۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

آیا شرط عدالت ، از بعضی ها ساقط نشده است؟



امام جماعت باید عادل باشد ، به این معنا که معصیت کبیره نکند و اصرار بر معصیت صغیره هم نداشته باشد . در باب گناهان کبیره ، ما بین علما اختلاف نظرهایی در جزییات وجود دارد ، اما آنچه که موجب کبیره دانستن معاصی می شود ، از دید جمیع علما ، چارچوب و بنیان یکسانی دارد . مرحوم آیت الله خمینی در صفحه 274 جلد یکم تحریر الوسیله مواردی را به عنوان مصادیق معاصی کبیره ذکر می کند ، که از آن جمله می توان ، قتل ، قسم دروغ ، شهادت به ناحق دادن ، برای کار حرام مزد گرفتن ، کمک به ظالم ، اعتماد به ظالم ، حبس حقوق مردم ، دروغ ، تکبر و اصرار بر گناهان کوچک را نام برد . به هر حال ، غرض از نوشت این سطور این است که وقتی کسی در جامه روحانیت در می آید و به واسطه آن قبا ، خود را شایسته امامت جماعت می داند و جمعی لا اقل در نماز به او اقتدا می کنند ، موظف و مکلف به برخورداری از شرط عدالت می شود . حال اگر آن فرد به واسطه حب دنیا و جاه و مقام ، بر فراز منبر ، خود را در جایگاه قضاوت و حکمرانی بنشاند و هر آنچه می خواهد بر زبان بیاورد و لزومی هم بر بیان دلیل و برهان برای مدعیاتش نبیند و نیازی هم به مهار نفس و زبانش حس نکند ، آن وقت تکلیف شرط عدالتش چه می شود ؟


چنین شخصی از ترس موقعیت در خطر افتاده دنیویش ، فراموش می کند که به واسطه لباسی که بر تن کرده باید مروج و منادی مهر و عطوفت باشد ؛ چنین است که در تمام طول خطابه اش سخن از کشتن و قتل و تعزیر می راند و جمعیتی از مومنان را به مصداق اشداء علی الکفار در جمع کفار می خواند و تا می تواند دیگران را مورد اتهام قرار می دهد و نسبت دروغ به دیگران می دهد . چنین شخصی ناگهان عنان از کف می دهد و جمعیتی بزرگ از مردم را که اتفاقا اکثریت قریب به اتفاقشان ، مومن و مسلمانند ، بزغاله و گوساله می خواند ، غافل از آنکه بسیاری از هم لباسانش هم در این جمع بوده اند . چنین شخصی ، سخنرانی می کند تا فحش بدهد . چنین شخصی در حالیکه به کرات در طول عمر نه چندان کوتاهش ثابت کرده که نه عادل است و نه روحانی ، از یک طرف به مخالفانش نسبتهای ناروا می دهد و از طرفی ، در حالیکه شان و جایگاه چشمگیر فقهی و حوزوی ندارد ، رای بر عدم صلاحیت یک مرجع تقلید مسلم برای مرجعیت می دهد . انگار که یک دانشجوی مقطع کاردانی ، صلاحیت یک استاد تمام دانشگاه را برای تدریس و پژوهشگری زیر سوال ببرد . و فراتر از آن ، گویی مرجعیت تقلید هم مانند نامزدی انتخابات است که چند نفر ، رفقای گرمابه و گلستان ، گرد هم آیند و دیگران را مورد نظارت استصوابی خود قرار دهند .


مساله این نیست که آیا چنین حضراتی ، لیاقت و حق پوشیدن لباس روحانیت و در اختیار گرفتن امکانات فراوان از قِبَل این لباس را دارند و یا اینکه اصلا اینگونه شخصیتها صلاحیت صحبت کردن در باب مردم و مراجع مسلم و فقها و مجتهدین دینی را دارند یا نه ؟ موضوع اصلی این است که این حضرات به سبب موقعیت حکومتی خود ، امامت جمعه و جماعت شهرهای بزرگ ایران را بر عهده دارند و گروههای زیادی از افراد متعلق به طبقه سنتی و مذهبی جامعه در نمازها به ایشان اقتدا می کنند و امیدوار به کسب ثواب و رحمت الهی از راه این عبادات جمعی هستند ، غافل از آنکه متاسفانه بعضی از این مثلا ائمه جمعه و جماعات ، هر روز و هر ساعت مرتکب گناهانی می شوند که در زمره گناهان کبیره به آنها اشاره شد و یا اقدام به اتهام پراکنی و فحاشی و امثالهم می کنند که جزیی از معاصی صغیره هستند و اصرار بر ارتکاب آنها نه تنها گناه کبیره که ساقط کننده شرط عدالت از این افراد است و اقتدا کردن به چنین افرادی در نماز احتمالا از لحاظ شرعی واجد اشکال است . ما که از دید این گروه کافر و بی دینیم ! اما انصافا هموطنان مذهبی و سنتی کلاه خود را قاضی کنند که آیا می توان به کسی اقتدا کرد که یک مرجع مسلم تقلید (و در نتیجه خیل انبوه مقلدانش) را مورد اهانت قرار می دهد و یا گروه عظیمی از مردم را با القاب و صفاتی مورد اشاره و خطاب قرار می دهد که بر زبان راندن آنها از الوات چاله میدان انتظار می رود و نه ملبسان به لباس روحانیت ؟ و این حضرات هم بد نیست اگر ذره ای به روضه هایی که می خوانند ، اعتقاد دارند تقوا در پیش گیرند .

۱ نظر:

Gh.F گفت...

به قول شاهین نجفی :
ولی فقیه وقیح شنیع
یه معاویه گم تو لباس علی