۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

مرگ بر منافق


اصولا در کشور ما ، آدمها به دو دسته تقسیم می شوند : آدمهای خوب و آدمهای منافق . در واقع ما ، در کشورمان آدم بد نداریم و منافقها از بدها بدترند . یعنی از دید صنایع ادبی ، اگر خوب و بد با هم صنعت تضاد داشته باشند ، خوب ومنافق دارای صنعت خیلی تضاد هستند . از آنجا که به هر حال آدم باید بداند در کشوری که مشغول زندگی یا هر کار دیگری است چه جایگاهی دارد ، به بررسی و مقایسه این دو گروه می پردازیم .
آدمهای منافق ، آدمهایی هستند که به هر حال به هر چیزی اعتراض داشته باشند و بگویند که اعتراض دارند . مثلا کسی که در صف نان بربری از اینکه بربری ، دانه ای 200 تومان است شاکی شده و غرولند می کند ، منافق است . اما آدمهای خوب ، کسانی هستند که شرایطشان طوری است که اصلا اعتراضی ندارند و خیلی از همه چیز راضی هستند و تنها ناراحتیشان در زندگی ، وجود آدمهای منافق است . به همین خاطر هم برای اینکه این ناراحتی را از بین ببرند ، هر کاری که بتوانند می کنند . آدمهای خوب ، چون خوب هستند ، دوست دارند خوبیشان ، دنیا را بگیرد برای همین ممکن است آدمهای منافق را با چوب یا هر چیز دراز و سفت دیگری بزنند . دنیا باید پر از خوبی باشد و منافقها نباید باشند ، پس می توان آدمهای منافق را یا کشت یا اعدام کرد . اگر هم آدمهای منافق ، پررو بودند و کتک نخوردند و نمردند ، باید آنها را در جاهایی که میله دارد نگه داری کرد تا به فکر فرو بروند و قبول کنند که آدمهای خوب ، خیلی خوبند و باید از آدمهای خوب تعریف کرد . آدمهای منافق ، آدمهایی هستند که از کشور روسیه دل خوشی ندارند و می گویند دیکتاتوری ، کار بدی است . آدمهای خوب ، اگر کسی بگوید بالای چشم روسیه ، ممکن است ابرو وجود داشته باشد ، بهشان بر می خورد و اگر کسی گفت مرگ بر دیکتاتور ، در عین حال که مهربانی زیادی از خودشان نشان می دهند ، دندانهایشان را به هم فشار می دهند و مشتهایشان را گره می کنند و فریاد می زنند مرگ بر منافق . در واقع ، نظریه پردازان معتقدند آدم خوبها چون فکر می کنند خودشان دیکتاتور هستند از اینکه کسی راجع به دیکتاتورها حرف بدی بزند ، خوششان نمی آید . آدمهای خوب ، معمولا عصبانی هستند و از سر مهر و محبت ممکن است فحش بدهند و چون می دانند که منافقها آدمهای خیلی بدی هستند ، به خواهر و مادر منافقها هم فحش می دهند و اگر لازم باشد خواهر و مادر منافقها را کتک هم می زنند . البته همه اینها از سر مهرورزی و خوبی است . آدمهای خوب ، می دانند که خودشان حق مطلق هستند و آدمهای منافق عین باطل و تباهی و سیاهی هستند ، حتی اگر رنگشان سبز باشد . آدمهای خوب از رنگ سبز متنفرند چون رنگ منافقهاست . آدمهای منافق انواع مختلفی دارند . در بینشان ، هم سلطنت طلب پیدا می شود ، هم جمهوری خواه ، هم مشروطه خواه ، هم مسلمان ، هم نامسلمان ، هم داخل نظام ، هم خارج نظام ، هم مخملی ، هم ساده ، هم معمم ، هم مکلا ، هم بخش دولتی سابق ، هم بخش خصوصی و هم هر چیز دیگری که آدم خوبها نباشند . آدمهای منافق کلا مسالمت جویانه منافقت می کنند (منظور از منافقت ، منافقی کردن است.) اما آدمهای خوب به طور کلی حالشان از مسالمت جویانه و اینجور سوسول بازیها به هم می خورد . آدمهای خوب ، چون خیلی خوبند باید همه چیز مطابق خواست و نظر و میلشان باشد و اگر چیزی غیر از این بود ، یا مربوط به منافقها است و باید از بین برود و یا مربوط به منافقها نیست و باید از بین برود . آدمهای خوب به آشپزی علاقه دارند و می گویند فقط دیگی که برای آنها می جوشد باید بجوشد . آدمهای خوب اهل سواد و دانش هستند و مدارک معتبر علمی دارند و به همین خاطر از آدمهای تحصیلکرده ، دل خوشی ندارند چون اکثرا منافق هستند . منافقها اگر از روی منافقت ، میلیون میلیون جمع شوند ، خون از دماغ کسی نمی آید ، اما آدمهای خوب ، اگر صد نفرشان یک جا جمع شوند ، صدای آخ و اوخ و شکستن و خرد شدن ، دنیا را بر می دارد .
از این بررسی نتیجه می گیریم که چون آدم خوبها ، می خواهند و می گویند ، روسیه و دیکتاتوری و همه چیزهای اینطوری ، خوب است و منافقها باید به هر شکل نباشند و مرگ بر منافق .


توضیح عکس : یک آدم خوب که دنبال منافقها می گردد .

هیچ نظری موجود نیست: