۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

ماتحتت درد نکند!


پدر من همکاری دارد که از پزشکان حاذق و در عین حال صاحب ذوق است . از ویژگیهای این پزشک بزرگوار ، علاوه بر کتاب خوانی و هنرشناسی و ... یکی هم نکته بینی های ایشان است که باعث می شود در مواقع خاص با لطافت طبع و آمیزه ای از مطایبه غرض و منظور خود را برساند . الغرض اینکه چند سال پیش ، این جناب پزشک ، تصمیم به نقاشی محل طبابت خود گرفت و به این منظور ، چند روزی مطب را تعطیل کرد و یک نقاش ساختمانی و خدم و حشمش را به استخدام امر رنگ آمیزی مطب درآورد . فرض کنید آقای دکتر از نقاش محترم خواسته بود دیوارهای مطب را رنگ پسته ای بزند . پس از گذشت چندین روز ، جناب نقاش باشی به پزشک بزرگوار ما اطلاع می دهد که به سلامتی تشریف بیاورید و از حاصل ذوق و هنر بنده و گروه همراهان حظ وافر ببرید و مطب را به میمنت بازگشایی نمایید . پزشک عزیز ما ، پس از حضور در مطب متوجه می شود که اولا دیوارهای محل کارش به جای پسته ای ، زرد رنگ شده است . علاوه بر آن هیچ نوع دقت و سلیقه ای در رنگ آمیزی به کار نرفته است . این در حالی بوده است که نقاش باشی با آب و تاب مشغول شرح حماسه خود و همکارانش بوده است . بعد از اینکه حماسه سرایی جناب نقاش باشی تمام می شود ، آقای دکتر با خونسردی و متانت رو به او می کند و می گوید : ماتحتت درد نکند ! (البته ایشان به جای ماتحت از واژه مناسبتری استفاده کردند.). نقاش باشی که حسابی از این تعبیر جا می خورد ، با تعجب به دکتر نگاه می کند . پزشک عزیز ما هم می گوید : گفتم ماتحتت درد نکند ! خوب به مطب من چیز نمودی ! (در اینجا هم دکتر از عبارت مناسبتری استفاده می کند.) مرد حسابی ! من به تو گفتم دیوارها را پسته ای کن ، رنگ زرد زدی ! بعد هم گفتم تمیز کار کن ! بیشتر به نظر می آید به جای نقاشی ، رنگ مالی کرده ای ! حالا هم ایستاده ای حماسه سرایی می کنی!
الغرض ! اگر فکر کرده اید هدف از بیان این داستان ، ایجاد شبهه در مورد نحوه مدیریت بعضی ها یا ابراز انتقاد درباره معاملات هسته ای یا یک چیزهایی در همین مایه هاست و می خواهید با این بهانه برای بنده پاپوش بدوزید ، باید بگویم اشتباه کرده اید . تنها دلیل نوشتن این موضوع تغییر ذائقه بود و رنگهای پسته ای و زرد مورد اشاره ربطی به کیک زرد پسته ای هسته ای ندارند .

هیچ نظری موجود نیست: