۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

چرا ننوشتم؟


حدود چهل روز از آخرین باری که در این وبلاگ ، مطلبی را منتشر کردم می گذرد . شاید برای دوستانی که مرا می شناسند این چله نشینی و تعطیل کردن وبلاگ نویسی برای این مدت نسبتا طولانی ، سوال برانگیز بوده باشد . راستش را بخواهید این تعطیلی در حکم تمرینی برای من بود . می خواستم ببینم آیا می توانم با تعطیل کردن بیان اندیشه ، اندیشیدن را هم تعطیل کنم ؟! دوست داشتم ببینم با فراموش کردن همین امکان کوچک ابراز نظر و عقیده برای دوستانم ، می توانم در ورطه بی تفاوتی غرق بشوم . ببینم آیا می توانم کور شوم ، لال شوم ، کر شوم ، تا که اگر شد ، کمی خر شوم ؟! اما این پرسش فلسفی با جابجا شدن تالی و مقدم آن ، در حالتی معکوس و منفی به نتیجه رسید !!! یعنی آنکه هر چه تلاش کردم ، انصافا نه خر شدم و نه توانستم وانمود کنم که به مقام والای خریت دست یافته ام یا نزدیک شده ام . نتیجه آنکه پس از مدتی ، کوری و لالی و کری هم برایم سخت شد . پس شروع به نوشتن کردم ولی باز هم آنها را در وبلاگ قرار ندادم . امروز ، با پشت سر گذاشتن این دوره تمرینی ، دوباره به روز کردن این وبلاگ را از سر می گیرم . نمی دانم تا کی و تا کجا می توان نوشت و گفت ؟ ولی می دانم که قائلان به آزادی در اندیشه ، منطق در گفت و گو و قانون در عمل ، که امروز پرچمداران مسالمت آمیز ترین حرکت اعتراضی تاریخ این کشورند تا رساندن این موج سبز به ساحل آرامش ، از پای نخواهند نشست . در پایان این مقدمه کوتاه و اعلام موجودیت دوباره ، این قسمت از شعر زیبای فریدون مشیری که اجرای زیبا و جاودانه محمدرضا شجریان و مجید درخشانی ، آن را تاریخی کرد ، با امید راه گشودن فروغ آدمیت در قلب اصحاب تفنگ و چماق ، به همه دوستان گرامی و مخاطبان این وبلاگ تقدیم می کنم : بیا بنشین ، بگو شنو سخن ، شاید ، فروغ آدمیت ، راه بر قلب تو بگشاید ، اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار ، تفنگت را زمین بگذار ، تفنگت را زمین بگذار .

۱ نظر:

Elina Azari گفت...

نه حامد / اندیشه حتی با سکوت به بند کشیده نمی‌شود / به گفتاری آدم که خواب باشد را می‌شود بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده است نمی‌توان بیدار کرد/ این‌هم مصداق صحبت‌های شماست، هرچند که بی‌ربط به نظر برسد اما تصورش را بکن که اگر ما بخواهیم احمق باشیم احمق خواهیم ماند مثل آن‌هایی که می‌گویند خوشا به دیوانگان ، اما حامد ما نه ک نتونیم ... نمی‌خواایم خواب باشیم، نمی‌خوایم./ ما که حتی من 21 ساله فکر راحتی خودم از سر گذروندم و به آزادی افکار نسل‌های بعد فکر می‌کنم.....