۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

سخنی با سردار عبداله عراقی


سردار عبداله عراقی ، فرمانده سابق لشگر 10 نیرو مخصوص سپاه پاسداران و فرمانده کنونی سپاه تهران بزرگ ، اخیرا در مراسم معارفه فرمانده سپاه شمال تهران افاضات جدیدی فرموده اند که مسلما از زوایای گوناگون قابل تامل است.ایشان گفته اند:" کسي پيش بيني نمي کرد اين انتخابات چه سرنوشتي خواهد داشت؛ عده يي از عدم حضور مردم بر سر صندوق هاي راي و عده يي از پيروزي طرفداران دوم خرداد در اين انتخابات نگران بودند."این جمله سردار به این معناست که عدم حضور مردم در انتخابات و حضور منجر به پیروزی اصلاح طلبان از لحاظ عده ای که ایشان به آنها اشاره می کنند یکی است.ابتدا باید مشخص شود که این "عده ای" ، چه کسانی هستند.در ادامه می توان گفت که برای عدم حضور مردم بر سر صندوقهای رای می توان چاره اندیشی مدنی داشت.پرسش اینجاست که برای رفع نگرانی دوم ، یعنی پیروزی طرفداران دوم خرداد ، چه تدبیری در نظر گرفته شد؟ از سوی دیگر خوب است جناب سردار به این سوال پاسخ گویند که در مقام یک نظامی که قاعدتا بر مبنای قوانین نیروهای مسلح و همچنین وصایای مرحوم آیت الله خمینی ، نباید وارد منازعات و رقابتهای سیاسی شوند اینگونه اظهار نظر سیاسی صریح علیه یکی از دو جریان سیاسی بزرگ کشور چه توجیهی دارد؟از سوی دیگر ، خوب است صریحا مشخص نمایند که آیا واقعا از دید ایشان عدم حضور مردم در انتخابات و یا حضور چشمگیری که نتیجه مطلوب ایشان را در پی نداشته باشد به یک معنا هستند؟دنیا را چه دیدی ، شاید هم اولی را بر دومی ترجیح دهند!
سردار در ادامه می افزایند:" مجموعه سپاه و بسيج از روز انتخابات تا 25 مرداد به صورت پيوسته ماموريت داشت، با توجه به اوضاع، سه وضعيت پيش بيني مي شد؛ يکي اينکه کانديداي اصولگرا راي بياورد که آن طور هم شد و نتيجه را هم ديديم و ديگر اينکه آقاي موسوي و جبهه دوم خرداد راي بياورد که در اين زمينه جشن هاي پس از انتخابات پيش بيني شده بود و ديگر اينکه انتخابات به دور دوم بکشد."اینکه ایشان سه گزاره کلی را به عنوان نتیجه انتخابات 22 خرداد پیش بینی کرده بودند حکایت کرامات شیخ و خوردن شیره و اعلام شیرین بودن آن است.اما جملات تکمیلی ایشان درباره آن پیش بینی ها ، در ذهن هر شنونده ای ایجاد ابهام می کند.می فرمایند:" کانديداي اصولگرا راي بياورد که آن طور هم شد و نتيجه را هم ديديم".منظور سردار از اینکه نتیجه رای آوردن کاندیدای اصولگرایان را دیدیم ، چیست؟آیا اعتراضات خیابانی ، نتیجه محتوم رای آوردن کاندیدای اصولگرایان (فرقی هم نمی کند محسن رضایی یا احمدی نژاد) بوده است؟مگر در یک روال منطقی و انتخابات منصفانه و بی مساله ، پیروزی یک کاندیدا منجر به درگیری و اعتراض می شود؟در کجای دنیا چنین پدیده ای مشاهده شده است که جناب سردار انتظار داشتند در ایران آن را ببینند؟در ادامه گفته اند:" ديگر اينکه آقاي موسوي و جبهه دوم خرداد راي بياورد که در اين زمينه جشن هاي پس از انتخابات پيش بيني شده بود."