویی که رییس بقیه دولت نهم اعلام کرده است آن ممه را برده ام ضمن پذیرش سرافرازانه این اتهام ، سایر مواردی که به نظر می رسد قرار است در روزهای آینده به اینجانب نسبت داده شود را به شرح زیر ، قویا تکذیب می نمایم :

1- اینجانب به هیچ عنوان در قتل ندا آقا سلطان و سهراب اعرابی و بقیه کسانی که در یک سال گذشته در کوچه و خیابان کشته شدند ، نقشی نداشته ام و هرگونه انتساب این قتلها به خود را به عنوان یک لولوی واقعی و اصیل تکذیب می نمایم .

2- اینجانب در روز عاشورا اصلا جرات نکردم از محل زندگی خود خارج شوم و از این رو ، سرقت خودروی نیروی انتظامی و رد شدن آن از روی مردم در این روز که البته کلا معلوم شد اتفاق نیفتاده است ، هیچ ارتباطی با اینجانب و سایر لولوهای با شرف ندارد .

3- من در کهریزک و سایر زندانها ، اصلا نبوده ام و چیزهای عجیب و غریبی که درباره لولوهای تقلبی فعال در این زندانها شنیده ام ، مرا از اینکه یک روز زندانی شوم به وحشت انداخته است . نه تنها اینجانب ، که هیچ لولوی با انصاف و با وجدان دیگری هم با آدمها از آن کارهایی نمی کند که در این مدت در زندانها کرده اند .

4- من اصلا هیچ نقشی در سرنوشت نامعلوم حدود چهار صد میلیارد دلار درآمد نفتی کشور در پنج سال گذشته نداشته ام و باز هم تاکید می کنم که به جز آن ممه ، چیز دیگری را نبرده ام .

5- ریش تراشی که در ماجرای کوی دانشگاه در سال هفتاد و هشت توسط سرباز وظیفه اروجعلی ببرزاده سرقت شد ، پیش من نیست و اینجانب هیچگونه ارتباطی با مشارالیه ندارم .

6- بنده به عنوان یک لولوی شریف هرگونه اطلاع از سرنوشت آرای مردم در مثلا انتخابات سال هشتاد و هشت را قویا تکذیب می کنم .

7- در مقام سخنگوی جامعه لولوهای شرافتمند و راستگو ، هرگونه عضویت و ارتباط یک سری افراد با این جامعه را شدیدا تکذیب نموده و اعلام می کنم این افراد ، برای ما لولوهای اصیل حکم لولو را دارند و وقتی خوابشان را می بینیم یا اسمشان را می شنویم و یا هر نوع خبری از آنها به ما می رسد تا مدتها دچار سوء هاضمه و بی خوابی می شویم و به یاد نکیر و منکر شب اول قبر آدمها می افتیم .

در پایان ، بار دیگر تاکید می کنم که اینجانب ، فقط آن ممه را بردم و خوردم . آن هم به این خاطر که با نان دویست تومانی و ماست هشتصد تومانی و تخم مرغ دانه ای یکصد و پنجاه تومان ، نه قدرت خرید نان و ماست و نه امکان خوردن نیمرو برای سیر کردن شکمم را داشتم . محل زندگیم هم از محل زندگی آن آقا که ظاهرا در محله شان همه چیز به یک دهم قیمت بازار به فروش می رسد آنقدر دور است که نمی توانستم از آنجا خرید کنم . از قدیم هم گفته اند که شکم گرسنه ، دین و ایمان ندارد . به همین خاطر در فرصت مناسب ، آن ممه را بردم و خوردم و سیر شدم .

هیچ نظری موجود نیست: