۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

آنها مدتهاست که مرده اند


ای پدر ! سوگ تو ماتم آزادیست ! سرنگون زین ماتم بیرق آزادیست ! دریغ ! دریغ ! از آن پدر دریغ !
چه افتخاریست که در دوران حیاتت ، امیدبخش کسانی باشی که حتی در بسیاری موارد با آنها اختلاف دیدگاه و عقیده داری . چه باشکوهست که شنیدن خبر مرگت موجی از غم برانگیزد و بسیار کسانی که شاید ذره ای هم تعلقات مذهبی ندارند ، خود را سوگوار تو به عنوان یک مرجع دینی بدانند .
چه لذت بخش است آنگونه زیستنی که مرگش ، رسوایی برای دشمنان کینه ورز انسان فراهم آورد . سالهای حیاتت ، محصور و مهجورت کردند تا شاید به مصداق هر که از دیده رود از دل برود ، جایگاهت در دلهای مردم را از تو بستانند ، چنانکه به خیال خامشان ، جایگاهت در اریکه قدرت را با لطایف الحیل ستانده بودند و شگفتا که این بار ، آنانکه در برابر دیدگان مردم بودند ، روز به روز از دیده افتادند و از دل برفتند . شاید آن روز که تو با میل خود از یک قدمی اریکه قدرت راه عزلت برگزیدی ، آنان را گمان این بود که تو را از آن جایگاه محروم کرده اند ، اما نمی پنداشتند که تو را به جایگاهی که خود می خواستی و می جستی رهنمون کرده اند . نگذاشتند نسل جوان این دیار تو را ، نه به عنوان یک روحانی والامقام یا یکی از سه رهبر روحانی انقلاب 1357 ، بلکه به عنوان یک انسان آزاده و بزرگوار بشناسند و چه جالب است که این نسل ، خود تو را جستند و یافتند و امروز عزادار تو هستند .
شنیده ام که امروز در تشییع پیکرت ، قصد اخلال داشته اند و از برگزاری مجلس فاتحه خوانی برای تو ، به عنوان یک مرجع مسلم تقلید ، در مذهبی ترین شهر کشوری که حاکمانش مدعی حکمرانی دینی هستند جلوگیری کرده اند . در ابتدا به خود گفتم شاید این قوم از آن می ترسند که این مراسم ، تبدیل به خیزشی بزرگ علیه محفل قدرتشان شود . بعد هم گمان کردم که نگران شعارهای تند و تیز مخالفانی هستند که تا چند ماه پیش ، فقط معترض بودند و سراغ رای و حق انتخابشان را می گرفتند ، اما امروز به کمتر از محاکمه و مجازات مسببان و آمران و عاملان خونریزی و حبس و تهدید و تحدید خود و بستگان و فرزندانشان راضی نمی شوند .
واقعیت این است که با یادآوری واکنشی که به شنیدن خبر درگذشتت نشان ندادند ! و یا نشان دادند که ای کاش نمی دادند تنها و تنها به یک نتیجه رسیدم ! آن هم اینکه باید مانع از برگزاری و به تصویر درآمدن یادبودها و بزرگداشتهای تو شوند ، زیرا می دانند هیچ انسانی را از مرگ گریزی نیست و دیر یا زود بانگ جرس برای آنها نیز به صدا درمی آید و چه وحشتناک است که چنین بزرگداشت و نکوداشتی که تو امروز داشتی و تا مدتها خواهی داشت با آنچه در آینده ای نه چندان دور ، یکایک آنها خواهند داشت مقایسه شود !
آری ، پدر منتظری ! تو جاودانه شدی و هرگز نخواهی مرد که دلت زنده به عشق بود ! اما آنها که جز کینه در دل ندارند و جز بذر نفرت نکاشته اند مدتهاست که مرده اند . و این چنین است که ملت ایران ، گویی امروز سوگوار پدری معنوی است .

۲ نظر:

Gh.F گفت...

مرد روی کوه ایستاده بود که شیطان آمد و در گوشش گفت : این شهر برای توست اگر چشمانت را ببندی... مرد ، چشمانش را نبست و رو به آسمان کرد. آسمان بردش.
روحش شاد وآرام

تنها گفت...

مرگ عاشق ،عین بودن
اوج پرواز پرنده اس
پدر تو همیشه هستی
وما همیشه سبز می مانیم به یاد تو