خوب است جناب سردار بفرمایند چه پیش بینی برای جشن های پس از انتخابات در این حالت شده بود؟در ضمن بد نیست بگویند ، چرا تا پیش از انتخابات ، همفکران ایشان سعی در القا اصلاح طلب نبودن و بلکه اصولگرا بودن میرحسین موسوی در اذهان جامعه داشتند ، اما امروز بدون کوچکترین تردیدی موسوی را در اردوگاه رقیب می بینند؟چرا سخنی از اصولگرایان حامی موسوی که اتفاقا بسیار پرشمار بودند ، به میان نمی آورند؟از سوی دیگر معلوم نیست چرا در صورت پیروزی کاندیدای اصولگرایان ، جشنهای پس از انتخابات پیش بینی نشده بود؟یعنی از منظر عام جامعه پیروزی اصولگرایان پدیده قابل اعتنا و شادی آفرینی نیست اما پیروزی اصلاح طلبان ، جشنهای سراسری را موجب می گردد؟ نتیجه گیری منطقی این فرض آن است که محبوبیت و پایگاه میرحسین موسوی و اصلاح طلبان در جامعه بسیار بیشتر از رقیب آنهاست.در رابطه با کشیده شدن انتخابات به دور دوم ، که البته کم صبری سردار و دوستانشان اجازه وقوع آن را نداد نیز احتمالا دو فرض اول ، مورد پیش بینی مجدد بود.یعنی در صورت پیروزی کاندیدای اصولگرایان ، اکثریت جامعه ، عصبانی و معترض می شد و در صورت پیروزی کاندیدای اصلاح طلبان ، اکثریت جامعه به شادمانی و پایکوبی می پرداخت.حال مناسب است پرتقال فروش معرکه پیدا شود که چگونه ممکن است فردی در انتخابات پیروز شود که اکثریت جامعه از پیروزی او عصبانی می شود؟
سردار در ادامه می گویند:" درگيري ها از عصر روز انتخابات با به آتش کشيدن سطل هاي زباله، اماکن دولتي، بانک ها و درگيري با ناجا شروع شد که تا اين لحظه بسيج ماموريتي نداشت."مایه مباهات است اگر سردار بفرمایند در کدام نقطه تهران ، عصر انتخابات درگیری یا آتش زدن رخ داده است.شاید گذر زمان منجر به بروز خطا در بیان تاریخها از سوی سردار شده است و شاید هم چون ایشان و دوستانشان انتظار آغاز درگیری از عصر انتخابات را داشتند ، باور نمی کنند که آن روز اتفاقا درگیری خاصی رخ نداد.غروب انتخابات ، هوای تهران ، بارانی و طوفانی بود و در نتیجه امکانی برای تجمع یا درگیری از سوی هیچ شخص یا گروهی نبود.در ضمن خوب است سردار توجه داشته باشند که نخستین تجمعات انتخاباتی در تهران از حدود ساعت 9 شب و به وسیله اعضای ستادهای کاندیدای مطلوب سردار و نیروی نظامی متبوع ایشان ، به بهانه اعلام پیروزی وی شکل گرفت. البته هنوز علیرغم گذشت 3 ماه از آن روز تلخ ، مشخص نشده است که چگونه در حالیکه مردم در صفهای حوزه های اخذ رای منتظر و معطل بودند ، خبرگزاری فارس ، درصد آرای کاندیداها را به دقت اعلام کرد و اعضای ستاد یکی از کاندیداها به بهانه جشن پیروزی اقدام به سد راه عابران و خودروها در معابر گوناگون نموده و خود را برنده انتخابات اعلام کردند.لااقل منطقی این بود که حضرات درباره این میزان دقت در تعداد و درصد آرای اعلام شده پیش از پایان رای گیری کمی احتیاط می کردند تا از عواقب بعدی کرده خود مصون می ماندند.
سردار ادامه می دهد:" حضور مقتدرانه بسيج به همراه ساير نيروهاي عمل کننده باعث شد صحنه اغتشاشات تحت کنترل نيروهاي بسيجي درآيد."این جمله جای این پرسش را به وجود می آورد که آیا از نظر ایشان بسیج ، موازی و هم عرض همه نیروهای دیگری است که به قول ایشان در کنترل صحنه اغتشاشات نقش داشته اند؟یعنی وزن و قدرت و تجهیزات و امکانات بسیج با نیروی انتطامی و نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات و سایر عوامل انتظامی و امنیتی برابری می کند؟همچنین سردار شفاف نفرموده اند که جایگاه نیروهای لباس شخصی ، در جمع بسیجیان است یا سایر نیروهای عمل کننده؟
سردار عراقی می گوید:" در خيابان ها شاهد حضور دو گروه اغتشاشگران و کساني که راهپيمايي هاي آرام برگزار مي کردند بوديم؛ روز 25 خردادماه سنگين ترين راهپيمايي برگزار شد و عوامل آن توانستند هر کسي را که حرف داشت به خيابان بياورند." اجازه هست از جناب سردار سوال کنم بسیج و سایر نیروهای عمل کننده را در زمره کدام یک از دو گروه فوق می دانند؟ فرموده اند که در راهپیمایی 25 خرداد ، هر کسی که حرف داشت به خیابان آمد.البته نگارنده خیلی با این ادعا موافق نیست اما حتی با فرض صحت این ادعا ، واقعا حیرت آور است که این میزان از جمعیت ، آن هم فقط در یک شهر ، حرف و اعتراض دارند؟ انصافا اگر حکومتی خود را متکی و در عین حال پاسخگو به مردم بداند ، چه وظیفه ای در قبال این حجم از شهروندان معترض یا به تعبیر سردار عراقی ، صاحب حرف دارد؟تصور کنید جمعیت معترضی که نه تنها هیچ رسانه رسمی یا تبلیغ هیجانی ، آنها را تشویق به حضور در راهپیمایی نکرده بلکه از صبح روز 25 خرداد هم به وسیله رادیو وتلویزیون ، مدام تهدید و نهی از حضور در تجمع و راهپیمایی می شد ، به گواه دوستان سردار ، معادل و یا شاید هم بیشتر از جمعیت حاضر در راهپیمایی های رسمی و مورد تایید آقایان بود.واقعا تنها پیام این جمعیت ، برای سردار و دوستانشان ، انقلاب مخملی بود؟نمی دانم سردار با ادبیات و شعر هیچ آشنایی و سر و کاری دارند یا نه اما خیلی خوشحال می شوم که به ایشان بگویم:جناب سردار عراقی!چشمها را باید شست،جور دیگر باید دید!
سرتیپ دوم پاسدار ، عبداله عراقی ، سپس می گوید:" عوامل راهپيمايي توسط سازماني تحت عنوان سازمان راي که هم اطلاعات سپاه و هم وزارت اطلاعات اشراف چنداني بر آن نداشت توسط 300 هزار نفر که به صورت هرمي با هم مرتبط بودند صحنه را اداره مي کردند و نيروهايشان را به خيابان ها مي آوردند.در اين هرم افراد باسواد و در فضاي مجازي نيروها را يک دفعه و البته کنترل شده در بخشي از شهر جمع مي کردند و کنترل شده پخش مي کردند. حتي در جايي که ترافيک مي شد اينها برادران ناجا را کمک مي کردند." من مطمئنم سردار ، مزاح فرموده اند.مگر می شود تشکیلاتی با 300000 نفر عضو ، آن هم به شکل هرمی در این مملکت وجود داشته باشد و وزارت اطلاعات بر آن اشراف نداشته باشد؟ معنای دیگر این حرف آن است که در کشور ، حداقل 300 هزار نفر با قابلیت کار تشکیلاتی در عالیترین سطح آن ، مشغول زندگی و فعالیت هستند.سردار ، می دانند اگر به فرض ، فقط یک درصد از این جمعیت ، در اثر فشارهای واده از سوی همفکران سردار ، تصمیم به انجام فعالیت زیرزمینی بگیرد ، چه مصیبتی برای ایشان و دوستانشان به همراه خواهد داشت؟آیا وزارت اطلاعات و مسئولان امنیتی نباید پاسخگوی این کم کاری و کاهلی در انجام وظایف خود باشند؟به راستی نیروهای امنیتی کشور بابت انجام چه وظایفی حقوق می گیرند؟از طرف دیگر ، ایشان از عدم اشراف اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات بر این تشکیلات سخن می گویند.مگر نه اینکه تنها مرجع اطلاعاتی و امنیتی کشور ، مطابق قانون تشکیل وزارت اطلاعات ، همان وزارت فخیمه است؟پس چرا باید اطلاعات سپاه(که جزو ارکان این نیروی نظامی و موظف به انجام وظایف نظامی است)بر تشکیلات سیاسی کشور اشراف داشته باشد؟آیا این ادعا که دستگیریها و حوادث اخیر را مرتبط با سپاه می داند ، با این گفته سردار در تطابق کامل نیست؟ایشان فرموده اند در هرم ادعاییشان ، افراد باسواد حضور داشته اند و در فضای مجازی فعالیت می کردند.آیا از منظر سردار ، باسواد بودن یا فعالیت در فضای مجازی جرم است؟واقعا به فرض صحت ادعای سردار عراقی ، یک حکومت مردمسالار واقعی نباید به حضور بیش از 300 هزلر نیروی باسواد که توان فعالیت مدنی از طرق فضای مجازی را دارند افتخار کند؟چرا از دید سردار و دوستانشان این موضوع ، نوعی اتهام است؟می گویند که این افراد در جایی که ترافیک می شد ، برادران ناجا را کمک می کردند.آیا از دید جناب سردار این امر جرم است؟آیا این نحوه برخورد افراد مذکور با اخلال احتمالی ناشی از تجمعات در نظم روزمره زندگی شهروندان ، بهترین سند و مدرک بر مدنیت اعتراضات و مسالمت جویانه بودن آنها نیست؟بهتر نیست سردار عزیز ، مقصر را در میان کسانی بجوید که از این آرامش و مدنیت معترضان ، دلخورند!
جناب سردار سخنان دیگری هم داشته اند که از لحاظ منطق و ماهیت ، چندان متفاوت با آنچه مورد اشاره قرار گرفت ، نمی باشد.فلذا به بحثهای ایشان پیرامون بیانیه مجمع روحانیون مبارز تهران و یا موضوع تیراندازی به مردم از سوی نیروهای تحت امر سردار عراقی در پایگاه بسیج نمی پردازم.فقط به عنوان نکته پایانی ، نه به منظور توجه دادن ایشان و دوستانشان به برخی موضوعات (که می دانم این جماعت ، چنان خود را در مرکز هستی می پندارند ، که هیچ پندی و نقدی را برنگیرند) که تنها برای ثبت در تاریخ می گویم ، که نیروی نظامی که بر خلاف وظیفه اش یک روز وارد عرصه فعالیتهای اقتصادی می شود و دیگر روز در قامت یک حزب سیاسی مایل به تاثیرگزاری در نتایج انتخابات و پرورش وزیر و وکیل است و تئوریسین سیاسیش شخصی است که به نظر می رسد عمیق ترین مطالعاتش در خواندن سرمقاله های روزنامه مودب کیهان خلاصه شده است ، در روزگاری که مجبور شود به وظیفه اصلیش که همان دفاع نظامی از کشور است بپردازد بی شک ناتوان یا کم توان خواهد بود و سردار عراقی و دوستانشان اطمینان داشته باشند که این ملت ، هیچگاه این جماعت را به خاطر قصور در انجام وظایف اصلیشان نخواهد بخشید.

هیچ نظری موجود نیست: